مک کنی زمانی طرفدار جوانی بود که از ملاقات با ستاره های جام جهانی آمریکا الهام گرفته بود. حالا، پس از یک مسابقه تعیین کننده، او لطف خود را به یک بچه جسور با نقشه های بزرگ برگردانده است.
دوحه، قطر – لوکا لیزاردو نمی توانست صبر کند. بعدازظهر سهشنبه بود، تنها چند ساعت قبل از اینکه ایالات متحده برای کسب مقام در مرحله حذفی جام جهانی با ایران بازی کند، و او کاملاً در حالت هنوز آنجا هستیم. بنابراین او کاری را که همیشه انجام می دهد انجام داد. او یک توپ فوتبال را دریبل میکرد، مثل عروسکبازی که فقط به پا نیاز داشت، میچرخید، میچرخید و میچرخید.
زمانی که لوکا از روال معمول خسته شد، پیشگویی را برای پدرش اکسل انجام داد. این بازیکن 8 ساله گفت که ایالات متحده با نتیجه 1-0 پیروز خواهد شد و کریستین پولیسیچ تک گل را به ثمر رساند. باباش خندید. لوکا تعجب کرد که چرا.
و پس از آن، لوکا با کمی کار دیگر با گذشت زمان قبل از شروع بازی، تصمیم گرفت علامتی بسازد. اول، او به فکر نوشتن چیزی برای Pulisic بود. بعد تجدید نظر کرد. چرا؟ او روز چهارشنبه در حالی که پشت میز آشپزخانه در هتلی بالاتر از مرکز شهر نشسته است، می گوید: «چون می خواستم. او به نزدیکترین تلویزیون نگاه می کرد و دیگری به یک کیف باز نشده در همان حوالی.
علامت سفید تا شده و داخل کیف گذاشته شده بود و همه نمادها، حرف ها و اعداد به صورت متناوب بین قرمز و آبی خط خورده بودند. خوانده شد:
#8مک کنی
لطفا بدهید
من پیراهن تو
لوکا نه پیش بینی و نه نشانه را بازی کودکانه نمی دید. این برای او فانتزی نبود. این چیزی بود که او می خواست. وستون مک کنی یکی از بازیکنان مورد علاقه او بود. لوکا دوست داشت که مک کنی رگه های رنگارنگ موهایش را رنگ می کرد. او دوست داشت که هافبک در اطراف زمین زوم می کند. او او را از یوونتوس میشناخت، از یک سریال مستند که به همراه خانوادهاش تماشا میکرد و البته بهعنوان یکی از اعضای کلیدی USMNT. او فکر کرد که آنها هم تیمی خواهند شد و نه “یک روز” بلکه 10 سال دیگر، زمانی که او 18 ساله شود و مک کنی 34 ساله شود.
هنگامی که او با کمک دوست پدرش و یکی از حامیان آمریکایی، تابلو را تکمیل کرد، چه چیزی واقع بینانه بود؟ لوکا می گوید: «می خواستم پیراهنش را به من بدهد.
باشه پس وقت رفتن بود. اکسل و لوکا نتوانستند مسیر درست را دریافت کنند و تجمع هواداران برای هواداران آمریکایی را از دست دادند. اما هنگامی که آنها در خیابان های نزدیک استادیوم الثومامه عبور می کردند، لوکا پرتو می زد. آیا او خوش شانس ترین کودک 8 ساله زنده نبود؟
پدرش او را با این سفر جام جهانی غافلگیر کرده بود: 10 روز در خاورمیانه، سفری فرعی به مصر برای دیدن اهرام، بلیط هر سه بازی ایالات متحده در گروه B و مجموعه ای از بازی های دیگر برای حضور از نزدیک بهترین بازیکنان جهان را مطالعه کنید. این دقیقا همان گروهی است که لوکا قصد دارد به آن ملحق شود. آنها از خانه خود در تمپا به لندن پرواز کردند و سپس به قطر متصل شدند. لوکا با وسواس های فوتبال آمریکایی از سراسر جهان ملاقات کرد. او شاهد دعوای هواداران در خطوط بلیط آرژانتین-مکزیک بود و این باعث ترسش شد. با درک ظاهری رقابت های ورزشی، او به پدرش گفت: “کاش آنها در یک گروه نبودند.”
