روزنامه هم میهن به بررسی پشت صحنه اقدام عجیب رئیس سازمان بورس در اعطای وام یک میلیاردی به خود پرداخته است.
به گزارش هم میهن، در این مطلب آمده است;
پرداخت وام کلان 4 درصد و 10 ساله به رئیس و اعضای هیأت مدیره سازمان سیزدهم بورس اوراق بهادار تأثیر زیادی داشت که در نهایت منجر به استعفای آقای عشقی رئیس سازمان بورس شد. فارغ التحصیل انقلابی از دانشگاه امام صادق
البته معلوم نبود اگر فرصت زنده ماندن را می دیدند استعفا می دادند. زیرا مطمئن بودند که فرد دیگری به زودی جایگزین خواهد شد. از این نظر می توان گفت روغن ریخته شده نذر امامزاده است.
عدم مشروعیت ظاهری قرض نیز موضوع مهمی است; زیرا عضو ناظر سابق شورای عالی بورس اعلام کرد که خود رئیس سازمان بورس وام یک میلیاردی را با سود چهار درصد تصویب کرده اما تاریخ تصویب اعطای وام 27 میلیارد قرض است. الحسنه به رئیس سازمان بورس و اعضای هیأت مدیره در 17 خرداد بود; علیرغم اینکه عضویت دو ناظر شورای عالی بورس در 16 خرداد به پایان رسید و هیچ نماینده ای از مجلس به عنوان ناظر در این جلسه حضور نداشت. بنابراین انتظار می رود این مصوبه حتی از نظر شکلی نیز غیرقانونی اعلام شود.
اما آنچه مهم است منطق پرداخت گفته شده است. آقای عشقی رئیس سازمان بورس در دفاع از این مصوبه می گوید: در سازمان به دلیل شرایط خاص و محدودیت های متعددی که برای کارکنان و مدیران وجود دارد، پرداخت این تسهیلات ضروری است و عالی ترین بر این اساس هیات مدیره بورس این اقدام را انجام داده است.»
در واقع، مشخص است که آنها برای اینکه حقوق زیادی دریافت نکنند، محدودیت هایی تعیین کرده اند. اما برای دور زدن این محدودیت ها وام می پردازند. در واقع، آنها این محدودیت ها را بی ربط می کنند.
چه مرجعی این حدود را تعیین کرده است؟ اگر نادرست است، آن را تغییر دهید. در غیر این صورت، چنین دور زدنی کلاهبرداری و مفسده است. در واقع از آنجایی که نظام اداری جرات نمی کند حقوق های بالا بدهد، راهی برای دوری از آن پیدا می کند و منشأ فساد همین است.
منطق این کار توسط عضو ناظر شورای بورس به این صورت توضیح داده شده است: «همیشه سوالی که اعضای هیئت مدیره سازمان بورس مطرح می کنند این است که حقوقی که این افراد به عنوان عضو دریافت می کنند. هیئت مدیره و مدیران سازمان بورس کافی نیستند و اگر در موسسات مالی خارج از سازمان فعالیت می کردند و یا به عنوان فعال بورس فعالیت می کردند قطعاً درآمد بیشتری کسب می کردند، بنابراین سازمان معمولاً به دنبال راهی برای جبران بود. برای این مشکل
خوب! این یک دور فاسد است. آیا از ابتدا می توانستند از عضویت در هیات مدیره و ریاست سازمان خودداری کنند که مجبورشان نکردند؟ علاوه بر این، آنها حقوق خود را اعلام نکرده اند تا کسی از میزان دریافتی که کم در نظر گرفته می شود، اطلاعی نداشته باشد. از همه مهمتر، آیا همه کسانی که در سیستم دولتی برای کار می آیند باید مانند بخش خصوصی حقوق بگیرند؟ بورس از چه زمانی به عنوان شرکت خصوصی شناخته شده است؟
بیایید به یک سوال مهمتر بپردازیم. این آقای رئیس بورس و همکارانش در اداره بورس که حقوق های بالا می خواهند چقدر حرفه ای و متخصص هستند؟ اگر صلاحیت داشتند در این مدت کوتاه چندین بار اخراج یا استعفا نمی دادند. دادن حقوق بیشتر به افراد توانمند اشکالی ندارد. اما آیا بازار سهام بر اساس صلاحیت حرفه ای اداره می شود؟ اگر به نتایج نگاه کنیم، طبیعتاً نارضایتی زیادی وجود دارد. میتوانیم نظر در این مورد را به کارشناسان ارجاع دهیم و در این باره قضاوت نکنیم. اما ما همین تایید و اخذ وام را برای سنجش کارایی آن در نظر می گیریم.
چگونه ممکن است مدیری با حداقل آینده نگری متوجه عواقب کار خود نشود؟ چطور آقایان متوجه نشدند که با حادثه هلی کوپتر و تجدید انتخابات، احتمال حذف آنها جدی است و آبروی پذیرش چنین وامی برای همیشه با آن علامت بر پیشانی آنها باقی می ماند؟ موضوع این وام آنقدر داغ شده که آشپزهای دولتی یکی یکی صدای اعتراض خود را بلند کرده اند. کسی که از این امکان آگاه نبود نمی تواند در مورد هر موضوع مهمی از جمله بازار سهام آینده نگر باشد. شاید یکی از دلایل ناکارآمدی بورس ایران همین باشد.