به گزارش رکنا، بعدازظهر پانزدهم بهمن ماه سال 1401 مرد جوانی پدر 70 ساله خود به نام مرتضی را راهی بیمارستان کرد. کبودی روی سر و صورت پیرمرد مشهود بود و تحت مداوا قرار گرفت.
شکایت از دوست دختر جدید
در همین حال پسرش آرش 42 ساله با مراجعه به پلیس از همسرش پرنیان 41 ساله و برادرش پدرام 40 ساله شکایت کرد.
وی در توضیح شکایت خود گفت: من و همسرم اخیرا با هم هستیم. ازدواج ما این کار را انجام دادیم، اما از روزهای بعد از ازدواج، اختلاف نظر شدیدی با هم داشتیم. بعد از جشن عروسی، دعوای ما زیاد شد. چند روز پیش همسرم عصبانی شد و به خانه پدرش رفت که من تلفنی با او صحبت کردم. مسابقه اوضاع بین ما داغ شد و گوشی را قطع کردم. چند ساعت بعد همسرم و برادرش به خانه پدرم حمله کردند.
آنها پدر و مادرم را در غیاب من وحشیانه کتک زدند. در همان زمان مادرم با من تماس گرفت و با فرار پرنیان و برادرش به آنجا رسیدم. پدرم را که حال خوبی نداشت به بیمارستان بردم و الان در حال مداوا هستند، از همسرم و برادرش گله دارم.
با این شکایت ماموران برای پیگیری عروس اما شواهد حاکی از آن بود که وی پس از حمله به خانه پدرشوهرش به مکان نامعلومی متواری شده و به این ترتیب برادر 39 ساله وی به نام پدرام را که به ضرب و شتم پدر خواهرش اعتراف کرده بود، شناسایی و دستگیر کردند. -در قانون.
در حالی که مرتضی زجر کشید ضربه مغزی وقتی دیگر نمی توانست حرف بزند و راه برود، از عروس و برادرش شکایت کرد.
در دادگاه
پرونده برادران با صدور کیفرخواست به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران ارجاع شد. این در حالی بود که ماموران نتوانستند اثری از عروس فراری پیدا کنند.
در جلسه دادگاه مرتضی که روی ویلچر نشسته بود و نمی توانست صحبت کند در دادگاه حاضر شد و پسرش گفت: همسرم به دلیل اختلاف با من از برادرش خواست در حمله به خانه پدری ام او را همراهی کند. پدرم را وحشیانه کتک زدند و حالا پدرم حتی نمی تواند حرکت کند و قدرت تکلم را از دست داده است. جراحت عمدی و شرکت در ورود خشونت آمیز به منزل پدرم و برای برادرش به اتهام جراحت عمدی و مشارکت در ورود خشونت آمیز به منزل پدری، مجازات اشد را می خواهم.
سپس پدرم که به قید وثیقه آزاد شده بود در برابر قضات حاضر شد و گفت: خواهرم از روزی که ازدواج کرده حتی یک روز شادی در خانه شوهرش ندیده است و مدام با شوهرش اختلاف نظر داشت و مداخله از سوی او خانواده شوهر باعث شده بود درگیری بین پرنیان و شوهرش بیشتر شود.» به همین دلیل آن روز با خواهرم به خانه پدرشوهرش رفتم تا با پدر و مادرش صحبت کنم، می خواستم میانجیگری کنم و به اختلافات پایان دهم. اما آنها شروع به جیغ زدن کردند و ما رفتیم. نمی دانم برای پیرمردی که نمی تواند راه برود و حرف بزند چه اتفاقی افتاده است. من اتهامم را نمی پذیرم. او ممکن است به دلیل کهولت سن دچار سکته مغزی شده باشد.
وی درباره فرار خواهرش گفت: خواهرم آن شب از خانه ما خارج شد و نمی دانم کجاست و اطلاعی هم از او ندارم.
در پایان جلسه قضات برای تصمیم گیری در خصوص این پرونده وارد دادگاه شدند.