افزونه پارسی دیت را نصب کنید Monday, 30 September , 2024
1

قاتل فراری با پای پیاده به سمت کلانتری رفت و تسلیم شد.

  • کد خبر : 190979
قاتل فراری با پای پیاده به سمت کلانتری رفت و تسلیم شد.

به گزارش رکنا، صبح 16 آبان ماه سال جاری، خبر سقوط کشنده مرد جوانی که روی پشت بام یک خیاطی در حوالی محله ابوسعید تهران بود به بازپرس محسن افکی و تیم بررسی صحنه جرم معرفی شد. با حضور تیم تحقیق در محل حادثه، ماموران به زن جوانی که در میان جمعیت حضور داشت مشکوک […]

به گزارش رکنا، صبح 16 آبان ماه سال جاری، خبر سقوط کشنده مرد جوانی که روی پشت بام یک خیاطی در حوالی محله ابوسعید تهران بود به بازپرس محسن افکی و تیم بررسی صحنه جرم معرفی شد. با حضور تیم تحقیق در محل حادثه، ماموران به زن جوانی که در میان جمعیت حضور داشت مشکوک شدند و به پرسش و پاسخ از حاضران ادامه دادند.

از آنجایی که رفتار زن جوان مشکوک به نظر می رسید با دستور بازپرس جنایی دستگیر شد. اما وقتی از او بازجویی کردند گفت: من خانه و خانواده ای ندارم، چون جایی برای زندگی و خواب نداشتم، شب ها روی پشت بام این خیاطی می خوابیدم.

چند وقت پیش با این پسر که فوت کرد آشنا شدم و کم کم به هم علاقه مند شدیم. بنابراین تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم. شب حادثه به دیدن من آمد و مشغول صحبت بودیم که مرد میانسالی که از آشنایان من و نگهبان این ساختمان بود به پشت بام رفت و با دیدن این پسر اعتراض کرد و با هم درگیر شدند. . در جریان درگیری فیزیکی با مرد جوان برخورد کرد و او ناگهان از پشت بام سقوط کرد.

در حالی که زن جوان در حال بیان این اظهارات بود، تحقیقات تا دستگیری مرد میانسال ادامه داشت. اما از شب حادثه فرار کرده بود. اما نظارت ها ادامه داشت تا اینکه پس از گذشت سه ماه از این ماجرا، مرد میانسال روز گذشته به اداره آگاهی مراجعه و تسلیم پلیس شد.

این مرد 53 ساله در بازجویی گفت: 24 سال است که به تریاک و شیشه اعتیاد دارم و مدت هاست در کارگاهی که شبیه گلخانه است به عنوان خدمتکار مشغول به کار هستم.

یک سال پیش با زن جوانی آشنا شدم که در محل درگیری حضور داشت، او هم معتاد به شیشه بود و جایی نداشت، وقتی کاری داشت سراغ من آمد و من برایش انجام دادم. وقتی خواست به او مواد دادم چون جایی برای خواب نداشت، او را به اتاقی در پشت بام کارگاه خیاطی که نگهبانی می‌دادم بردم و شب‌ها در آنجا می‌خوابید. تا اینکه یک شب به من گفت که با مرد جوانی آشنا شده و قصد دارد با او ازدواج کند. شب حادثه وقتی متوجه شدم مرد جوان به پشت بام من رفته است، به آنجا رفتم و کیف بزرگی پر از لباس های سرقتی آوردم. به او گفتم دزد، تو نباید اینجا بمانی، برای من مشکل ساز می شود. اما بدون توجه به من به آن طرف پشت بام رفت و استراحت کرد. نیمه های شب بود که متوجه شدم به زن جوان نزدیک شده، عصبانی شدم و اعتراض کردم، اما با هم درگیر شدیم، ناگهان او عقب نشینی کرد و تعادل خود را از دست داد و به زمین افتاد.

من ترسیدم و از محل فرار کردم اما فردای آن روز از دوستانم متوجه شدم که او مرده است و در این مدت داشتم فرار می کردم اما خسته شدم و تصمیم گرفتم حاضر شوم.

با اعترافات مرد میانسال تحقیقات به دستور بازپرس جنایی ادامه دارد.

لینک کوتاه : https://iran360news.com/?p=190979

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.