افزونه پارسی دیت را نصب کنید Saturday, 26 October , 2024
0

عمر کوتاه پیریزی – خبرگزاری بیشتر اخبار ایران و جهان.

  • کد خبر : 410374
عمر کوتاه پیریزی – خبرگزاری بیشتر اخبار ایران و جهان.

خبرگزاری بیشتر; گروه مجله – مبینا افراحخه: گوینده رادیو با صدای تند همیشگی خود می گوید: شنوندگان عزیز توجه کنید شنوندگان عزیز توجه کنید تا چند لحظه دیگر اخبار بسیار مهمی از جبهه های نبرد خواهید شنید، ملت شهید پرورش دهنده به ایران توجه کنید خرمشهر شهر خون آزاد شد. اگر در دهه 1950 یا […]

خبرگزاری بیشتر; گروه مجله – مبینا افراحخه: گوینده رادیو با صدای تند همیشگی خود می گوید: شنوندگان عزیز توجه کنید شنوندگان عزیز توجه کنید تا چند لحظه دیگر اخبار بسیار مهمی از جبهه های نبرد خواهید شنید، ملت شهید پرورش دهنده به ایران توجه کنید خرمشهر شهر خون آزاد شد. اگر در دهه 1950 یا حتی زودتر از آن متولد شده اید، حتماً هنگام خواندن این جمله صدایی آشنا شنیده اید. صدایی که هزاران خاطره را در خود نگه می دارد. حتی کسانی که در دهه های دیگر وارد این دنیا شده اند، با شنیدن این صدا و این خبر، تمام وجودشان مملو از احساس غرور و افتخار می شود.

31 سپتامبر بود. آخرین روز تابستان 1359 مردم خوش قلب جنوب کشور، مردم شهر خرمشهر مثل هر روز مشغول انجام کارهای روزمره بودند. تازه از دردسرهای فتنه های رژیم پهلوی رهایی یافته بودند که ناگهان رئیس ارتش عراق ظاهر شد. یکی از اهداف مهم نظامی صدام در حمله ملی به خاک ایران در 31 شهریور 1359، تصرف شهر خرمشهر بود.

اشغال خرمشهر برای صدام و ارتش بعث عراق بسیار مهم بود زیرا با تصرف این شهر بندری توانستند بخش مهمی از اروندرود را به طور کامل تصرف کنند که این خود دلیل قانع کننده ای برای تقویت فشار برای تصرف خرمشهر و نیز بود. هر روز قوی تر تصور رژیم بعث عراق این بود که بدون هیچ مشکلی شهر را تخلیه کند و با بیرون راندن نیروهای فعال از شهر، بقیه عرب زبانان خرمشهر با آغوش باز از آنها استقبال کنند. اما این موضوع برای مردم غیور خرمشهر جنبه آبرومندی داشت و بر خلاف تصور دشمن باعث شد که تمام توان خود را حتی با دست خالی و بدون تجهیزات و در مقابل متجاوزان به کار گیرند. بعثی مقاومت کن

مردم خرمشهر مات و مبهوت مانده بودند و سربازان عراقی با تمام توان و تجهیزات کامل آماده و آموزش دیده بودند تا جنگ و کشتار و غارت گسترده را آغاز کنند. اما زمانی برای تأخیر وجود نداشت. پس از حمله رسمی عراق از سمت غرب خرمشهر، پاسداران شهر با حداقل تجهیزات و سلاح و تنها با اتکا به ایمان و نیروی انسانی به مقاومت پرداختند. این رشادت ها با حضور تکاوران سپاه و نیروی دریایی ارتش و هدایت برخی از روحانیون دلاور، حماسه ای ماندگار در تاریخ دفاع مقدس شد.

خرمشهر آزاد شد

از صبح هفتم مهرماه عراقی ها پس از تیراندازی شدید با دو تبر به خرمشهر حمله کردند که با مقاومت نیروهای ایرانی دفع شدند. این حملات در روزهای بعد با شدت بیشتری ادامه یافت، یکی از شدیدترین درگیری ها در 20 اردیبهشت 1359 در حوالی میدان راه آهن رخ داد. اما یک لشکر زرهی ارتش عراق در 28 مهرماه از رودخانه کارون عبور کرد و خرمشهر را کاملاً محاصره کرد و جاده خرمشهر – اهواز و آبادان – اهواز را بست. در این شرایط دیگر امکان کمک به نیروهای مدافع شهر وجود نداشت و نیروهای عراقی بعدازظهر 21/7/1359 وارد خرمشهر شدند.

پیشروی نیروهای عراقی در این شهر خونین به حدی رسیده بود که مردم مجبور به تخلیه شهر شدند. خانه‌ها و مغازه‌ها هر روز خالی‌تر می‌شدند و تنها جایی که مملو از جمعیت نبود بیمارستان شهر بود که هر لحظه مملو از مردان و زنان و کودکان مجروح و شهید می‌شد. حدود 30 تانک زرهی و 40 خودروی نظامی. بعثی داشتند وارد شهر می شدند. مردم هم شهر را رها کردند و حالا فقط محیط بان، نگهبان و چند نفر از مردم عادی برای دفاع از شهر باقی مانده بودند.

