به گزارش خبرنگار فرهنگی زندگی8 سال دفاع مقدس و جنگی که بر کشور و مردم ما تحمیل شد پر از ناگفته هایی است که رازهای زیادی در خود دارد و باید آن ها را بیان کنیم تا پیر و جوان مفهوم «ایثار» را بدانند.
در این میان، نوجوانانی بودند که گاه حکایتی از اعزام خود به جبهه و خط مقدم می شنیدند و اینکه چگونه یک انسان در این سن می تواند خود را برای مبارزه با ظلم آماده کند.
این بار به سراغ شهید «عباس خلیل آبادی» رفتیم تا وصف عشق و رشادت او در اعزام به جبهه توسط برادرش را بشنویم.
عبدالرضا خلیل آبادی برادر شهید عباس خلیل آبادی در گفتگو با خبرنگار فرهنگی زندگیگفت: عباس خیلی جوان بود و با شناسنامه برادرم احمد به جبهه اعزام شد. وقتی به آموزش و پرورش رفت چون با شناسنامه برادرم بود که اسم احمد را صدا زدند. عباس متوجه نشد اسمش این است.
وی ادامه داد: پس از اتمام تحصیلات; وارد تهران شد و چون سنش کم بود از تهران اعزام نشد. عباس به قزوین بازگشت و از آنجا اعزام شد. وقتی به جبهه آمد; او را فرستاده می دانستند; چون بچه خیلی باهوشی بود.
خلیل آبادی ادامه داد: عباس در منطقه شلمچه و در عملیات کربلای پنجم به دلیل اصابت تیر به قلبش به شهادت رسید و نتوانستند پیکرش را برگردانند. جسدش پس از چندین سال برگشت.
برادر شهید گفت: عباس اخلاق بسیار خوبی داشت و در درس و تمرین بسیار باهوش بود. با اینکه به سن بلوغ نرسیده بود; نماز شب می خواند. زمانی که در منطقه بود، با توجه به اینکه بسیار جوان بود. او زیر لباسش کارتون میبست تا شما را بزرگتر نشان دهد تا رد نشود.