با این حال، در حالی که لیزاردوها وارد استادیوم می شوند، لوکا هیچ شکی ندارد.
او در حالی که به تلویزیون و کیف دستی نگاه می کند، می گوید: «می دانستم که برنده می شویم.
لوکا عاشق مک کنی بود. اما بالاخره او 8 سال دارد و چیزهای زیادی بود که او نمی دانست. او نمیدانست که خانواده مککنی از تگزاس به آلمان نقل مکان کردهاند، زمانی که وستون تنها 6 سال داشت، نه چندان دور از سن لوکا. یا اینکه پدر وستون، جان، در نیروی هوایی خدمت می کرد، از این رو حرکت کرد. یا اینکه وستون آنقدر گل به رده سنی خود زد که مقامات لیگ او همچنان او را برای رقابت با بازیکنان مسن تر ارتقا دادند. درست مثل لوکا.
او همچنین نمی دانست که USMNT در سال 2006 برای یک بازی دوستانه مقابل لهستان به آلمان رفته است. یا اینکه آنها به سمت پایگاه هوایی رامشتاین، جایی که جان مستقر بود، حرکت کردند تا با خانواده های نظامی ملاقات کند. یا اینکه والدین وستون به او کمک کردند تا ستاره های فوتبال را در لاندون دونوان و کارلوس بوکانگرا پیدا کند. یا اینکه وستون با آنها عکس گرفت و یکی از بهترین روزهای زندگی او را رقم زد.
رشد قابل توجهی که پس از آن اتفاق افتاد – آکادمی جوانان اف سی دالاس، شالکه، یوونتوس، تیم ملی – حداقل تحت تاثیر آن بازیکنان در آن روز قرار گرفت. در این عکس، وستون در حالی که یک هودی خاکستری پوشیده و یک توپ طلای فوتبال به دست گرفته بود، بین بازیکنان آمریکایی نشسته بود.
سریع به اوایل این ماه بروید. اکنون، مک کنی در حال تبدیل شدن است آنها. او 24 ساله است، اعتماد به نفس دارد و با آن رگه ها در موهایش به قطر می رسد، اشاره ای به کشورش و خدمات پدرش. او تجسم یک تیم جوان با وعدههای بزرگ است که به نظر میرسد در حال ساختن به سوی خیلی بیشتر است. اثبات، همراه با تقارن شاعرانه، زمانی که مک کنی و هم تیمی هایش از پایگاه هوایی العدید بازدید کردند، آشکار بود. مککنی از همان گروهی که زمانی در آن حضور داشت تشکر کرد، سپس قول داد که آنها را «بهترین شکل ممکن» نمایندگی کند.
در دو مسابقه اول USMNT، مککنی همه جا حضور داشت و ترکیبی مرموز از خیره و خطر را به کار میبرد. علیرغم نگرانیهای مصدومیتی که تا پایان بازی ادامه داشت، او در بازی مقابل ولز شروع کرد و ایالات متحده را تقویت کرد اما یک کارت زرد دریافت کرد. در مقابل انگلیس قدرتمند، او موقعیتهای گلزنی را از جناح راست ایجاد کرد، ورزشکاری غیر معمول را به نمایش گذاشت و در حالی که بازتر از حد معمول، نزدیک خط کناری سمت راست قرار گرفت. اما او شانس گلزنی نامشخصی را به دست آورد و به خاطر استفاده از جلیقه عکاسی برای پاک کردن عرق دستانش خنده یا انتقاد (بیش از حد) را برانگیخت.
خوش شانس ترین کودک 8 ساله جهان همه این ها را تماشا کرد و مک کنی را دید، بازیکنی که او را تحسین می کرد، گاهی اوقات مشکوک، ورزشکار فراتر از باور و منحصر به فرد، متمایز.
