به گزارش رکنا، چند سال پیش مجری در گفت وگویی به مناسبت صدمین سالگرد خلق نفت در ایران، پرسید که کشور چه مسیری را طی خواهد کرد و تا کجا پیش خواهیم رفت؟ آن که این سطور را می نویسد با اندوه فراوان پاسخ داد که با این دستور تا ته دره!
ای کاش پیش بینی آن روز به این سرعت محقق نمی شد. دل هر ایرانی وطن دوستی می سوزد که می بیند پس از حمایت کشورهایی که در آنها به موضع امارات در قبال جزایر سه گانه امید بسته ایم، اتحادیه اروپا نیز گامی فراتر برداشته و در نشستی مشترک با اعضای شورای همکاری خلیج فارس از کلمه اشغال استفاده می کنند.
در انتخابات اخیر ریاست جمهوری، بخش قابل توجهی از جامعه با عدم شرکت در انتخابات ناامیدی خود را از اصلاح اوضاع نشان دادند و بخشی دیگر ناگزیر پرتو امید و شاید برای آخرین بار قطره ای از آن را در دل خود نگه داشتند. آب لیوان نیمه پر بود.
تحولات اخیر در منطقه از جمله ممنوعیت پروازهای هوایی به اروپا، ترور رهبران حماس و حزب الله لبنان و بمباران مواضع حوثی ها توسط آمریکا، شرایط را تغییر داده و کشور را در شرایط سختی قرار داده است. یک دوره زمانی کوتاه
البته انتظار حمایت دولت های روسیه و چین از مواضع ایران در صحنه بین المللی، آرزویی بیش نیست و بیم آن می رود که تمامیت ارضی این کشور در خطر جدی قرار گیرد. میخ نهایی بر تابوت دیپلماسی کشور پیروزی ترامپ در انتخابات بعدی و ورود به کاخ سفید است. در چنین شرایطی، دونالد ترامپ طبق وعده انتخاباتی خود، قوانین مصوب کنگره و سنای آمریکا برای اعمال تحریم های شدید علیه صادرات نفت ایران را اجرا خواهد کرد. او تا حدی می تواند با پوتین در مورد اوکراین مذاکره کند و دور از ذهن نیست که با توجه به عدم تداوم حمایت تسلیحاتی از اوکراین و پیوستن این کشور به ناتو، پوتین کارت ایران را روی میز مذاکره بگذارد و * گوادالوپ یک نتیجه دیگر خواهد بود.
با کمال تعجب، با وجود حمایت گسترده جمهوری اسلامی از محور مقاومت، پیشنهاد رئیس شورای اسلامی در سفر اخیرش به لبنان مبنی بر پذیرش قطعنامه 1701 شورای امنیت رد شد و نخست وزیر موقت و جمعی از نمایندگان مجلس این کشور واکنش تندی نشان داد.
فضای اجتماعی کنونی لبنان، احساس قدرت نتانیاهو، ترور گسترده رهبران مقاومت، تضعیف نفوذ نظامی ایران در سوریه و حملات پی در پی ارتش اسرائیل.
نگرش آمریکا و غرب در قبال مواضع حوثیها در یمن نشاندهنده شکست سیاست عمق استراتژیک است و این پیام روشن را میدهد که کوبیدن بر طبل تقابل با آمریکا و اسرائیل نمیتواند در راستای منافع ملی باشد. وقت آن است که تاریخ را ورق بزنیم و ببینیم که چگونه 300 سال پیش نظام حاکم با خرافه گرایی و عقل ستیزی تاج بر سر محمود افغان گذاشت. جای تعجب است که امروز هم عده ای با چشم انداز آخرالزمان برای رسیدن به مقصد، نسخه کشتن نصف جهان را پیچیده کرده اند و نمی دانند زمان به پایان نرسیده است!
به طور خلاصه، ایران در برهه ای تاریخی و حساس قرار دارد، اما پذیرش واقعیت ها شجاعت می خواهد. شجاعت در بازنگری اساسی سیاست های ملی و بین المللی با تمرکز بر منافع داخلی و اولویت دادن به منافع ملی.
