افزونه پارسی دیت را نصب کنید Friday, 22 November , 2024
0

چه جیغ هایی در گلو باقی می ماند؟

  • کد خبر : 417880
چه جیغ هایی در گلو باقی می ماند؟

به گزارش خبرنگار فرهنگی آیرین کتاب «جیغ در گلوی من» که به تحلیل زندگی، خاطرات و نظرات سردار شهید می پردازد. حسن بهمنی بله با قلم مهدی گدرزی به همت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تهران و سپاه حضرت سیدالشهدا (ع) در 1000 نسخه منتشر شده است. گدرزی در مقدمه کتاب نوشته است: آن روز که […]

به گزارش خبرنگار فرهنگی آیرین کتاب «جیغ در گلوی من» که به تحلیل زندگی، خاطرات و نظرات سردار شهید می پردازد. حسن بهمنی بله با قلم مهدی گدرزی به همت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تهران و سپاه حضرت سیدالشهدا (ع) در 1000 نسخه منتشر شده است.

گدرزی در مقدمه کتاب نوشته است: آن روز که مسئول حفظ آثار و ارزش های دفاع مقدس در سپاه حضرت سیدالشهدا(ع) استان تهران از من دعوت به همکاری کرد، از من خواست تا یکی از بزرگان لشکر 10 را بررسی و تحقیق کنید. وقتی از او نام شهید مورد نظرش را پرسیدم، منتظر شنیدن نام آشنای امام بود. وقتی اسم حسن بهمنی را شنیدم تمام مطالب ذهنی ام را گشتم اما چیزی پیدا نکردم! اولین بار بود که این اسم رو میشنیدم! حتی وقتی عکس شهید را نشانم داد، چهره اش برایم آشنا نبود! برای من که اکثر شهدای حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) را با نام و چهره می شناختم عجیب بود و از آن هم عجیب تر اینکه چرا در جاهایی که عکس شهدا هست از حسن بهمنی یاد نمی شود. نصب شده؟

وی افزود: معتقدم هر شهیدی خودش انتخاب می کند که چه کسی برایش کار کند و تا زمانی که او اجازه ندهد نمی توان برای او قدمی برداشت. من این را بارها در طول سال ها کشف کرده ام. بیش از 35 سال از شهادت حسن بهمنی می گذرد و در این سال ها هیچکس آن گونه که شایسته مقام والای این شهید عزیز است (به استثنای کتاب کوتاه ستاره ای از زمین» که در آن در سال 1384 منتشر شد.

این نویسنده دفاع مقدس افزود: پس جای تردید نبود. من نه به درخواست مسئول حفاظت از آثار، بلکه به ندای شهید حسن بهمنی پاسخ دادم و در مسیر فراز و فرود تحقیق و تفحص این چهره ناشناخته سرزمین گام برداشتم. و نام از آسمان ها (صفحه 11)

نویسنده در مقاله ای با عنوان مهمتر از مقدمه وی نوشت: اولین موضوع مهمی که در سرلوحه کار کتاب شهید بهمنی قرار داشت، پرهیز از هر نوع تحریف و روشن شدن وقایع مربوط به آن مجاهد خستگی ناپذیر بود. متأسفانه در این سه دهه شنیده می شود که برخی افراد ناآگاه و ناآگاه آگاهانه یا ناآگاهانه له یا علیه او دروغ گفته اند.

نکته دوم در مورد کتاب «فریاد در گلوی من» این است که همه ما از یک خانواده و یک ملت هستیم و دلیل تهیه و انتشار این کتاب این است که نریزیم به آسیاب دشمنان انقلاب و اسلام یا به تضعیف دفاع مقدس و سپاه یا ارتش. آن دوران پرافتخار را نه برای بازی با آبروی شخص یا اشخاصی که نامشان برده شده، بلکه برای گفتن حقیقتی که تحریف شده است، به وضوح و بی‌آرایش اعلام شده است. برای سالها رسالتی که امروز بر عهده ما گذاشته شده جلوگیری از تحریفاتی است که رهبر فرزانه انقلاب بارها برای جلوگیری از شکل گیری آن به ما گوشزد کرده اند. (صفحه 15)

