افزونه پارسی دیت را نصب کنید Saturday, 21 September , 2024
0

صادق زیباکلام: رنج فائزه هاشمی را از تجربه ای که داشتم کاملا درک می کنم

  • کد خبر : 362296
صادق زیباکلام: رنج فائزه هاشمی را از تجربه ای که داشتم کاملا درک می کنم

با توجه به تجربه قبل از انقلاب می توانم این رنج نامه را کاملا درک کنم و بفهمم که وقتی زندانی سیاسی مانند فضه هاشمی به چنین نامه ای می رسد چه می شود. اطلاع رسانی کند جریان جدید; صادق زیباکلام، استاد بازنشسته دانشگاه تهران که سابقه زندان های سیاسی قبل و بعد از انقلاب […]

با توجه به تجربه قبل از انقلاب می توانم این رنج نامه را کاملا درک کنم و بفهمم که وقتی زندانی سیاسی مانند فضه هاشمی به چنین نامه ای می رسد چه می شود.

اطلاع رسانی کند جریان جدید; صادق زیباکلام، استاد بازنشسته دانشگاه تهران که سابقه زندان های سیاسی قبل و بعد از انقلاب را دارد، معتقد است نامه فائزه هاشمی دردنامه ای بود که بیانگر حقایقی بود که قبل از انقلاب وجود داشت.

او می گوید این نامه ممکن است مورد توجه فعالان سیاسی، جامعه شناسان، مورخان و علاقه مندان به مسائل سیاسی و اجتماعی باشد.

اخیراً نامه ای از فضه هاشمی منتشر شده است که در آن نکاتی را در خصوص داخل زندان در میان زندانیان سیاسی بیان کرده است. به عنوان اولین سوال، با توجه به تجربه زندان قبل و بعد از انقلاب، تحلیل شما از محیط زندان چیست؟

با توجه به تجربه قبل از انقلاب می توانم این رنج نامه را کاملا درک کنم و بفهمم که وقتی زندانی سیاسی مانند فضه هاشمی به چنین نامه ای می رسد چه می شود. یعنی من کاملا می توانم وضعیت روحی و روانی او را درک کنم که در زندان به سر می برد، زیرا من خودم قبل از انقلاب در سال 54 و 55 دقیقاً در چنین شرایطی در زندان بودم که واقعاً برای من تبدیل به یک زندان در یک زندان شد. زندان .

بعضی کارها شاید خیلی پیش پا افتاده بود و می خواست به صورت انفرادی آنها را انجام دهد، اما کسانی که هدایت سیاسی زندان را بر عهده داشتند، یعنی رهبران مجاهدین و چریک های وفادار به مردم، به دلایل خاص خودشان این کار را کردند. با رفتار من موافق نیستم مثلاً هیچکس حق نداشت عفو کند و بگوید من نمی خواهم به زندان ادامه دهم.

در دوران پیش از انقلاب، در میان زندانیان سیاسی، اگر کسی درخواست عفو می کرد، با آنها مانند جذامی برخورد می شد، انگار که آن فرد خیانتکار است و بزرگترین خیانت را انجام داده است. در زندان قصر ما حدود 300 نفر بودند که یکی از آن 300 نفر درخواست عفو می کند. دیگران هم آن را می فهمند و تحریم می کنند. یعنی هیچ رابطه ای با او نداشتند، انگار این فرد اصلا وجود نداشت، اما من این رفتار را قبول نداشتم. من هنوز عادی با آن زندانی برخورد می کردم، اما آنها از این موضوع به شدت ناراحت بودند و به من فشار می آوردند که چرا با این فرد برخورد می کنی، باید مثل بقیه زندانیان با او کاملا قطع رابطه کنی.

بحث من این بود که هر شخصی حق دارد بخواهد با رژیم شاه بجنگد و این مردی که عفو خواست و یک بار جنگید و زندانی شد حق دارد دیگر نجنگد و می خواهد مثل بقیه باشد. زندگی عادی خارج از زندان اما گفتند دعوا داوطلبانه نیست و زندانی شدن جزو دعوای ماست و روحیه کسانی را که دعوا می کنند پایین می آورد.

