خانواده اچکزهی درد غربت ناشی از باروت و خمپاره را کشیده بودند، درد کوچ از دیار پدری و اجدادی را تحمل کرده بودند و به آرامش رسیده بودند.
مهمان بودند و کرمان آنها زندگی کردند، ایران را دوست داشتند، اما دلشان برای وطنشان تنگ شده بود.
با اینکه کرمان را مال خود می دانستند، اما با پسر فرامنطقه اش دوست شده بودند، قبرش را به او نشان داده بودند، روز به روز می آمدند و می رفتند. سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی آنجا بودند و او را محاصره کردند.
شاید آرام دعا کردند و از فرمانده مقاومت خواستند کشورشان را سالم و آرام ببینند و برگردند… اما امان از خودکشی! موج انفجار شیرینی هایشان را به آن طرف پرتاب کرد! روی زمین و خون!
او زخمی شد، ترسید، لرزید، به بیمارستان رفت و 3 هفته برای زندگی خود جنگید، اما در نهایت دروازه های بهشت به روی این دختر 12 ساله باز شد.
چه شبی که رفته بود، شبی که باید پای پدرش می نشست و روزش را به او تبریک می گفت، اما حالا پدرش بین نفس های سنگین آهی می کشد و هر چند دقیقه یک بار به او می گوید: پدر کجایی؟ .
دختران شیعه و سنی صورتی پوش و خون آمیخته و ظلم تا ابد، بیایید امشب برای سلامتی مجروحان حادثه تروریستی کرمان به ویژه کودکان زیر 15 سال که از پدر مهربانترند و چه جایی بهتر دعا کنیم. از خانه پرهیزگاران!
عکس دختری با ژاکت صورتی و گوشواره قلبی + عکس کوچکترین شهید حادثه تروریستی کرمان