از بامداد چهارم اسفند درگیری تن به تن و خیابانی در جاده کمربندی طالقانی و بندر ادامه یافت و فردای آن روز درگیری در پشت ایستگاه راه آهن و کشتارگاه و از 27/7/1359 گسترش یافت. ، فشار نیروهای مهاجم برای تصرف شهر شدیدتر شد. به دلیل کاهش نیروهای مدافع و خستگی و فشار روحی و جسمی به افراد باقیمانده، دشمن از محور کمربندی پیشروی کرد و فردای آن روز به مسجد خرمشهر که پایگاه اصلی مدافعان شهر بود رسید. زیر آتش متمرکز خمپاره های عراقی و تعداد زیادی از رزمندگان نیز کشته، شهید و مجروح شدند.

با درهم شکستن مقاومت مدافعان در غرب خرمشهر، نیروهای صدام در 13 آبان 1359 وارد شهر شدند و با 300 نفر اموال شهر را غارت کردند.تی در تیآنها برای استحکام بخشیدن به استحکامات خود در شهر، منازل مسکونی و اماکن دولتی را ویران کردند و سرانجام پس از مقاومتی 35 روزه، شهر به تصرف بعثی ها درآمد. اما عمر این پیروزی برای صدام کوتاه بود و در ساعت 14 روز 12 خرداد 1361 پس از 34 روز نبرد بی امان، خرمشهر به طور کامل از اشغال ارتش عراق آزاد شد و خرمشهر به آغوش ایران بازگشت. همچنین عملیات بیت. مقدس که از 10 اردیبهشت ماه سال جاری آغاز شد، برنده شد.

عمر کوتاه پیروزی

دنیا، دنیای رای ها.

آن روزها و در اواسط جنگ، همه مردم خرمشهر فرمانده خود را می شناختند. فرمانده نیروهای مردمی خرمشهر که 33 روز در مقابل ارتش عراق تنها بود. از 13 سالگی چشمانش به فعالیت های مذهبی مساجد و هیئت های مذهبی باز شد. در همان سال با یک گروه مبارز مخفی به نام «حزب الله خرمشهر» آشنا شد اما دو سال بعد آن گروه توسط ساواک و اعضای آن شناسایی شد. در دستگیر شدند اما جهان آرا به دلیل سن کم به یک سال زندان محکوم شد. سپس در سال 1354 دیپلم گرفت و پس از قبولی در امتحان برای ادامه تحصیل به مدرسه عالی بازرگانی تبریز رفت.

در دانشگاه با پخش اعلامیه هایی علیه رژیم حاکم و تشکیل انجمن اسلامی به فعالیت های سیاسی خود ادامه داد. در نزدیکی انقلاب و در بحبوحه فعالیت های سیاسی برادر جهان آرا توسط ساواک به شهادت رسید و همین امر باعث شد با عزمی راسخ تر از گذشته به پیش برود. در تمامی تظاهرات و راهپیمایی ها علیه نظام شرکت می کرد. پس از انقلاب به زندگی مخفیانه دو ساله خود پایان داد و به خرمشهر بازگشت. جهان آرا ازدواج کرد و اندکی پس از پیروزی انقلاب، تانک های عراقی از مرز ایران عبور کردند و جنگ آغاز شد و فرماندهی ارتش خرمشهر را بر عهده گرفت. جهان آرا تمام زندگی خود را در راه انقلاب و جنگ فدا کرد تا اینکه در مهر 1360 در سانحه هوایی به همراه دیگر فرماندهان ارتش و سپاه در میانه راه تهران به شهادت رسید.

عمر کوتاه پیروزی

کربلا را در خرمشهر می دیدم

محمدعلی جهان آرا تا پیروزی انقلاب اسلامی به مبارزات خود ادامه داد و سپس تلاش بی وقفه خود را وقف پاسداری از دستاوردهای انقلاب اسلامی کرد. پاسداری که تا لحظه شهادت در کنار محمد جهان آرا بود و آن روزها لحظه ای کوتاه نمی آمد. وی در بخشی از وصیت نامه خود خطاب به حضرت امام خمینی (ره) می نویسد:

من آهنربا! جوانان پاک اسلام تا زمانی که خون در رگ ما جاری است اجازه نمی دهیم خط نبوی شما که با خط انبیا و اولیای الهی پیوند خورده است منحرف شود. من آهنربا! من به عنوان کسی که ممکن است کربلای حسینی را در کربلای خرمشهر دیده باشم، سخنی برای شما دارم که از اعماق جان من و جوانان خرمشهری سرچشمه می گیرد و آن این است. من آهنربا! از روزی که جنگ شروع شد تا زمانی که خرمشهر سقوط کرد، یک ماه به طور مداوم کربلا را تماشا کردم. هر روز که حمله دشمن به برادران سخت می شد و فریادهایشان وایرلس را از کار می انداخت و چاره ای نبود، به اتاق می رفتم و شروع به گریه و فریاد می کردم. من جنتلمن دنیاها ما تحقیر را دوست نداریم…

عمر کوتاه پیروزی

لینک کوتاه : https://iran360news.com/?p=410374

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.