گودرزی افزود: اگر نقاط ضعف و نقص آن سال مشخص شده است برای جلوگیری از تکرار موارد مشابه در حال و آینده است. بزرگترین نتیجه این کتاب ممکن است آموختن از زمان باشد. (فتبروا یا اولی الابصار) اگر نکاتی که شهید بر آن اصرار داشت اتفاق می افتاد و عمل می شد، نقش جنگ خیلی زودتر مشخص می شد و کمتر فرزندان انقلاب جان خود را در جنگ فدا می کردند. سخنان این کتاب سخنان حسن بهمنی است; توجه بیشتر به توانمندی ها، استفاده درست از سرمایه های موجود کشور، برنامه ریزی دقیق و سازمان یافته در انجام امور کشور، شناخت قدرت خود و دشمن در عرصه های مختلف و اعتلای پرچم اسلام و جلوگیری از خونریزی شیعیان!

وی تاکید کرد: اگر به سخنان افرادی چون حسن بهمنی گوش داده می شد، شاید امروز کشور بسیار پیشرفته تر و سربلندتر بود و بزرگانی چون مصطفی احمدی روشن، مجید شهریاری، مسعود علی محمدی، داریوش رضایی نژاد، حاج قاسم سلیمانیمحسن فخری زاده و دیگر شخصیت ها هنوز زنده بودند و به کشور خدمت می کردند. شاید عین این جمله را هرگز نگفت، اما خلاصه سخنان حسن این بود: «شیعیان باید زنده بمانند تا زمینه ساز قیام امام خود باشند».

کتاب «در گلو مانده مرا فریاها» در 9 فصل و چهار پیوست منتشر شده است که در فصل اول به شرح زندگی شهید بهمنی قبل از انقلاب و در فصل دوم به سرباز انقلاب اشاره دارد. فصل سوم به ورود به ارتش و فصل چهارم به فرماندهی پادگان ولی عصر(عج) اختصاص دارد. فصل پنجم فراز و نشیب، فصل ششم خیبر و مشکلات آن، فصل هفتم انحراف به جای اصلاح، فصل هشتم ویژگی های اخلاقی و رفتاری و فصل نهم به معروف ترین گمنام ها اختصاص دارد.

چه جیغ هایی در گلو باقی می ماند؟

قسمت هایی از این کتاب را مرور می کنیم:

بعد از خیبر به شهرری رسیده بودیم و در میدان حضرت عبدالعظیم منتظر یکی از پسرها بودیم که از چیذر بیاید تا به منطقه برگردیم. در عملیات خیبر تعداد زیادی از بچه های تیپ حضرت عبدالعظیم(ع) که به تیپ سیدالشهداء علیه السلام منصوب شده بودند، مفقود شدند! برخی از خانواده هایشان حاج کاظم (سالوادور) را شناختند. ما را محاصره کردند و هر کدام مراقب پسرش بودند. حاج کاظم گفت: شما باید پیگیر معراج شهدا باشید، من نمی دانم وضعیت شهدا چگونه است. همینطور که راه افتادیم حاج کاظم شروع کرد به گریه کردن و گفت: خدا نکنه من هم گم بشم و شرمنده این خانواده ها بشم! (صفحه 181)

یکی از خصوصیات حسن این بود که ذهنی سازمان یافته و مهندسی داشت و اهل اندیشه و تفکر بود و نقدهای او به عنوان فردی که در قلب سپاه قرار داشت می توانست هم از نظر نظری و هم از نظر عملی مؤثر باشد. و جنگ باشد. او فردی متفکر و مسلمان انقلابی با برنامه بود و اگر انتقادی هم داشت، نقدش مبتنی بر منطق و استدلال بود. نگاه انتقادی او به نحوه فرماندهی ارتش و مدیریت جنگ ناشی از تعهد گرایی بود. وظیفه او ایجاب می کرد که در جبهه حضور داشته باشد، مسئولیت را بپذیرد و هر چیزی که به ذهنش می رسد فعالانه با دیگران در میان بگذارد. (صفحه 183)