لوکا فکر کرد که مک کنی لیاقت این علامت را داشت.
لوکا روح فوتبالی دارد. صفحه اینستاگرام او اثبات است لوکا داره فوتبال میبینه لوکا داره فوتبال بازی میکنه لوکا در حال تمرین برای بازی کردن فوتبال است. کفشهای فوتبال لوکا با نوار سبز چسبانده شده به پاشنهها و MAMBA و MENTALITY با جوهر سیاه نوشته شده است. اگر این برای اثبات وسواس پسر کافی نیست، دستگیره تیک توک او (lukalovessoccer) تأیید است.
اکسل اهل هندوراس است، کشوری که آنقدر شیفته این بازی زیبا است که به سوالی درباره اینکه چه زمانی به آن علاقه مند شده است، می خندد. شاید تولد شانه بالا می اندازد. شاید قبل از تولد او سعی کرد به پسرش گزینه هایی بدهد و لوکا را به کلاس های کاراته و کلاس های شنا برد. اما فوتبال به پسر هم زنگ زد.
هیچ راهی برای تطبیق توانایی فعلی لوکا با پیش بینی محکمی که او به اهداف عالی خود خواهد رسید وجود ندارد. اما لوکا سریع است، از نظر فنی سالم است و گروه های سنی را فقط برای صعود به گروه بعدی نابود می کند. او اکنون زیر 11 سال بازی می کند، اما اکسل می گوید که مربیان از او می خواهند زیر 12 یا 13 سال بازی کند.
لوکا همچنین می تواند گلزنی کند، ضربات کرنر را به گل بزند و حتی در حین ضربه زدن به توپ با دروازه بان ها برخورد کند. او برای تمرین با دو تا از بهترین باشگاه های جوانان کشور به هندوراس سفر کرد. او هر روز صبح در کلاس های خصوصی شرکت می کند. او بهار آینده برای یک تیم آمریکایی در تورنمنت بارسلونا بازی خواهد کرد. اما او چه چیزی را بیشتر از هر چیز در فوتبال دوست دارد؟ لوکا میگوید: «این سرگرم کننده است و گلزنی میکند.»
“من فقط دوست دارم بازی کنم.”
خواهر بچه لوکا به تازگی 1 ساله شده است. او هنوز برای فوتبال به سن کافی نرسیده است، اما لوکا می گوید که هر وقت توپی را ببیند – تنیس، فوتبال، والی، سبد – آن را می گیرد. شاید او هم مثل پدرشان نگهبان شود. پدربزرگ اکسل مربی فوتبال بود. برادرزاده او در دسته دوم اسپانیا بازی می کند. این ورزش یک امر خانوادگی است، اگر در سفر 10 روزه جام جهانی آشکار نبود.
علاوه بر فوتبال، لوکا وقت خود را با دوستان و خانواده می گذراند. اما او زیاد استراحت نمی کند. مسخره کردن او با اقوام اغلب در خارج از خانه سپری می شود، توپ های فوتبال از روی پاهای لیزاردو می پیچند. وقت او با دوستانش به فیفا، بازی ویدیویی اختصاص دارد، و او فقط با همان دو تیم بازی می کند، تیم هایی که می خواهد در آنها بازی کند: USMNT و رئال مادرید.
او می گوید: «من هرگز نمی بازم.
او در ورزشگاه الثومه به همه اینها فکر نمی کند، زیرا تیم آمریکایی مورد تحسینش در حال حرکت دادن توپ و شوت زدن به ایران است. خط هافبک با هدایت مک کنی، تایلر آدامز و یونس موسه کلید حمله آمریکایی هاست. آنها با نام مستعار MMA خود زندگی می کنند، همه سبک و فریب، مانند یک افسانه MMA که در داخل قفس بالا می رود.
