افزونه پارسی دیت را نصب کنید Saturday, 16 November , 2024
1

ماجرای تلخ ربوده شدن یک زن در خیابان های مشهد

  • کد خبر : 434157
ماجرای تلخ ربوده شدن یک زن در خیابان های مشهد

به گزارش رکنا، زن 33 ساله ای که در حین دستکاری خودروهای شهروندان به همراه همسرش توسط مردان گشت کلانتری شهید نواب صفوی مشهد دستگیر شده بود، ماجرای تلخ خود را به یک کارشناس اجتماعی گفت: بعد از ازدواج، بزرگترم. برادرم در خانه بود و زندگی خودش را داشت، خواهرم.» او طلاق گرفته بود و […]

به گزارش رکنا، زن 33 ساله ای که در حین دستکاری خودروهای شهروندان به همراه همسرش توسط مردان گشت کلانتری شهید نواب صفوی مشهد دستگیر شده بود، ماجرای تلخ خود را به یک کارشناس اجتماعی گفت: بعد از ازدواج، بزرگترم. برادرم در خانه بود و زندگی خودش را داشت، خواهرم.» او طلاق گرفته بود و با پسر کوچکشان با مادرم زندگی می کرد و مادرم با حقوق مرحوم پدرم زندگی می کرد. خلاصه اینکه از طریق شوهر سابق خواهرم با وحید آشنا شدم و عاشقش شدم.

مدتی با هم دوست بودیم اما پدرم در طول زندگی اش با ازدواج ما مخالفت کرد چون وحید جوانی معتاد و بیکار بود اما با اینکه می دانستم معتاد است فکر می کردم می توانم او را عوض کنم.

با خودم گفتم شاید اگر با او بودم بتوانم او را به راه درست برگردانم. شاید او هم به کسی نیاز داشت که از او حمایت کند. اما حالا که به گذشته نگاه می کنم، می بینم که بیشتر به آن نیاز داشتم. شاید به همین دلیل با وجود مخالفت های پدرم و حتی خودم با او ازدواج کردم.

مدتی گذشت، پدرم بر اثر عفونتی که داشت از دنیا رفت و جز وحید دیگر کسی مرا دوست نداشت. گاهی احساس می کردم برای مادرم مثل سایه هستم. در مقایسه با خواهرم که همیشه طنزش را داشت. شاید طبیعی بود که مادرم بیشتر به او محبت کند، اما برای من تلخ بود. انگار من و وحید جایی در این خانه نداریم.

خانه از پدرم به ارث رسیده بود که دو طبقه را به ما و آنها واگذار کرد. با اینکه خواهرم به طور موقت با شخصی ازدواج کرده بود، اما مادرم همچنان مخارج زندگی او را پرداخت می کرد. توجه و محبت او فقط به خواهرم و پسرش بود، عاشق آنها بود و گاهی با نگاهی سرد و بی تفاوت به من می گفت: «باید این خانه را خالی کنی، دیگر اینجا تو را نمی خواهم. “هر بار که این را می گفت، انگار چیزی در درونم شکست.

من و وحید با اینکه در شرایط سخت و وابسته بودیم، اما همه امیدمان به این سقف بود. شاید به همین دلیل بود که حتی وقتی متوجه شدم وحید برای گرفتن پول مواد مخدر دزدی می کند، باز هم نتوانستم از او جدا شوم. چون او تنها کسی بود در این دنیای سرد که حداقل وانمود می کرد که هوای من را دارد.

ابتدا خودم را تشویق کردم که فکر می کردم وحید با همه مشکلاتش تنها کسی است که هنوز در کنارم است. با این حال، او نیز خسته، زخمی، پر از درد وصف ناپذیر بود. پدر و مادرش فوت کرده بودند و او یک پسر بزرگتر داشت. برادر او همچنین مردی بی خانمان و معتاد بود.

بالاخره من و وحید به دلیل نامعلومی کنار هم ماندیم. شاید از روی ناچاری، شاید چون از اول راه برگشتی نداشتیم. شب که دیدم سیگار می کشد کنجکاو شدم. گفت این تنها چیزی است که به او آرامش می دهد و من از روی کنجکاوی و شاید ضعف، یک روز گفتم می خواهم آن را امتحان کنم.

شیشه و کریستال… حس عجیبی بود، ترکیبی از ترس و هیجان! اما فقط یک بار برای افتادن در دام کافی بود. از آن لحظه انگار چیزی در درونم تغییر کرد. من دیگر خودم نبودم. بعد از مدتی متوجه شدم که وحید کارهایی انجام می دهد که قبلا به خاطر این مواد باورش برایم سخت بود.

او و برادرش برای گرفتن پول مواد مخدر از خودروها سرقت می کردند. اولین بار که شنیدم، دلم لرزید، اما با خودم گفتم شاید یک بار هم شده باشد. اما اشتباه کردم، این شغل برایش راه نجات شده بود. وقتی به خودم آمدم همدست وحید بودم. فکر می کردیم با این کار می توانیم با فروش اموال مسروقه پول خوبی به دست بیاوریم تا خانه کوچکی را رهن و اجاره کنیم و از خانه موروثی پدرم بیرون بیاییم و از شر چشمان سرد مادرم خلاص شویم. این ایده وحید بود. او موافقت کرد. مغز و ذهنم طوری بود که تا آن شب به عواقبش فکر نمی کردم.

هوا هنوز تاریک بود که با وحید به یکی از محله ها رفتیم. می خواستیم داخل ماشین ها بشویم و وسایل دزدی را بفروشیم. درست در لحظه ای که دستم به در ماشین رسید، نور ماشین پلیس را دیدم. همه چیز در یک لحظه به هم ریخت. نه راه فراری بود و نه جایی برای پنهان شدن! اما ای کاش…

با دستور سرهنگ علی ابراهیمیان (رئیس کلانتری نواب صفوی مشهد) تحقیقات تخصصی نیروهای پلیس برای کشف سرقت های این زوج جوان آغاز شد.

سیدهلیل سجادپور / خراسان

لینک کوتاه : https://iran360news.com/?p=434157

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.