روزگاری در این سرزمین آنقدر هوشمندی بود که در کنار مجله آدینا و دنیای سخن، مجلاتی چون ادبیستان و سوره پدید آمد، به طوری که هر سلیقه ای اساس و جایگاه خود را داشت. اگر از یک طرف عمران صلاحی تاریخ ما را می نوشت و گاه اعصاب گروه زاهد هولناک را خورد می کرد، از طرف دیگر یوسفعلی میرشکاک نامه دیپلمات را نوشت و رئیس جمهور از ابتدا تا انتها در صلاح گذراند. . در بالاترین سطوح کشور، کسانی بودند که حس خوبی داشتند که او را اینجا نگه دارند و اجازه دادند کارش را بکند و بار او را به دوش بکشد تا اینکه با عباس مخالفت کند، اما این کار را نکردند. قوی ترین ها نرفتند. این همگن سازی و تطهیر از همان زمان ها شروع شد و آنچه الان می بینید نتیجه سحر است و بازی ادامه دارد و وای به روزی که دولت صبح به من بدهد!
کسانی که خیلی آرمان گرا بودند این وضعیت را یک بام و دو هوا می دیدند، اما این یک بام و دو هوا نبود، بلکه چیزی به نام تعادل بود. چیزی که در همه کشورهای توسعه یافته وجود دارد. اندازه گیری و محاسبه شد. حتی بستری برای تندروها، احمق ها و مخالفان آزادی وجود دارد، اما نه آنقدر که بازی در دست خردمندان و حاکمان گم شود و به فاجعه ختم شود. نگوییم که مثلاً در برخی کشورها هیچکس حق ندارد با هولوکاست به عنوان یک چالش جدی مقابله کند. با تشکر، من همچنین همه سیاست های شما را تایید نکردم. به طور نسبی گفتم که خیلی جاها عقلانیت به حدی است که اجازه می دهند همه سلیقه ها و نظرات مختلف به وجود بیاید. در غیر این صورت تقریباً به ذهنشان خطور کرده است که اگر کشور متحد باشد اوضاع بهتر خواهد شد. اما انسانها آنچه را که به ذهنشان خطور می کند عملی نمی کنند. به هر حال تاریخی است. این یک تجربه است. منطقی است. و همین تاریخ و تجربه و دلیل نشان می دهد که همه مردم از یک آب و گل ساخته نشده اند و به همین دلیل نمی توانند همه یک شکل و یک رنگ داشته باشند. البته هوش مصنوعی به زودی از راه می رسد و جهان را مطابق میل عزیزانمان پاک می کند، اما تا آن زمان باید مراقب باشیم.
چند وقت پیش داشتم با علیرضا رضاداد چت می کردم. مصاحبه تصویری به زودی منتشر می شود. همه کسانی که در سال های اخیر سینمای ایران و جشنواره فجر را دنبال کرده اند به خوبی آن را می شناسند. کارگردان سرشناسی که هنوز هم اهالی سینما از او یاد می کنند. در این گفتگو حرف های زیادی برای شنیدن داشتم، اما مهمتر از همه این است که: مدیران باید نقش واسطه بین هنرمندان و دولت و … را ایفا کنند. توضیحات خوبی هم در این زمینه داد که باید شنید و قضاوت کرد. گفتم و اینجا هم می گویم: امروز مدیریت فرهنگی در کشور ما نه تنها چنین نقشی در نظر گرفته نمی شود، بلکه رسماً طرف دعوا است.
در واقع، مدیران خالص نه برای رضای خدا و نه برای رضایت خلق خدا کار می کنند. آنها فقط به دنبال رضایت مافوقانی هستند که چیزی جز اطاعت از آنها نمی خواهند. در نتیجه هنرمند در مدیوم کاملا حذف می شود. هیچ کس به او گوش نمی دهد و هیچ کس حاضر نیست حرف های خوب یا بد او را با دیگران در میان بگذارد. گویی جنگ شده و مدیران مربوطه در مقابل هنرمندان قرار گرفته اند. به رفتار اخیر این گروه با سینماگران نگاه کنید. البته در حوزه های دیگر نیز وضعیت به همین منوال است، اما در اینجا جنگ آشکارتر است و موضوع برای عموم جذابیت بیشتری دارد. هیچ واسطه ای در این کمپین وجود ندارد. پدر بخشیده شده! در جنگ بین صهیونیست ها و مردم بی دفاع غزه مشخص شده است که عده ای در نقش اصلاح طلبان و ناجیان عمل کرده اند و از خونریزی بیشتر جلوگیری کرده اند، اما آیا حاضر نیستید برای رفع کدورت خود قدمی بردارید. هموطنان؟ اگر تصمیم جدی به عهده گرفتن نقش نیروهای امنیتی دارید، پس وزارت فرهنگ و ارشاد را با وزارت اطلاعات یا دادگستری ادغام کنید و به همه اطمینان دهید. به این ترتیب هم شما و هم هنرمندان وظیفه روشن تری خواهید داشت.