به گزارش مانیبان به نقل از خبرآنلاین، این مرد 35 ساله مدعی شد همسرش در حین زندان به وی خیانت کرده است بنابراین با این شکایت پرونده به اتاق 8 دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد.
در ابتدای این جلسه شاکی که از زندان به دادگاه آمده بود در جایگاه قرار گرفت و به تشریح ماجرا پرداخت و گفت: اواخر خرداد ماه سال 1398 در درگیری دسته جمعی مردی 40 ساله به شهادت رسید که من و چند نفر دیگر جان خود را از دست دادند. مردم شرکت کردند با وجود اینکه بیش از 10 نفر در این درگیری حضور داشتند اما در نهایت قاتل شناخته و به قصاص محکوم شدم. از طرفی چون در دستان طرفین درگیری قمه و شمشیر در دست داشتند، اتهام محاربه نیز به پرونده من اضافه شد، اما از آنجایی که قضات تشخیص دادند درگیری ما به دلیل اختلاف و نفرت قبلی بوده است، از این اتهام تبرئه شدم. اتهام جنگ اما حکم قاسم در دیوان عالی کشور تایید شد و اکنون در مرحله اجرای حکم هستم.
وی افزود: در این مدت زندگی ام نابود شد اما تنها خوشبختی من داشتن همسری خوب و وفادار به من و مادری خوب برای دختر 4 ساله ام بود. در ابتدا که در زندان بودم، همسرم مدام به ملاقاتم می آمد و از من دلجویی می کرد و پیگیری های زیادی برای جلب رضایت خانواده مقتول انجام می داد، اما کم کم احساس کردم همسرم دیگر تمایلی به حضور در زندان ندارد. به او سر بزن و رفتارش تغییر کرده بود، به همین دلیل به او مشکوک شدم و از خواهرم خواستم او را تحت نظر داشته باشد. تا اینکه بعد از مدتی خواهرم گفت فریبا با جوانی که در یک شرکت کار می کند رابطه صمیمی دارد. اولش باورم نمی شد تا اینکه عکس آن دو را در کافه ها و رستوران ها به من نشان داد. چند روز بعد خبر بدتری داد و گفت فریبا به مجردی یک تاجر رفته و یک شبانه روز در خانه او مانده است.
این مرد جوان ادامه داد: با این اطلاعات همسرم دنیام به دستم افتاد، بدترین چیز این است که نگران سرنوشت و آینده دختر کوچکم هستم، حالا دیگر نمی خواهم از دخترم مراقبت کند. . با اینکه هنوز فریبا را دوست دارم و اعتراف می کنم که او در این سال ها همسر خوبی برای من بود و برای زندگی ما فداکاری های زیادی کرد، اما این اشتباه نابخشودنی است. اگر او از من و این زندگی خسته شده بود، می توانست در زمانی که من در زندان بودم درخواست طلاق و جدایی می داد، اما نباید به من و زندگی ما خیانت می کرد.
سپس قاضی از او پرسید: آیا برای اظهاراتت شاهد داری؟
وی پاسخ داد: بله، من 3 شاهد به دادگاه ارائه کرده ام که ثابت می کند همسرم به من خیانت کرده است.
در ادامه قاضی از یکی از شاهدان که فروشنده سوپرمارکت در مقابل منزل تاجر بود خواست تا در جایگاه حاضر شود و شهادت دهد.
مرد سوپرمارکت گفت: شهادت می دهم و قسم می خورم که این زن را دیدم که به خانه تاجری رفت. فروشگاه من درست روبروی خانه آن پسر است. در خانه آن شخص تحرک زیاد است. فریبا همان شب به خانه آن مرد رفت و صبح روز بعد از خانه او خارج شد.
اظهارات این شاهد توسط دو شاهد دیگر تایید شد.
پس از اظهارات 3 شاهد، فریبا در جایگاه قرار گرفت و اتهام آنها را رد کرد و گفت: عکس های خود و بنگاهی را در پرونده خود قبول دارم، اما برای صحبت در مورد مسائل کاری به خانه بنگاهی رفته بودم و هیچ رازی ندارم. . من با اون شخص رابطه نداشتم
سپس وکیل شاکی در جایگاه قرار گرفت و گفت: با توجه به اینکه متهم عکس و مدارک و صحت آنها را به وضوح می پذیرد، ملاقات با آن فرد در منزل مجردی موجه نیست. اگر به گفته متهم فقط یک مکالمه کاری بین او و پسر شرکت بود، می توانستند در همان رستوران، کافه تریا یا شرکت صحبت کنند. لذا از طرف موکلم تقاضای اشد مجازات را دارم.
بدین ترتیب در پایان جلسه دادگاه قضات برای صدور رأی وارد دادگاه شدند.