فرارو: در ماه مه ۱۹۳۳، چهار ماه پس از آن که “آدولف هیتلر” صدراعظم آلمان شد، هزاران دانشجو در رژه مشعل شرکت کردند که به سوزاندن عظیم کتاب در میدانی روبروی دانشگاه برلین ختم شد. دانشجویان نوشتههای نویسندگانی را که از سوی نازیها تحقیر شده بودند را به آتش میانداختند. یک نفر از میان جمع گفت: «من نوشتههای زیگموند فروید را به شعلههای آتش تقدیم میکنم نوشتههایی که با بیش از حد پرداختن به زندگی جنسی برای روح انسان ویرانگر هستند. من از جانب شرافت انسانی این کار را انجام میدهم».
فروید ابتدا این حادثه را کم اهمیت جلوه داد. او در این باره نوشت: «ما در حال پیشرفت هستیم. اگر امروز قرون وسطی بود آنان شخص من را میسوزاندند، اما امروز به سوزاندن کتاب هایم اکتفا میکنند». با این وجود، فروید از تصمیم روانکاوان غیرآریایی و پسراناش “الیور” و “ارنست” که در برلین کار میکردند برای ترک آلمان حمایت کرد.
اما خود او در برابر توصیه دوستان و همکاراناش برای ترک وین مقاومت کرد. فروید به آنان گفت: «علیرغم سرکوب ما یهودیان به نظر میرسد که وحشیگریها در آلمان رو به کاهش است». فروید متوجه خطر نبود. او با ذکر دلایل دیگری برای تصمیم خود برای در وین از سن، درمان مداوم سرطان فک، دلبستگی به خانه و داراییهای خود گفت. او نوشته بود: «حتی اگر در وضعیت صحت و سلامت کامل به سر میبردم و جوان نیز بودم باید میماندم».
در سال ۱۹۳۸ میلادی درست پس از آن که آلمان اتریش را به رایش سوم ضمیمه کرد؛ این بنیانگذار روانکاوی مدرن در سن ۸۱ سالگی به لندن مهاجرت کرد.
افرادی که به نجات فروید از گشتاپو کمک کردند عبارت بودند از: “ارنست جونز”، رئیس انجمن بین المللی روانکاوی، “آنا فروید” دختر زیگموند، “ویلیام بولیت”، سفیر سابق ایالات متحده در روسیه و فرانسه، “ماری بناپارت” شاهدخت یونان و دانمارک (لوسین بناپارت پدر پدربزرگ ماری برادر کوچکتر ناپلئون بناپارت بود) بیمار فروید که بعدا روانکاو شد، “مکس شور” پزشک فروید و “آنتون ساوروالد” بوروکرات نازی.
فروید در سال ۱۹۳۳ میلادی به جونز گزارش داد که «علیرغم تمام گزارشهای روزنامهها درباره اوباش، تظاهرات و رخدادهای دیگر وین آرام است و زندگی در اینجا آشفته نیست». او با اطمینان خاطر انتظار داشت که جنبش هیتلر به اتریش گسترش یابد، اما بعید میدانست که نازیها خطری مشابه آلمان را در آنجا ایجاد کنند.
اعتماد او یا به طور دقیقتر اراده او برای باور داشتن به این نظر، مبتنی بر یک معاهده صلح بود که سلب حقوق اقلیتها را غیرقانونی میکرد و مداخله جامعه ملل برای محافظت از یهودیان را امکان پذیر میساخت. هم چنین، فروید باور داشت که نازیها این احساس را دارند که یهودیان وین نیز “مردم ما هستند و اقدام چندان وحشیانهای را علیه آنان انجام نخواهند داد”.
با این وجود، فروید اذعان کرده بود که “جهان در حال تبدیل شدن به یک زندان عظیم است. آلمان بدترین سلول است. آن چه در سلول اتریشی رخ خواهد داد کاملا نامشخص است”.
با این وجود، بازداشت و بازجویی از آنا دختر مورد علاقه فروید توسط گشتاپو در پایان ماه مارس ۱۹۳۸ میلادی، لحظهای بود که برای فروید هیچ گونه تردیدی باقی نماند که باید وین را ترک کند.
به نظر میرسد برای آغاز عملیات نجات فروید بولیت وارد عمل شد تا از طریق “جان وایلی” دوست نزدیک اش سرکنسول ایالات متحده در وین، برای نجات فروید اقدام کند. وایلی میدانست گشتاپو آنها را زیر نظر دارد. دستور داد خودروی سفارت که پرچم امریکا را بر روی آن قرار داشت در مقابل اقامتگاه فروید پارک شود. بولیت به “هیو ویلسون” سفیر آمریکا در برلین اطلاع داد که اگر نازیها حاضر به دریافت باج شدند او هر چه لازم است را پرداخت خواهد کرد تا فروید نجات پیدا کند.
“ماری بناپارت” اسناد مجموعه عظیم مکاتبات فروید را از آپارتمان خارج کرد و در نهایت هزینههای مربوط به خروج خانواده از محل سکونت و دفتر فروید در پلاک ۱۹ خیابان برگاس متقبل شد. “ارنست جونز” شاهکار بزرگی را انجام داد؛ سِر “ساموئل هور” وزیر کشور بریتانیا را متقاعد کرد تا برای شش کودک و افراد بالای ۱۸ سال مجوز ورود صادر کند.
در ادامه سرنوشت عجیب فروید “آنتون ساوروالد” که موافق بود یهودیان باید حذف شوند و نازیها او را برای نظارت بر داراییهای فروید منصوب کرده بودند، تحت تاثیر دانش فروید، نظریههایش و شخص او قرار گرفته بود. بنابراین، هنگامی که شواهدی را کشف کرد که میتوانست از مهاجرت فروید جلوگیری کند اجازه نداد از آن شواهد استفاده شود تا زمانی که فروید با خانواده اش وین را ترک کرد. آنا جزئیات بی شمار خروج فروید را مدیریت کرد؛ حتی زمانی که در معرض خطر درگیر شدن با بوروکراتها و اراذل نازی قرار گرفته بود.
در طول این فرایند فروید هیچ نشانهای از بی تابی از خود نشان نداد و در کمال خونسردی و غرور در مواجهه با خطر مرگ روحیهاش را حفظ کرد. فروید مجبور شد سندی را امضا کند که نشان میداد نازیها با او خوب رفتار کردهاند. فروید در بیانیهای که توسط “بی بی سی” از خانه تازهاش در لندن منتشر شد اعلام کرد: «در سن ۸۲ سالگی وین را در نتیجه تهاجم آلمان ترک کردم و به انگلستان آمدم جایی که امیدوارم در آزادی به زندگی خود پایان دهم».
فروید در تاریخ ۲۳ سپتامبر ۱۹۳۹ میلادی درگذشت. “مکس شور” به یاد میآورد: «او همواره مردی عمیقا انسانی و نجیب بود. او دیگر بین ما نبود، اما اکنون فضایی کامل از آرا و نظر است».