افزونه پارسی دیت را نصب کنید Thursday, 7 November , 2024
6

چین بین ایران و اعراب خلیج فارس؛ وزن روابط پکن به نفع کدام طرف است؟

  • کد خبر : 204818
چین بین ایران و اعراب خلیج فارس؛  وزن روابط پکن به نفع کدام طرف است؟

بازار؛ گروه بین الملل: «جاناتان فولتون» در مقاله ای نوشت: تعمیق روابط چین با ایران که در مشارکت راهبردی جامع (CSP) مشهود است، نشانه رویکرد تجدیدنظرطلبانه چین در منطقه خلیج فارس نیست. در واقع، مشارکت راهبردی همه جانبه آن با عربستان سعودی و امارات متحده عربی، که در حال حاضر فعال و اجرا شده است، […]

بازار؛ گروه بین الملل: «جاناتان فولتون» در مقاله ای نوشت: تعمیق روابط چین با ایران که در مشارکت راهبردی جامع (CSP) مشهود است، نشانه رویکرد تجدیدنظرطلبانه چین در منطقه خلیج فارس نیست. در واقع، مشارکت راهبردی همه جانبه آن با عربستان سعودی و امارات متحده عربی، که در حال حاضر فعال و اجرا شده است، در سطح بسیار پخته‌تری مطابق با سطوح عمیق تعامل اقتصادی و سیاسی چین با طرف عربی خلیج فارس است. . این با رویکرد مهار استراتژیک که پکن برای ایجاد یک حضور پایدار بدون برهم زدن نظم رقابتی و شکننده منطقه ای استفاده کرده است، سازگار است.

ترجمه متن مقاله در زیر آمده است.

در نظم منطقه‌ای به شدت رقابتی مانند خلیج فارس، فرض غالب این است که قدرت‌های فرامنطقه‌ای با منافع عمیق نمی‌توانند به‌طور نامحدود به یک استراتژی «حفاظتی» تکیه کنند و در نهایت باید طرفی را انتخاب کنند.

این تفکر مدت هاست که در تحلیل روابط چین با کشورهای حوزه خلیج فارس ظاهر شده و کسانی را که می خواهند رویکرد متعارف تری اتخاذ کنند سردرگم می کند. با این حال، تعامل پکن با ایران و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس یک فرصت راهبردی است که با تعهدات امنیتی ایالات متحده در قبال پادشاهی‌های خلیج فارس در تعارض است و با ادامه این وضعیت، می‌توان انتظار داشت که چین به هر دو متعهد باشد. طرفین ادامه می دهند. اما خلیج فارس بی طرف نیست. منافع منطقه ای چین به نفع طرف عربی است و ترجیح این کشور برای وضعیت موجود فرصت هایی را برای هماهنگی سیاست پکن با ایالات متحده و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس فراهم می کند.

این نکته از تابستان 2020 اهمیت بیشتری پیدا کرد، زمانی که یک سند فاش شده جزئیات آنچه را که برخی به عنوان پایان استراتژی “محدودیت” چین تعبیر کردند، بیشتر شد: توافقنامه مشارکت 25 ساله با ایران که شامل اهداف بلندپروازانه برای همکاری و سرمایه گذاری چین در این زمینه است. رشته. مسائل اقتصادی، فناوری، سیاسی و امنیتی ایران. این سند که ظاهرا در سال 2019 توسط یک منبع ناشناس منتشر شده است، ادعا می کند که چین قصد دارد تا 5 سال آینده 400 میلیارد دلار در ایران سرمایه گذاری کند. اجرای آن به تعمیق قابل توجه روابط دوجانبه منجر می شود و پیامدهای جدی برای نظم منطقه ای خلیج فارس و تأثیرگذاری بر ایالات متحده آمریکا و متحدان و شرکای آن خواهد داشت.

نیویورک تایمز گزارش داد که این همکاری نقطه‌های آتش‌سوزی جدید و بالقوه خطرناکی در روابط آمریکا و چین ایجاد می‌کند که می‌تواند راه را برای چین در منطقه‌ای که برای دهه‌ها نگرانی استراتژیک برای ایالات متحده بوده هموار کند. وزیر امور خارجه ایران از روابط نزدیک دولت با چین دفاع کرد و گفت: در این توافق چیزی برای کتمان وجود ندارد. همه مراحل شفاف بوده و جزئیات به محض نهایی شدن به اطلاع عموم خواهد رسید.

مشارکت راهبردی جامع بین چین و ایران که در سفر دولتی شی جین پینگ رئیس جمهور چین در سال 2016 امضا شد، واقعی است.

