به گزارش رکنا، دختر 18 ساله ای که در فروش وسایل و اموال همدست بود دزدی وی در محل دیوار دستگیر شد و تحت نظر کارآگاهان کلانتری مشهد به مستشار و مددکار اجتماعی ماجرا و سرقت هایش را گفت: 12 سال بیشتر نداشتم که مادرم به دلیل روحی و روانی دست به خودکشی زد. اختلالات روانی و بد اخلاقی پدرم. زندگی تلخ من و خواهر کوچکم شروع شد.
پدرم مردی پرخاشگر و زورگیر بود و به همین دلیل بود که وقتی یک سال بعد از مرگ مادرم با زن دیگری ازدواج کرد، دیگر نمی توانستم با آنها زندگی کنم، زیرا حالا مادرم برای حمایت از من نبود!
از طرفی نامادری من را بچه مشکل دار می دانست و به همین دلیل به خانه پدربزرگم پناه بردم تا با آنها زندگی کنم اما همین اتفاقات تلخ باعث شد به دختری گوشه گیر و افسرده تبدیل شوم.
یکی از همین روزها برای درس خواندن به خانه یکی از همکلاسی هایم رفتم و «مهین» نیز تقریباً به سرنوشت من دچار شد. پدر و مادرش از هم جدا شده بودند و «مهین» در حالی که روزهای سختی را پشت سر می گذاشتند با مادرش زندگی می کرد، اما مادرش خیلی مهربان بود و بدون مادری همراهم می کرد.
به همین دلیل دوستی من با مهین خیلی نزدیک شد. مادرش برای تامین مخارج زندگی و پرداخت کرایه خانه مجبور شد دو شیفت کار کند و من و مهین بیشتر اوقات تنها بودیم.
آن روزها، ما فقط رویاهای بزرگ خود را مرور کردیم و هر کدام از ما می خواستیم به آن رویاها برسیم.
در این شرایط به پیشنهاد مهین و برای رفع نیاز مالی به سراغ افراد حریص می رویم تا با فریب دادن آنها پولدار شویم. خیلی زود لباس های فانتزی خریدیم و گاهی اموال مردانه را دزدیدیم و با اطلاعات نادرست در سایت دیوار فروختیم! هر بار که موفق به فروش لوازم شدیم، جسارت بیشتری پیدا کردیم تا اینکه بالاخره با جوانی به نام «احد» آشنا شدم.
او که در دوران مجردی در مشهد زندگی می کرد، موبایل می فروخت.
وقتی ماجرای فروش اقلام مسروقه را در سایت دیوار به او گفتم خیلی تشویقم می کرد و گاهی گوشی ها را به من می داد تا به او هم بفروشم! از طرفی پدرم مشغول زندگی خودش بود و کاری به من نداشت.
در این شرایط پدربزرگم از خواب بیدار شده بود، مادربزرگم هم در بیمارستان بستری بود و من در خانه خلوت «احد» زندگی می کردم.
حالا شریک شده بودیم و سود اجناس فروخته شده را با هم تقسیم می کردیم، اما چون به او علاقه داشتم و می خواستم هر چه زودتر به عقد من بیاید، تمام پول را به او دادم! اما سرانجام مأموران کلانتری ما را پیدا کردند و در هنگام فروش اجناس مسروقه وارد منزل فردی «احد» شدند و ما را دستگیر کردند.
آنجا بود که متوجه شدم «احد» اختلاسگر حرفه ای گوشی های سرقتی است اما ای کاش…
تحقیقات پلیسی با دستور ویژه سرهنگ جواد یعقوبی (رئیس کلانتری مشهد) برای کشف سایر جنایات زن جوان و همدستش ادامه دارد.