مهرداد خدیر در عصر ایران نوشت: مدیر گروه جامعه شناسی سیاسی در انجمن جامعه شناسی ایران به «دیدبان» گفته است: شاهد طغیان هویت جنسی هستیم.
مراد دکتر احمد بخارایی از طغیان هویت جنسی، نداشتن حس امنیت در زنان و دختران است و به نظر میرسد بیشتر «هویت جنسیتی» را مد نظر داشتهاست. این سخن اما برای نویسندۀ این سطور یادآور یادداشتی بود که درست ۲۰ سال قبل دربارۀ «عقدۀ فروخوردۀ جنسی در جامعۀ ایران» نوشتم و بهانۀ آن هم نمایش فیلم «خواب سفید» در سینماها در دی ۱۳۸۱ خورشیدی بود.
هر چند هویت جنسی یا جنسیتی با عقدههای فروخوردۀ جنسی یکی نیست اما پس از پرداختن به فیلم « دو پاپ» به بهانۀ درگذشت پاپ مستعفی دربارۀ «عقده های فروخوردۀ جنسی» هم میتوان بعد از 20 سال سراغ فیلم زیبای «خواب سفید» رفت به کارگردانی و بازی حمید جبلی.
آن نوشته در دی 1381 از این قرار بود:
فیلم «خواب سفید» بهانهای است تا یکی از واقعیات جامعه که در حال سرباز کردن است مجالی برای طرح بیابد. فیلم خواب سفید به کارگردانی و بازیگری «حمید جبلی» هنوز هم بر پرده سینماهاست و در جشنواره فیلم فجر هم مورد توجه و استقبال قرار گرفت و اتفاقا نه درباره زندگیهای معمول به زبان ساده است و نه یک فیلم عامیانه و سرگرم کننده آن گونه که تصور میشود. همچون «پسر مریم» نیز نیست که با نیم نگاهی به جشنوارههای خارجی ساخته شده باشد.
طنز «جبلی» در این فیلم به رغم شیرینیهای ظاهری، ژرفایی تلخ دارد و به طنزهای «وودی آلن» شبیه است. اما هیچ یک از این ویژگیها مورد نظر این گفتار نیست زیرا «خواب سفید» یک داستان عاشقانه نیست. اصلا در این فیلم «عشق» به مفهوم مصطلح در فیلمهای ایرانی یا حتی فیلمفارسی را نمیبینیم که به ازدواج ختم میشود یا نمیشود.
«خوابسفید» با نهایت زیرکی و به گونهای که از فیلترهای متعدد گزینش و حذف و تایید و سانسور هم گذشته موضوع «عقدههای فرو خورده جنسی» را پیش میکشد. بله، رضا (با بازی حمید جبلی) عاشق هیچ کس نیست! عاشق آن نیم تنه پشت ویترین «مزون» لباس عروس هم نیست! او پس از یک دوره جوانی سرشار از محرومیت – نه صرفاً به معنی فقر مادی – عقدههای فروخورده جنسی خود را در قالب ابراز علاقه افراطی به آن نیم تنه بدون جان، جبران و ابراز میکند.
در جامعهای که نیازهای غریزی و جنسی از عشق – عشقی فراسوی پیکرها – و این دو از قراردادی شرعی اجتماعی به نام «ازدواج» تفکیک نمیشوند و تبلیغات رسمی نیز بر یکسانانگاری این سه اصرار مفرط دارد، نمایش این فیلم میتواند یک رخداد مهم باشد. در جامعهای که جوان 18 ساله گاه به صرف نیاز جنسی، ابراز عشق میکند و چون گام برداشتن در این حیطه خارج از چارچوبهای قانونی رسمی امری خطیر و دشواری است تن به ازدواج میدهد. (و این است که آمار طلاق بالا میرود. برای این که این سه مقوله را از یکدیگر تفکیک نکردهایم). «رضا»ی این فیلم هم تنها به جسمیت زنان میاندیشد. این فیلم نمیخواسته یا نمیتوانسته منفی باشد وگرنه این قابلیت را هم داشت که ابعاد دیگری از این عقدههای فروخورده جنسی را به نمایش گذارد.
در این که داستان «خواب سفید» برگرفته از «عروسک پشت پرده» صادق هدایت است تردیدی نیست. در «عروسک پشت پرده»، «مهرداد» به عروسکی دل میبازد و در نهایت «درخشنده» را به جای آن عروسک غرق در خون میکند.
داوود میرباقری هم در فیلم «ساحره» کوشید این داستان کوتاه را تصویر میکند. اما «جبلی» موفقتر به نظر میرسد زیرا عمق ماجرا را باز گفته است. برای بیان این موضوع صحنههایی که او نیمتنه زن (پیکره پشت ویترینی) را با دوچرخه حمل میکند با تصاویر متعدد مجلات خارجی که بر دیوار اتاق خود الصاق کرده است کاملا گویاست. بنا براین میتوان نتیجه گرفت که «رضا» یک مرد ابله که به زنی در طبقات بالادست اجتماعی دل بسته نیست. عاشق بیتوجه به ویژگیهای معشوق هم نیست.
قصه عشق پسر فقیر و دختر پولدار هم نیست. «خواب سفید» از این نظر از «سوتهدلان» علی حاتمی هم متمایز میشود. زیرا اساساً عشقی در میان نیست. رضا با گریستنها و نجوا کردنهایش بر سر مزار مادر نشان میدهد که تا چه میزان تشنه محبت است و از سوی دیگر «زن» را در جسمیت و پیکره او میبیند. شاید جز این به او نیاموختهاند. به همین خاطر است که به نیم تنه ویترین مزونی که در آن کار میکند دل میبندد. حتی اگر شیفته آن خانم مدیر تولیدی لباس عروس میشود بدین خاطر است که میپندارد در آن جسم بدون روح، روحی حلول کرده است.
نگاه پدر او به «زن» نیز جالب است. او زن را موجودی میداند که تنها به کار رُفت و روب و پخت و پز میآید. مرد سنتی، زن را این گونه میبیند و رضا هم «جسم» زن را میخواهد.
شاملو در یکی از ماندگارترین اشعار خود و در توصیف یک زندان سروده است: «در این زنجیریان هستند، مردانی که مردار زنان را دوست میدارند» شاید رضا هم از آن دست مردانی است که مردار زنان را هم دوست میدارند.»
غرض این نیست که یک داستان شیرین را تلخ جلوه دهیم یا حتی «سینوهه طبیب» را به یاد آوریم که پس از زیانهای بسیار که از جانب «نفرتیتی زن زیبا» دید و حتی ناگزیر از فروش گور پدر و مادر خود شد صحنههای تکاندهندهای را در گورستان دید.
«خواب سفید» میخواهد بگوید رضا – محروم از عشق – «زن» را نشناخته است. اما آن دختر در گورستان، عشق را فراسوی پیکرها و بدون عقدهها دریافته و با همه فقر و تنگدستی به راز عشق پی برده است. «عقدههای فرو خورده جنسی» از «رضا» موجودی آن گونه ساخته که در فیلم میبینیم. پس با یک ابله سادهدل یا جوان فقیر که قصد ازدواج با زنی فرادستتر از خود را دارد روبهرو نیستیم. با «رضا» مواجهیم که شاید تا 15-10 سال دیگر در این جامعه تکثیر شده باشند.
پ