شجاعت پذیرش عدم همدلی ملت ایران و ادامه سیاست مداخله آشکار در منطقه نمی درخشد.
زمان بررسی تجارب چین از دهه 1960 و سپس کشورهایی مانند هند، ترکیه، اندونزی، ویتنام، مکزیک و برزیل در دهه 1990 فرا رسیده است و تنها نتیجه آن تعمیق فقر بود.
زمان آن فرا رسیده است که بپذیریم انحصارات دولتی و دولتی چیزی جز ناکارآمدی نخواهد داشت و تنها با سپردن کار به بخش خصوصی و پذیرش منطق بازار می توان از طریق تولید ثروت و تولید ثروت به حکمرانی خوب دست یافت.
در دهههای اخیر، نفع شخصی به ما اجازه نداده است که ببینیم و باور کنیم که ایده قدرت مبتنی بر ثروت در چین امروزی به خوبی عمل کرده است و درآمد سرانه این کشور را در 20 سال از 200 دلار به بیش از 10000 دلار افزایش داده است. قطعاً سیاستهای جدید نیازمند اندیشههای نو است و عقلانیت در حکمرانی به معنای انطباق با شرایط کنونی است.
نیمی از جامعه به امید عقلانی بودن و تحقق وعدههای انتخاباتی رئیسجمهور از جمله سپردن کار به کاردان وارد صحنه انتخابات شدند، اما سرعت تغییر حکومتها بسیار کندتر از وخامت اوضاع در داخل و خارج است. می ترسید که این توجه بیش از حد کشور را به عقب براند.
سیستم حکمرانی با ناهماهنگی انباشته و فزاینده ای مواجه است. در حوزه انرژی به زودی شاهد یک ابر بحران خواهیم بود که کشور را بیشتر به روسیه وابسته خواهد کرد. در غیاب یک برنامه جامع مدیریت یکپارچه انرژی، مقامات همچنان بر حرکت در مسیر اشتباه اصرار دارند. ما به جایی رسیده ایم که باید بیشتر درآمدهای نفتی کشور را خرج کنیم تا کسری مصرف گاز را جبران کنیم، زیرا با وجود اینکه به اندازه مصرف اروپا گاز تولید می کنیم، با مصرف ترکیه برابری داریم!
در این شرایط بحرانی، علیرغم وجود انواع نارضایتی های فزاینده، دولت ها یکی پس از دیگری به گفتار درمانی بسنده می کنند و محموله ای از بهشت به ملت می دهند.
از جمله اینکه به برکت مدیریت جهادی و انقلابی مدیریت در دهه های اخیر، در حالی که از غنی ترین ذخایر انرژی در جهان برخورداریم، به مرکز ثقل عدم تعادل انرژی جهانی تبدیل شده است و مسئولان از تبدیل شدن به مرکز انرژی صحبت می کنند. منطقه
انصافا ایران عزیزمان این روزها حال و روز خوشی ندارد و می میرد. وقت آن است که به میهن خود احترام بگذاریم و از تماشا و منفعل بودن دست برداریم. امروز بیش از هر زمان دیگری میهن ما به تک تک ما ایرانیان نیازمند است که با مطالبه و ایفای نقش اجتماعی خود کشور را از ورطه نابودی نجات دهیم.
بیا به دریا بزن، دریغ نکن.
بالاخره این رودخانه باتلاق نیست.
دکتر هاشم اورعی، استاد دانشگاه صنعتی شریف
توجه:
*کنفرانس گوادلوپ (به فرانسوی: Conférence de Guadeloupe) یا نشست گوادلوپ، نشستی بین سران دولت 4 قدرت بزرگ بلوک غرب (ایالات متحده، انگلیس، فرانسه و آلمان غربی) در جزیره گوادلوپ در ژانویه بود. 4-7 1358/14-17 ژانویه 1357 برگزار شد و یکی از موضوعات اصلی آن بررسی وضعیت بحرانی ایران در جریان انقلاب 1357 بود.