به گزارش خبرنگار رکنا، سردار علی ولی پور گدرزی، رئیس پلیس آگاهی تهران گفت: در پی افزایش. دزدی پلیس از بین حاملان طلا موفق به دستگیری 6 سارق و 2 اختلاسگر شد. این افراد به چند فقره سرقت اعتراف کرده و مقداری طلای مسروقه نیز کشف شده است.
رئیس پلیس آگاهی تهران در پایان تصریح کرد: پلیس آگاهی همچنان در حال بررسی این پرونده است و از شهروندان خواست برای حمل طلا از شرکت های معتبر استفاده کنند.
گفتگو با متهم
سعید زن سیاهپوستی که برای این باند آمار صرافی طلا می دزدید و قبل از این شغل در صنعت طلا فعالیت می کرد، دلیل این اقدام خود را ورشکستگی و بدهی میلیاردی ناشی از آتش سوزی فروشگاهش عنوان کرد.
به چه جرمی دستگیر شدی؟
آهنگ طلایی
چند وقته لاف میزنی؟
یک سال
قبلا چه کار می کردی؟
من هم زرگر بودم
چه اتفاقی افتاد که از تجارت طلا خارج شدید؟
مغازه ام آتش گرفت و مجبور شدم
بعد از آتش گرفتن فروشگاه، می توانید در یک فروشگاه شاگرد شوید. چرا این کار را نکردی؟
بدهی من زیاد بود
چقدر بدهکار بودی؟
یک کیلو سیصد
چگونه با باند دزدان آشنا شدید؟
دوستم موتورفروشی داشت و یکی از اعضای باند برای تعمیر موتور به آنجا آمده بود.
از کجا فهمیدید که کیسه ها در فروشگاه های مختلف قرار دارند؟
از آنجایی که من در تجارت طلا بودم، از آمدن و رفتن خبر داشتم.
چگونه سارقان را از طرح جابجایی کیف ها مطلع می کنید؟
من با آنها تماس می گرفتم.
خودت اعلام کردی که به خاطر بدهی هایت مجبور به این کار شدی. وقتی کلاغ به فردی که کیف را حمل می کرد زد، فکر نمی کردی ممکن است بیکار باشد؟
نه، چون بدهی زیادی داشتم، فقط به فکر حل مشکل خودم بودم.
دزدی که چند ماهی است ازدواج کرده و رئیس یک باند 4 نفره بوده، مدعی است به دلیل نداشتن پول برای برگزاری جشن عروسی و اجاره خانه برای شروع زندگی مشترک این کار را انجام داده است و تاکنون سابقه کیفری نداشته است.
داستانی دارید؟
خوب
چه زمانی تصمیم به سرقت گرفتید؟
دو سال است که نامزد کرده ام، از پس مخارج عروسی و اجاره خانه مسکونی بر نمی آمدم، تصمیم به سرقت گرفتم.
شغل شما قبل از سرقت چه بود؟
من پیام رسان موتور سیکلت بودم
چرا سعید این پیشنهاد را به شما داد؟ آیا او از مشکلات شما خبر داشت؟
از آنجایی که قبلاً در مورد مشکلاتم در مغازه موتورسیکلت فروشی صحبت کرده بودم، او به من توصیه کرد. چون بدهکار بودم و پدرشوهرم تحت فشار بودم این تصمیم را گرفتم.
اعضای گروه چند نفر بودند؟
4 نفر
چطور با هم آشنا شدید؟
یکی از راهزنان دوست من بود، اما بقیه را نمی شناختم.
بگو چطور دزدی کنم
در بازار سعید به من گفت که دو نفر در حال جابجایی یک کیسه پر از طلا با روکش های مشخص بودند که ما با موتور سیکلت آنها را تعقیب کردیم و در زمان مناسب سرقت را انجام دادیم.
اسلحه با خودت داشتی؟
نه، وقتی از ماشین پیاده شد کیفش را دزدیدیم.
طلاهای دزدی را که فاکتور نداشت چگونه فروختی؟
از آنجایی که طلا را تکه تکه در شهر فروختم بدون فاکتور قبول کردند.
چقدر طلا دزدیدی؟
900 گرم
با پول طلا چه کردی؟
هر کدام سهم خود را گرفتند. من سهم خود را از رهن و ماه عسل پرداخت کردم.
کسی که کیفش را می دزدید پیکی مثل شما بود. به این فکر نکردی که چه اتفاقی ممکن است برای او بیفتد؟
نه، نمی دانستم. سعید (زغ ژان) گفته بود که وضع مالی خوبی دارد.
این جوان 25 ساله که جرمی شبیه به سرقت طلا را در کارنامه دارد، با چهره ای افسرده از هزینه های زندگی و اجبار به سرقت می گوید.
داستانی دارید؟
آره
به چه جرمی
او طلا دزدید و من در همان دفتر بودم.
چطوری خودتو آزاد کردی؟
من نپذیرفتم و از شاکی پرونده خود رضایت گرفتم.
قبلا چه شغلی داشتی؟
من فروشنده بودم
متهم دیگر این پرونده نیز که به جرم خرید و فروش مواد مخدر و مشارکت در این باند 4 نفره دستگیر شده بود، سابقه سرقت نیز به پرونده خود اضافه کرد.
داستانی دارید؟
آره
به چه جرمی
خرید و فروش مواد مخدر.
چرا دزدی کردی؟
من بیکار بودم و بی پولی به من فشار آورده بود
اگر در حین سرقت با مقاومت مواجه می شدید چه می کنید؟
نه، سریع کیف را برداشتیم و دویدیم.
پس شما هرگز با کسی که کیف را حمل می کرد دعوا نکردید؟
نه، چون سرعت ما زیاد بود، آدم شوکه می شد.