به گزارش رکنا، «یک روز در کلاس درس درباره کار خیر توضیح می دادم که بچه ها پیشنهاد کردند کار خیر را به صورت دسته جمعی انجام دهند، آن روز اصلا فکر نمی کردم پیشنهاد آنها هر سال به یک سنت تبدیل شود و حالا نتیجه آن خواهد شد. آزادی چند زندانی جرایم غیرعمد و بازگشت آنها به آغوش خانواده اینها بخشی از سخنان حمیدرضا آقاجانی، معاون آموزشی دبستان معلم تهران است که اکنون سرپرستی گروه معلمان و همنوردان را بر عهده دارد. این دبستان شهدای جهادگر در گفتوگویی از اتفاق جالبی میگوید که منجر به ایجاد این گروه و انجام کارهای خیری شد که به همت دانشآموزان و با مشارکت خانوادههای آنان به دست آمد. .
چه شد که در مدرسه چنین گروهی تشکیل شد و تصمیم گرفتید کار خیر انجام دهید؟
من 22 سال است که معلم هستم. شروع کارهای خوبی که این دانش آموزان پایه گذاری کردند به ماه رمضان سال 1377 برمی گردد. در آن سال کلاس چهارم را تدریس می کردم. یک روز در کلاس با دانش آموزان در مورد کارهای خیر صحبت کردیم. از کارهای خوب و اینکه نتیجه انجام آن چه می شود و چه تأثیری در زندگی خود و دیگران می تواند داشته باشد به آنها گفتم. بچه ها با دقت گوش کردند و در نهایت به آنها پیشنهاد دادند که به صورت گروهی یک کار خیر انجام دهند. من هم انواع خیرات را برایشان توضیح دادم و با توجه به اینکه کمتر از یک هفته به پایان ماه مبارک رمضان مانده بود، به ذهنم رسید که حالا قرار است یک کار خیر انجام دهیم، بیایید برای تهیه غذا برای نیازمندان اقدام کنیم. . . اما به نظر می رسید که دانش آموزان تصمیم خود را گرفته بودند. اصرار داشتند که باید زندانی را آزاد کنیم.
چگونه کودکان در سنین پایین به چنین ایده ای رسیدند؟
فکر می کنم وقتی صحبت از کار خوب می شود، می خواستند عظمت کارشان را به همه نشان دهند. آنها می خواستند از آنها یاد شود و به همین دلیل بر اتخاذ تدابیری برای آزادی زندانیان اصرار داشتند.
در آن لحظه چه احساسی داشتید؟
راستش اصلا فکرش را هم نمی کردم که در این راه موفق باشیم. فکر می کردم با توجه به فرصت یک هفته ای 2 میلیون تومان جمع آوری شود. اما برخلاف تصور من بچه ها شبانه روز تلاش و تبلیغ کردند و در نهایت 15 میلیون تومان جمع آوری شد.
چقدر باهاشون بودی؟
راستش من امید زیادی به جمع آوری پول و آزادی زندانیان نداشتم، اما می خواستم ببینم بچه ها چقدر برای رسیدن به هدفشان تلاش می کنند، پیشنهاد آنها را پذیرفتم. به آنها گفتم که باید از صفر تا صد تکلیف را به عهده بگیرند و من در کنارشان هستم و اگر مشکلی پیش آمد حل می کنم.
تلاش بچه ها چطور بود؟
آنها که اکنون همگی دانش آموز پایه هشتم هستند، فعالیت خود را در میان خانواده آغاز کردند و در یک هفته موفق به جمع آوری 15 میلیون تومان شدند. آنقدر این کار را جدی گرفتند که علاوه بر این مبلغ، مادربزرگ یکی از طلبه های حج، بلیت خود را برای آزادی زندانیان اهدا کرد.
در آن سال چند زندانی را آزاد کردید؟
با پول جمع آوری شده 3 زندانی آزاد شدند. البته با این مبلغ فقط می توانستیم یک زندانی را آزاد کنیم که بدهی بیشتری داشت، اما از آنجایی که در آن زمان این مبلغ از نظر بچه ها انگیزه بیشتری داشت، ترجیح دادیم در این راه مشارکت کنیم تا بچه ها بیشتر شوند. امیدوار و با انگیزه .
و چه شد که این کار ادامه پیدا کرد؟
در تابستان همان سال خانواده دانش آموزان به مدرسه آمدند و درخواست کردند که خیریه ای به نام بچه های مدرسه ایجاد شود. یک موسسه خیریه غیررسمی هم به نام «همساگردیس» ایجاد کردیم و بچه ها کارشان را شروع کردند. آنها زندانیان را آزاد می کردند، غذا تهیه می کردند، برای عروس ها جهیزیه تهیه می کردند و از بیماران فقیر مراقبت می کردند. اما وقتی ماه رمضان بود قرار شد برای آزادی اسرا تلاش کنیم. امسال نیز طبق معمول 93 میلیون تومان برای آزادی زندانیان جمع آوری کردیم که در نتیجه آن 3 زندانی در استان تهران، 1 زندانی در قزوین، 3 زندانی در خرم آباد و 2 زندانی در ایلام آزاد شدند.
9 زندانی در پایان ماه رمضان آزاد شدند و بخشی از پول جمع آوری شده باقی ماند. آزادسازی مجدد زندانیان را به مناسبت روز معلم کنار گذاشتیم و توانستیم به مناسبت روز معلم 3 زندانی جرایم غیرعمد در استان تهران را آزاد کنیم.
در این سال ها چند زندانی توسط این خیریه آزاد شده اند؟
دقیقاً یادم نیست، اما حداقل 20 زندانی.
در این بیانیه آیا همین دانشجویان همچنان فعال هستند یا سطح کمک ها افزایش یافته است؟
در واقع چند سالی میشود که این کمکها نسبت به شکل قبلی خیریه برای دانشآموزان گسترش یافته است و اکنون به شکل بزرگتری به نام خیریه شهدا معلم فعالیت میکند که در آن دانشآموزان، خانوادههایشان و حتی بسیاری از افراد خارج از کشور به ما پیوستهاند. کمک های زیادی نیز از خارج به این موسسه خیریه می شود.
شیرین ترین خاطره شما در این مدت چه بود؟
یکی از شیرین ترین اتفاقات شروع بود، زمانی که فکر نمی کردم بتوانیم تا این حد موفق باشیم. مخصوصاً اقدام مادربزرگى كه قبض حج را تحويل داد در من تأثير زيادى داشت و به من اعتماد به نفس براى ادامه اين راه داد.