قبل از نگاه متعجب ما، قاشق های رویه سیاه و خشن را از جعبه بیرون آوردند و بین ما تقسیم کردند. یکی از عراقیها گفت: آیا شما هم در ایران چنین اتفاقاتی را تجربه کردهاید؟ غذایی که به شما می دهیم با این قاشق اینطوری بخورید.
گفتن فردا | رئیس اردوگاه با تشریفات رسمی به همراه چند پاسدار عراقی که یکی از آنها جعبه مقوایی کوچکی در دست داشت وارد آسایشگاه شد و پس از سخنرانی در مورد شخصیت صدام و اهمیت دادن او به ایرانیان اسرا گفت: به گفته رئیس جمهور صدام، شما مهمان ما هستید.
سیف الله صفایی یکی از آزادگان جنگ هشت ساله عراق علیه ایران است. او در خاطره ای از هدیه دادن صدام به اسرای ایرانی می گوید: حدود 70 روز از اسارت ما در آسایشگاه های بعثی ها می گذشت و روزی یک بار درها برای دادن آب و غذا باز می شد. یک روز مسئول زندان آمد و گفت: صدام رئیس جمهور عراق برای شما هدیه فرستاده که فردا به شما تحویل می دهیم.
ما خیلی کنجکاو بودیم که بدانیم هدیه صدام چیست. یکی میگفت لباس میدهند، یکی میگفت شاید کارت آزادی است و به هر حال همه نظرشان را میدادند تا چیزی به دست ما رسید که هیچکدام از ما نمیتوانستیم حدس بزنیم.
فردای آن روز رئیس قرارگاه با تشریفات رسمی به همراه چند پاسدار عراقی که یکی از آنها جعبه مقوایی کوچکی در دست داشت وارد آسایشگاه شد. رئیس جمهور صدام گفت: «شما مهمان ما هستید» و خلاصه اینکه خیلی مزخرف شد و در نهایت با یکی از برادران آزاده تماس گرفت تا محتویات آن جعبه را که هدیه رئیس جمهور عراق بود بین برادران توزیع کند.
قبل از نگاه متعجب ما، قاشق های رویه سیاه و خشن را از جعبه بیرون آوردند و بین ما تقسیم کردند. یکی از عراقیها گفت: آیا شما هم در ایران چنین اتفاقاتی را تجربه کردهاید؟ غذایی که به شما می دهیم با این قاشق اینطوری بخورید.
و سپس برای ما توضیح داد که چگونه قاشق را در دست بگیریم! آنقدر بدبخت و نادان بودند که از نعمت هایی که ما در ایران داشتیم خبر نداشتند. البته ناگفته نماند که از صدام انتظار نمی رفت در کنار صدها نوع شکنجه و آزار و اذیت، یک قاشق سر سیاه به برادران آزاده هدیه بدهد.