تیم بررسی صحنه جرم وقتی به طبقه اول یک ساختمان تجاری در منطقه میرداماد رسیدند، متوجه شدند که درب ورودی یک دفتر شکسته و چند زن و مرد در آنجا ایستاده بودند. با ورود تیم جنایی به دفتر املاک، جسد مرد میانسالی در دفتر کارش پیدا شد که با ضربات متعدد چاقو با ضربات چاقو کشته شده بود.
چند قدمی قربانی؛ مرد جوانی هم افتاده بود که از ناحیه شکم زخمی شده بود و خونریزی داشت. در چند متری آنها نیز یک چاقوی خون آلود وجود داشت. بنا به دستور بازپرس جنایی جسد مرد میانسال به پزشکی قانونی و مرد جوان نیز برای مداوا به بیمارستان منتقل شد.
درگیری خانوادگی
بررسی های اولیه نشان داد دفتر املاک متعلق به مقتول است و منشی وی در تحقیقات گفت: رئیسم در اتاقش بود که زنگ خانه به صدا درآمد. وقتی در را باز کردم، برادر رئیسم پشت در بود. موضوع را به رئیسم گفتم و او اجازه ورود داد. پس از چند لحظه برادر مقتول از من خواست که از مطب خارج شوم و من نیز به درخواست او عمل کردم.
وی ادامه داد: از دفتر خارج شدم و دقایقی بعد صدای درگیری پشت در شنیدم. هر لحظه صدایشان بلندتر می شد و درگیریشان بیشتر می شد. آنقدر ترسیده بودم که به طبقه دوم دویدم و از کارکنان دفتر در طبقه بالا کمک خواستم. به درخواست من؛ از پله ها پایین رفتند. چند بار در دفتر را زدیم اما کسی در را باز نکرد. نیم ساعت از درگیری گذشته بود که ناگهان صدا قطع شد و این باعث وحشت ما شد. چون کسی در را باز نکرد، مجبور شدیم آن را بشکنیم، اما جسد خونین دو برادر را در اتاق پیدا کردیم و به پلیس و اورژانس اطلاع دادیم. وقتی امدادگران رسیدند، متوجه شدیم که رئیسم فوت کرده است.
در ادامه تحقیقات، برادر مقتول در بیمارستان تحت مداوا قرار گرفت و مرد 38 ساله که وضعیت جسمانی اش کمی بهبود یافته بود به قتل غیرعمد برادرش اعتراف کرد. با اعترافات متهم، بنا به دستور بازپرس شعبه سوم بازپرسی دادسرای امور جنایی تهران، تحقیقات در این رابطه ادامه دارد و متهم جوان نیز در بیمارستان بستری است.
من نمی خواستم او را بکشم
میلاد متهم 38 ساله بیکار و معتاد به مواد مخدر است. وی پس از بهبودی نسبی جزئیات جنایت را فاش کرد.
دلیل اختلاف شما با مقتول چه بود؟
ما هیچ اختلاف نظری نداشتیم او برادر بزرگتر و البته ناتنی من بود. در این سال ها همیشه از من خوشش می آمد. اما نمی دانم چه اتفاقی افتاد که ناگهان رفتارش را تغییر داد. او بیکار بود و هر از چند گاهی برای قرض گرفتن پول می رفت. اما در این چند روز هر بار که از او پول می خواستم به من می گفت که دیگر به من پول نمی دهد.
دلیلش کدوم بود؟
گفت از دستت خسته شده، گفت پول بیشتری به تو نمی دهم چون تمام پولی که می گیری خرج مواد مخدر و اعتیاد می شود.
کی تصمیم به کشتن گرفتی؟
من نمی خواستم او را بکشم و همه چیز به طور ناگهانی اتفاق افتاد.
پس چرا چاقو با خودت بردی؟
چاقو برداشتم تا او را بترسانم. وقتی به دفتر رسیدم؛ از منشی اش خواستم که برود. ابتدا سعی کردم او را متقاعد کنم که به من پول قرض دهد، اما فایده ای نداشت و بعد از چند لحظه شروع به دعوا کردیم. خیلی عصبانی بودم و به طور اتفاقی دستم را در جیبم فرو بردم و به برادرم حمله کردم و وقتی به سمت برادرم آمدم دیدم که خون روی زمین افتاده است، از کاری که کردم پشیمان شدم و به خودم گفتم که جواب محبت برادرم را با نامردی دادم. به همین دلیل تصمیم به خودکشی گرفتم، آن را گرفتم و دو ضربه چاقو به شکم خود زدم تا به زندگی ام پایان دهم، اما زنده ماندم.
23302