به منظور جلب حمایت بین المللی از تلاش های ناموفق نهایی برای تمدید تحریم تسلیحاتی سازمان ملل علیه ایران، انتشار سند مشارکت به این روایت کمک کرد که پکن به طور فعال سیاست ایالات متحده در خلیج فارس را تضعیف می کند.

مایک پمپئو، وزیر امور خارجه آمریکا هشدار داده است که چین و روسیه از پایان تحریم‌ها برای فروش سامانه‌های تسلیحاتی متعارف به ایران استفاده خواهند کرد و این نگرانی‌ها را در مورد محور نوظهور قدرت‌های تجدیدنظرطلب که نظم از قبل شکننده در خلیج فارس را تهدید می‌کند، افزایش می‌دهد. برگزاری رزمایش های دریایی سه جانبه چین، روسیه و ایران برای اولین بار در دسامبر 2019 نگرانی های آمریکا را تقویت کرد.

مشارکت راهبردی جامع بین چین و ایران که در سفر دولتی شی جین پینگ رئیس جمهور چین در سال 2016 امضا شد، واقعی است. دو دولت مدتهاست که به دنبال توسعه روابط خود بوده اند و این مشارکت به عنوان مکانیزمی برای افزایش هماهنگی سیاسی و اقتصادی در نظر گرفته شده است.

به این ترتیب، مشارکت چین و ایران مهم است، اما مهم‌تر از توافق‌نامه‌های مشارکتی که چین با عربستان سعودی یا امارات متحده عربی امضا کرده است، که هر دوی آنها نیز به عنوان شرکای استراتژیک جامع تعیین شده‌اند، نیست.

اگر به مشارکت های راهبردی کمتر چین با عراق، کویت، عمان و قطر توجه کنیم، مشخص می شود که حضور چین در خلیج فارس به نفع کشورهایی است که ایران را بزرگترین تهدید خود می دانند و مهمتر از همه شرکای آمریکا. یا متحدان آمریکا هستند حضور چین در منطقه اساساً تحت تأثیر نفوذ ایالات متحده در منطقه است و این فرصتی را برای واشنگتن و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس فراهم می کند تا با پکن اطمینان حاصل کنند که این حضور عمیق تر به گونه ای توسعه می یابد که مطابق با شما باشد. اولویت ها. نظم منطقه

تاثیر خروج ایالات متحده آمریکا از منطقه خاورمیانه

یکی از مهم‌ترین عواملی که به درک نفوذ فزاینده چین در منطقه خاورمیانه کمک می‌کند، این نگرانی است که ایالات متحده تعهد خود را به منطقه کاهش دهد، که به نوبه خود مسئله ترجیحات چین را در زبان فارسی مهم‌تر می‌کند. خلیج فارس

از آنجایی که نظام بین‌الملل از تک قطبی پس از جنگ سرد به سمت یک سیستم کمتر متمرکز حرکت می‌کند، نظم‌های نابرابر منطقه‌ای به ویژه در برابر بی‌ثباتی آسیب‌پذیر هستند. ده سال پس از قیام های اعراب، نظم در خاورمیانه را به بهترین شکل می توان آشفته توصیف کرد. سیاست بین‌المللی آن تحت سلطه رقابت‌های منطقه‌ای، رقابت ایدئولوژیک و درگیری‌های داخلی بیش از حد است که همگی با تنش‌های بین‌المللی تشدید می‌شوند. مهمترین عامل سیستمی در کاهش پرسنل در ایالات متحده، رهبری سیاسی و مطالبه عمومی آن است که آشکارا کاهش حضور نظامی آمریکا در خاورمیانه را علیرغم برتری نظامی خود در آنجا ترجیح می دهد.

نگرانی های موجهی در مورد کاهش تعامل سیاسی ایالات متحده در منطقه خاورمیانه وجود دارد. ترس از رها شدن از ویژگی های هر رابطه نامتقارن است، اما در مورد ایالات متحده و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، این ترس همیشه وجود داشته است. اما در دوران ریاست جمهوری «باراک اوباما» و «دونالد ترامپ» تشدید شده است. همانطور که کارلین و ویتس اشاره می کنند، دو رئیس جمهور هنگام بحث در مورد تعهدات ایالات متحده در خاورمیانه از لفاظی های متفاوتی استفاده کردند، اما آنها در این عقیده مشترک بودند که ایالات متحده بیش از حد در منطقه دخالت دارد و به منابع کمتر و زمان کمتری برای تخصیص به آن نیاز دارد. کارلین و ویتس استدلال می کنند که اگرچه خاورمیانه همچنان برای ایالات متحده مهم است، اما اهمیت آن بسیار کمتر از گذشته است.