ناگهان، آنجاست. لوکا باز شدن سکانس را تماشا می کند و فوراً متوجه می شود که چه اتفاقی در حال رخ دادن است. مککنی توپ را به سمت سرجینیو دست در جناح راست پرتاب میکند. پاس عالی است، و Dest آن را از روی دروازه عبور میکند، به سمت – چه کسی دیگر؟ – پولیسیک. درست در آن زمان، درست همانطور که لوکای جوان پیش بینی کرده بود، پولیسیچ گل می زند، اما نه قبل از برخورد با دروازه بان ایران، و بدترین آن را «زیر شکم» گرفت.
لوکا بود درست. در مورد هدف. در مورد بازیکنی که آن را گل می کند. در مورد امتیاز نهایی و در مورد این گروه، جوان و پرشور و شاد، همانطور که هافبک متمایز آنها تجسم یافته است.
مک کنی شایسته این علامت بود، بله. اما حالا پسری که او هم جوان است و لوس و شاد است چیز دیگری فکر می کند.
او لیاقت پیراهن را دارد.
با نزدیک شدن به ثانیه های پایانی، لوکا پدرش را در آغوش می گیرد. هر دو تقریباً اشک می ریزند. اما در حالی که بازیکنان ایالات متحده در خارج از زمین می رقصند، مک کنی نزدیک به آنها نیست. لوکا شروع به گریه می کند. پدرش شروع به تسلی دادن او می کند. او می گوید: فردا به هتل تیم می رویم. “شاید بتوانیم او را آنجا ببینیم.”
سپس، از هیچ، غریبه ای نزدیک می شود. او ممکن است خودش را شناسایی کرده باشد، اما نه لوکا و نه اکسل نمی توانند به یاد بیاورند. او لوکا را به بخش دوستان و خانواده می برد. او را به خانواده مک کنی، برادرش و پدرش معرفی می کند. پدر مککنی توجه پسرش را جلب میکند و علامت لوکا را میگیرد و آن را بالا نگه میدارد.
لوکا نمی تواند باور کند که چه اتفاقی می افتد. وستون به او نگاه می کند و لبخند می زند. او به سمت آنها حرکت می کند. او پیراهنی را که به تازگی در آن بازی کرده بود، در می آورد، پیراهنی که برای بازی انتقادی که USMNT را به دور حذفی فرستاد.
وستون خم می شود. او می گوید: «می دانستم که کسی منتظر پیراهن من است.
لوکا در آن لحظه به سختی می تواند چیزی بگوید. اما او پاسخ می دهد: “من!”
وستون قول داده است که در بازی بعدی به دنبال لوکا خواهد بود. لوکا بلیط های ردیف اول دارد.
مارمولک ها پس از آن به خانه حامیان ایالات متحده خواهند رفت. آنها از خود لذت خواهند برد. لوکا این پیراهن را در طول شب خواهد پوشید، در حالی که عیاشی ها شعار می دهند و آواز می خوانند. “اوه!!!!! وس تن!!!! مک کنی! اوه!!!!! وس تن!!!! مک کنی!»
روز بعد، لوکا این داستان را تعریف خواهد کرد. او کیف دوفل را میگیرد و پیراهن را بیرون میآورد و میگوید که قصد دارد آن را قاب کند و قاب را روی دیوار اتاق خوابش آویزان کند، تا هیچکس نتواند یادگاری کامل او را خراب کند. او برای بازی بعدی از طرح دیگری رونمایی خواهد کرد: البته یک نشانه دیگر.
و او همان چیزی را خواهد گفت که هر طرفدار فوتبال هم سن و سال او، یا طرفداران فوتبال در هر سنی، یا طرفداران هر ورزشی بعد از وقوع آن توالی وقایع می گویند.
آن روز بهترین روز زندگی من بود.
- استراوس: USMNT، Pulisic برای آخرین مکان شانزده شان سخت رنج می برند
- اعتباردهنده: سه تفکر در مورد برد دراماتیک و طاقتفرسا USMNT در برابر ایران
- Straus: USMNT چگونه 2002 نسل بعدی را در سال 22 هدایت می کند
- اسقف: در داخل کانتینرهای حمل و نقل و طرفداران جام جهانی کشتی ها