افزونه پارسی دیت را نصب کنید Thursday, 26 September , 2024
0

وقتی مرد جوانی از سربازی برگشت، متوجه شد که مادرش طلاق گرفته و نامادری بر خانه حکومت می کند.

  • کد خبر : 376691
وقتی مرد جوانی از سربازی برگشت، متوجه شد که مادرش طلاق گرفته و نامادری بر خانه حکومت می کند.

به گزارش رکنا، اینها بخشی از اظهارات جوان 24 ساله ای است که در عملیات مبارزه با مواد مخدر در کلانتری فردوسی مشهد توسط قانون بازداشت شده بود. این جوان متهم به نگهداری و خرید و فروش انواع مواد مخدر در گفت و گو با مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری فردوسی ماجرای خود را گفت: […]

به گزارش رکنا، اینها بخشی از اظهارات جوان 24 ساله ای است که در عملیات مبارزه با مواد مخدر در کلانتری فردوسی مشهد توسط قانون بازداشت شده بود. این جوان متهم به نگهداری و خرید و فروش انواع مواد مخدر در گفت و گو با مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری فردوسی ماجرای خود را گفت: متولد یکی از شهرستان های خراسان رضوی هستم و تا دیپلم درس خواندم. به دلیل اینکه پدر و مادرم همیشه با هم درگیر بودند و هرج و مرج در زندگی ما وجود داشت، ادامه تحصیل ندادم.

پدرم کارمند راه آهن کشور بود و به دلیل این آشفتگی در زندگی خانوادگی، بیشتر وقتم را با دوستانم می گذراندم تا اینکه در دبیرستان به سیگار کشیدن و سیگار کشیدن (بنگ) روی آوردم زیرا دوستانم مرا تشویق به این کار کردند. من مواد مصرف می کنم تا مشکلاتم را فراموش کنم! در این روزها پدرم متوجه ماجرا شد و مرا به مرکز ترک اعتیاد برد. بعد از آن به سراغ برادر بزرگترم رفتم تا یاد بگیرم چگونه گوشی را تعمیر کنم و یک حرفه درآمدزا داشته باشم، اما همچنان با دوستان جنایتکارم معاشرت کردم و به مصرف ماری جوانا ادامه دادم. مدتی نگذشت که به خدمت سربازی فراخوانده شدم و به مرکز آموزشی اعزام شدم، اما وقتی به خانه برگشتم با ازدواج مجدد پدرم مواجه شدم و متوجه شدم که مادرم هم همینطور است. طلاق او آن را گرفت و به دنبال سرنوشت خود رفت.

دنیا روی سرم فرو ریخت، اما در جوانی معتاد بودم و مجبور بودم پیش پدرم بمانم تا بتوانم هزینه های اعتیادم را به او بپردازم. با وجود این و با اینکه همسر پدرم رابطه خوبی با من نداشت، تصمیم گرفتم در یک خانه زندگی کنم. این بود که به اصرار همسر پدرم به مجردی یکی از دوستانم در منطقه قاسم آباد مشهد رفتم و آزادانه به جنایاتم ادامه دادم چون پدرم تمام هزینه هایم را می پرداخت.

در این شرایط یک روز یکی از همکاران سابقم را دیدم و او را به یک مجردی دعوت کردم. «سیوش» چند قطره شربت سفید به من داد که برای مدتی دچار سردرگمی و از حالت عادی خارج شدم. از همان روز با سیاوش دوست صمیمی شدم که مرا به شربت متادون مبتلا کرد و زندگی ام را نابود کرد، زیرا بعد از آن به راحتی شروع به مصرف آب میوه و لیوان کردم.

دوستانم با دیدن این وضعیت مرا از خانه مجردی بیرون کردند و به همین دلیل در پارک ها و خیابان ها پرسه می زدم و زیر درختان و پل ها شیشه می کشیدم و گاهی به مخفیگاه شخصی می رفتم. از دوستانم که در یک مجتمع مسکونی بودم و اقلام مسروقه را در آنجا نگهداری می کردم. من هم با آرامش روی پشت بام مجتمع مسکونی خوابیدم اما او به جرم سرقت دوچرخه دستگیر شد و اکنون در زندان است. در این شرایط وسایل منزل پدرم را هم دزدیدم چون با افزایش قیمت مواد، مبلغی که پدرم به من می داد دیگر کفاف مخارج اعتیادم را نمی داد. در همین روزها بود که «سیوش» دوباره به ملاقاتم آمد و از من خواست تا مواد مخدر بسته بندی شده را به معتادان بفروشم. مواد را هم از او گرفتم و برای انتقام روزهای گذشته به خانه مجردی یکی دیگر از دوستان سابقم بردم. اما هنوز یک ساعت از این حادثه نگذشته بود که ناگهان در محاصره نیروهای کلانتری فردوسی قرار گرفتم و دستگیر شدم.

ماموران انتظامی با نظارت مستقیم سروان مصطفی حسنی (رئیس کلانتری فردوسی) بیش از 6 کیلوگرم مواد مخدر کشف کردند. تحقیقات برای دستگیری سایر عوامل مرتبط با این باند همچنان ادامه دارد.

داستان واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

لینک کوتاه : https://iran360news.com/?p=376691

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.