این عدم اطمینان در مورد نیات ایالات متحده، سیاست خارجی سه دسته از بازیگران را شکل داده است: متحدان و شرکای ایالات متحده در خلیج فارس، ایران و قدرت های فرامنطقه ای دارای منافع در منطقه. رهبران شورای همکاری خلیج فارس همیشه می دانستند که رابطه آنها با ایالات متحده آمریکا بیشتر بر اساس منافع است تا ارزش ها.

مارک لینچ قاطعانه بر این نکته تأکید می کند: مطمئناً همکاری نظامی و اشتراک اطلاعاتی، هماهنگی سیاسی و دوستی بی پایان وجود دارد. اما اگر «وحدت» متضمن برخی ارزش‌ها، منافع و اولویت‌های سیاسی مشترک باشد، یافتن متحدان آمریکایی در خاورمیانه دشوار است.

با توجه به اهمیت منافع مشترک در ایجاد همکاری نزدیکتر، آگاهی از اینکه منافع ایالات متحده در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا دستخوش تغییرات اساسی است، به طور مستقیم به ترس از رها شدن دامن می زند.

ترجیح رهبران پادشاهی های خلیج فارس بدون شک تداوم قوی حضور منطقه ای آمریکاست و این واقعیت که آمریکا در سال 2017 قرارداد همکاری دفاعی خود را با امارات برای 15 سال دیگر گسترش داد، نشانه روشنی است که خروج کشور اغراق آمیز است، اما در عین حال باید تهدید را جدی گرفت. از این رو کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس به طور فعال در حال تعمیق روابط خود با شرکای فرامنطقه ای بوده اند. هیچ انتظاری وجود ندارد که هیچ کشور یا گروهی از کشورها بتوانند نقشی را که ایالات متحده ایفا می کند یا بخواهند ایفا کنند. با این حال، شورای همکاری خلیج فارس با تقویت روابط با طیف وسیع تری از قدرت ها، با شبح کاهش حضور آمریکا مبارزه می کند.

انتقال دولت در ایالات متحده عمیقاً بر سیاست منطقه ای ایران تأثیر گذاشته است. برنامه اقدام مشترک همکاری (برجام) به طور خلاصه به دولتی که تحت فشار داخلی و بین المللی بود مهلت داد. عقب نشینی دولت ترامپ، همراه با کمپین «فشار حداکثری» آن، ایران را دوباره به داخل بازگردانده است.

از آن زمان تاکنون مجموعه‌ای از حملات صورت گرفته است که گمان می‌رود توسط ایران انجام شده باشد، اگرچه تهران هرگونه دخالت در آن را رد می‌کند. چهار نفتکش در ماه می 2019 در سواحل فجیره مورد حمله قرار گرفتند و یک ماه بعد دو نفتکش دیگر در خلیج عمان مورد حمله قرار گرفتند. به دنبال آن حمله تکان دهنده به تاسیسات آرامکو عربستان در سپتامبر 2019 و حملات موشکی شبه نظامیان مورد حمایت ایران به سفارت آمریکا در بغداد در دسامبر 2019 انجام شد.

انتظار می رود دولت بایدن رویکرد کمتر خصمانه ای در قبال ایران داشته باشد و ممکن است به برجام بازگردد. اگر این کار را انجام دهد، و ایران به همان شکل پاسخ دهد، اهمیت توانایی ایالات متحده برای شکل دادن به دستور کار امنیت منطقه ای برای متحدان و دشمنان به طور یکسان تقویت خواهد شد.

برای دیگر قدرت‌های فرامنطقه‌ای که منافعی در خلیج فارس دارند، تغییر اولویت‌ها و رویکردهای آمریکا بر آنها تأثیر خواهد گذاشت. بسیاری از این کشورها مانند بریتانیا، هند، ژاپن و کره جنوبی، متحد یا شریک ایالات متحده آمریکا هستند و تا حد زیادی تمایل به پیروی از ترجیحات ایالات متحده در خلیج فارس دارند. تغییر چشم انداز ایالات متحده مستلزم آن است که آنها سیاست های خود را برای در نظر گرفتن تغییر چشم انداز منطقه ای تنظیم کنند. اگر اینطور باشد، می‌توان انتظار داشت که این کشورها سیاست‌های قاطع‌تری در خلیج فارس اتخاذ کنند که احتمالاً با سیاست‌های آمریکا متفاوت است.

در هر یک از این موارد، تصمیمات تصمیم گیرندگان به طور قابل توجهی تحت تأثیر رفتار ایالات متحده آمریکا است. سیگنال های روشن جهت گیری سیاسی از سوی واشنگتن به نوبه خود بر سیاست های اتخاذ شده توسط هر یک از این گروه های بازیگر تأثیر می گذارد.

لینک کوتاه : https://iran360news.com/?p=204818

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.