به گزارش رکنا، ساعت 12:00 دو خودرو مقابل کارگاهی در شرق تهران توقف کردند و 7 مرد با لباس پلیس و با حمل سگ، جلیقه، باتوم و تجهیزات نظامی پیاده شدند.
زنگ کارگاه را به صدا درآوردند و وقتی یکی از کارگران در را باز کرد، یکی از آنها خود را مامور مبارزه با مواد مخدر معرفی کرد و کاغذی از جیبش بیرون آورد و گفت: به ما خبر داده اند که اینجا مواد مخدر وجود دارد. .نگهبان مواد مخدر و قرص های روانگردان.
طبق این سند قضایی به ما اجازه بازرسی از کارگاه داده شد سپس بدون اجازه صحبت به کارگر جوان به همراه 6 مرد دیگر و یک سگ به ظاهر سگ موادیاب وارد کارگاه شدند.
سایر کارگرانی که با ورود افراد ناشناس از خواب بیدار شده بودند از وجود مواد مخدر در کارگاه اظهار بی اطلاعی کردند، اما این افراد دست و پای آنها را بستند و به بازرسی کارگاه پرداختند. ساعتی بعد بدون یافتن مواد کارگاه را ترک کردند.
هنگامی که کارگران به سختی توانستند دست و پای خود را هنگام ورود به اتاق باز کنند، متوجه شدند که افسران قلابی دزد بوده و اشیاء قیمتی، پول و حتی گوشی های آنها را به سرقت برده اند.
به این ترتیب گزارش سرقت شبانه در اختیار پلیس آگاهی قرار گرفت و تیمی از ماموران راهی محل شدند. بررسی ها نشان داد که لباس های نظامی و تجهیزات و مدارکی که افسران جعلی به قربانیان نشان داده اند برای جلب اعتماد آنها جعلی بوده است.
در ادامه تحقیقات، کارآگاهان به بررسی دوربین های مداربسته داخل و اطراف کارگاه پرداختند. در بررسی دوربین ها مشخص شد که پلاک خودروها مخدوش است اما کارآگاهان در نهایت با کنار هم گذاشتن اعداد به دست آمده از پلاک ها موفق به شناسایی هویت یکی از رانندگان شدند.
محموله های خیالی
به این ترتیب راننده خودرو به نام شهاب دستگیر شد و گفت: با خودروی خود در حال تردد هستم. چند وقت پیش به مردی به نام محسن سوار شدم.
بعد از کمی قدم زدن، حرفش را باز کرد و درباره مشکلات مالی صحبت کردیم. بالاخره شماره تماسش را به من داد. چند روز بعد با او تماس گرفتم و آرام آرام متوجه شدم که او و یکی از دوستانش به نام امیر سرکردگان باند سارق هستند.
وی ادامه داد: محسن من را به امیر و چهار عضو دیگر باند معرفی کرد. مغز متفکر و همه کاره این باند محسن و امیر بودند و آنها هم دستور می دادند.
پس از مدتی محسن از طرح سرقت محموله بزرگی از مواد مخدر و قرص های روانگردان خبر داد. وی گفت: با جوانی به نام وحید که کارگر یک کارگاه است آشنا شدم و به او گفت که در کارگاه محموله ای یک و نیم کیلویی حشیش و 500 قرص روانگردان کاشته اند.
محسن تصمیم گرفت وارد کارگاه شود و محموله گران قیمت را بدزدد. وی گفت: از آنجایی که این سرقت مواد مخدر است، مالباخته هرگز به پلیس شکایت نمی کند و می توانیم بدون مشکل مواد مخدر مسروقه را در بازار بفروشیم.
محسن و امیر نیز با برنامه ریزی برای سرقت، لباس و تجهیزات نظامی تهیه کردند و حتی یک سگ هم با خود آوردند تا انگار ما ماموران مبارزه با مواد مخدر باشیم و برای جست و جوی مواد با خود بردند.
مرد جوان گفت: من، امیر، محسن و 4 نفر دیگر از اعضای باند لباس نظامی به تن داشتیم و آن شب به کارگاه رفتیم اما خبری از مواد مخدر و قرص های روانگردان نبود.
به سادگی موبایل، پول و اشیای قیمتی آنها را دزدیدیم و کارگاه را ترک کردیم. محسن از اینکه ما چیزی کشف نکردیم عصبانی شد و گفت وحید دستش را زده است. همانطور که محسن گفت وحید می خواست در گروه آنها باشد اما محسن او را عضو گروه نمی دانست.
به همین دلیل او به دروغ گفت که در تجارت مواد مخدر است تا خودی نشان دهد، اما تصور نمی کرد که این اطلاعات باعث شود قصد سرقت از کارگاه را داشته باشند. آن شب هر چه دزدیده بودیم به محسن و امیر دادیم و این آخرین باری بود که آنها را دیدیم و بابت این سرقت پولی دریافت نکردیم. آنها به ما دست زدند و به ما بدرفتاری کردند.
با اعترافات مرد جوان، دو همدست دیگر او نیز دستگیر شدند و با دستور دادسرای ویژه سرقت، تحقیقات برای دستگیری چهار نفر دیگر باند و کشف دلیل واقعی این سرقت ادامه دارد.
