به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، مهدی طحانیان از رزمندگان دفاع مقدس که در سن 13 سالگی به اسارت نیروهای بعثی درآمده بود، گفت: چند روز بعد از عید سعید فطر عراقی ها برای ما هندوانه آوردند که در هر محل اقامت سالمندان 2 تا 3 عدد هندوانه کوچک.
به گزارش فارس، سه هندوانه مانده بودیم و این همه کار. تولید میوه او مانند دیگر آثارش مایه عذاب و دردسر بود.
بعد از گذشت چند دقیقه دیدم مدیر آشپزخانه و پسر دیگری مشغول به کار شدند و با نوک سیم خاردار هر دو درب ظرف ماکارونی را سوراخ کردند. سپس هندوانه ها را برش زدند و شروع به رنده كردن كردند. به این ترتیب آنها می توانستند هندوانه را به همه تحویل دهند.
بوی مطبوعی که هندوانه می دهد هوش و حواس را از بین می برد. مشغول تماشای کار بچه ها بودم که رئیس اردوگاه یک شتر کوچک از هندوانه برید و جلوی من گرفت و گفت: مهدی بیا این را بخور.
من از کار او شگفت زده شدم. می دانستم که بخش کوچکی از حداقل دو نفر است. دستشو ازش دور کردم و گفتم دستت درد نکنه. من نمی خواهم.”
رضا و بچه هایی که آنجا بودند تردید نکردند و اصرار کردند که هندوانه را بگیرد. گفتند مطمئن باش همه راضی هستند. اگر قبول نکنید، عصبانی می شویم».
این اولین باری نبود که بچه ها اصرار داشتند سهم خود را به من بدهند. تا آن زمان چند بار پیش آمده بود که عده ای سهم خود را خرج نان و غذا کرده و برای من آورده اند.
۲۱۹۲۱۹