چه جیغ هایی در گلو باقی می ماند؟

حسن رگبری صحبت کرد و هاشمی (رفسنجانی) سکوت کرد. وقتی پروفایل هاشمی را دیدم شاهد قرمز و سفید شدن آن بودم. موتور حاج حسن که گرم شد دیگر آرام نمی گرفت، به خاطر شیوایی که داشت کسی نمی خواست حرفش را قطع کند. در نهایت هاشمی فرصت پیدا کرد و کمی هم جنگید. او نپذیرفت که وقت خود را به جنگ اختصاص نمی دهد، اما اظهار داشت که باید زمان بیشتری را به آن اختصاص دهد. ابعاد کار گسترش یافته و مشکلات بیش از تصور من بود.

هاشمی در ادامه با تمجید از برخی مطالب این جزوه گفت: این متن را برای آقای محسن رضایی می فرستم تا پاسخگوی سوالات مربوط به سپاه باشد، اما صفحه آخر جزوه را با ذکر این مطلب ارسال نمی کنم. نام و امضای او.” به نظرم اینطوری بهتر است!» حاج حسن از دقت او تشکر کرد و گفت: «ارزش این جزوه امضاهایی است که آن را تایید کرده است. اینها فرزندان استخوان های له شده جنگ و کردستان هستند. وسط جنگ آمد، خلاصه کرد و قضاوت کرد. دست زدن به مشکلات و مصائب آنها با گوشت و پوست و اطلاع رسانی برای جلوگیری از تکرار جراحات. اگر یکی از بیرون جنگ بیاید و شکایت کند، خودمان حلش می کنیم. ما بچه های عملیات نظامی و جنگ هستیم. این جزوه را با حذف امضای نویسندگان آن بی اعتبار نکنید.»

آقای هاشمی با تعجب و نگرانی گفت: می دانم اذیتت می کنند! حرف ما این بود که خداوند اجازه می دهد حرف ما اثر بگذارد و مشکلات راه رزمندگان تا پیروزی برطرف شود. بعد از آن هر اتفاقی بیفتد خوب می شود.» ترساندن ما که انتظار سخت ترین سرنوشت جنگ را داشتیم، از بدبختی های دوستانمان بی فایده بود. باید همراه با نام و امضا باشد (صفحه 204)

به گزارش ایرنا حسن بهمنی یکی از هفت فرزند خانواده بهمنی بود. پنجم خرداد مصادف با دومین روز از ماه مبارک رمضان سال 1331 در تهران به دنیا آمد.

جوانی خوش تیپ و خوش بین که از اول جنگ در خط مقدم بود. وی مسئول طراحی و عملیات لشکر 10 سیدالشهدا (علیه السلام) بود.

او با وجود اینکه جزو اولین جوانانی بود که به سپاه پاسداران پیوست، اما یکی از گمنام ترین فرماندهان سپاه پاسداران به حساب می آید. او به همراه چند تن از همرزمانش مانند شهدا هستند. کاظم نجفی رستگار، محمود غلامی، حسین اسکندرلو و ناصر شیریاز فرماندهی وقت سپاه در خصوص راهبرد دفاع مقدس انتقاد کردند. او را باید «استراتژیست جنگ ناشناس» دانست.

بهمنی از معدود پاسدارانی بود که نظریه جدی‌تر ایجاد ستادی متمرکز و منسجم را برای هدایت جریان جنگ و رویه عملیات سپاه پاسداران در سال 1363 دنبال کرد.

در نهایت علی رغم اختلاف نظر آشکار با فرماندهی وقت، به عنوان پاسدار ثابت در جبهه های نبرد حاضر شد و خالصانه با خون خود وفاداری خود را به امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی تجدید کرد.

سرانجام در سوم اسفند 1363 در شرق دجله در عملیات بدر به شهادت رسید و پیکرش در قطعه 26 بهشت ​​زهرای تهران به خاک سپرده شد.

لینک کوتاه : https://iran360news.com/?p=417880

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.