یعنی کم و بیش شبیه شرایطی بود که خانم فاضه هاشمی تعریف کردند که یک فضایی وجود دارد که برخی افراد دارای رهبری و نفوذ شرایطی را ایجاد می کنند که هیچکس حق مخالفت با آن را ندارد و دقیقاً همین است. همان وضعیتی مانند سال 1954 و 1955. در زندان قصری وجود داشت و هیچ کس حق نداشت در برابر آنچه رهبران مجاهدین و چریک های مومن شهر می گفتند عمل کند.

من کاملا درک می کنم که خانم هاشمی دروغ نمی گوید، شرایطی پیش آمده که همه باید مانند بزرگترهای زندان رفتار کنند. الان هم اگر دقت کنید خیلی از سازمان های سیاسی این گونه هستند، مثلاً وقتی در القاعده هستید، اگر حرف های بن لادن را اجرا نکنید، به شدت مجازات می شوید. اگر با داعش هستید باید مخاطب مطلق داشته باشید.

شما اخیرا در زندان بوده اید. این تجربه زندان بعد از انقلاب چگونه بود؟

من به دلیل بیماری در زندان موقت بودم و در زندانی که اکثر زندانیان سیاسی در آن نگهداری می شدند حضور نداشتم، اما بعید نمی دانم که چنین وضعیتی در آنجا وجود داشته باشد. همچنین در اوین همه زندانیان سیاسی در یک مکان نگهداری نمی شوند و به بخش های مختلف تقسیم می شوند. اما نکته دیگر درد و رنج خانم هاشمی این است که افرادی که اکنون در حال مبارزه سیاسی هستند و به خاطر مبارزات سیاسی خود زندانی شده اند، چقدر مطمئن باشیم که وقتی به قدرت رسیدند به دموکراسی وفادار خواهند بود؟

این دومین نکته مهمی است که خانم هاشمی مطرح کردند و از این نظر من با خانم هاشمی موافقم و خلاصه صحبت های خانم هاشمی این است که اگر الان کسی با جمهوری اسلامی ایران مبارزه می کند، اگر الان یکی می گوید من دموکراسی و آزادی می خواهم، به هیچ وجه به این معنا نیست که این فرد اگر به قدرت برسد به همان اهداف و آرمان های دموکراسی وفادار خواهد بود و خانم هاشمی هم به صراحت این نکته را بیان کرده است.

او می گوید رفتار برخی از افرادی که با او در زندان هستند و خواستار دموکراسی هستند تفاوت چندانی با رفتار سیاسی و اجتماعی نظام ندارد و من در این مورد با او موافقم. دلیل اصلی من رفتار بسیاری از زندانیان سیاسی بعد از انقلاب است. بسیاری از کسانی که عملاً دموکراسی را برقرار نکردند و دموکراسی برایشان ارزش چندانی نداشت و مطابق با دموکراسی، آزادی بیان و انتخابات آزاد رفتار نکردند، افرادی بودند که قبل از انقلاب در زندان اوین و قصر بودند.

مسعود رجوی تا چه اندازه به دموکراسی پایبند بود؟ در مورد الان صحبت نمی کنم. من از همان ابتدای انقلاب می گویم که در سال های 59 و 60 چقدر به دموکراسی پایبند بود. رهبران حزب توده، چریک های وفادار مردم تا چه حد به دموکراسی پایبند بودند؟ آقایان هادی غفاری، شیخ صادق خلخالی و اسدالله لاجوردی چقدر به دموکراسی پایبند بودند؟ در میان چهره هایی که در زمان شاه مبارزه سیاسی کردند و به زندان رفتند، چند نفر بعد از انقلاب از دموکراسی دفاع کردند؟

واقعیت این است که می توانم بگویم تنها فردی که از دموکراسی دفاع کرد مرحوم مهندس بازرگان بود. دیگر زندانیان سیاسی دوران شاه را که بعد از انقلاب برای دموکراسی مهم بودند و در دموکراسی ماندند را واقعاً نمی شناسم. من جز مرحوم آیت الله طالقانی و مرحوم آیت الله منتظری نمی توانم روحانی دیگری پیدا کنم و بگویم دموکراسی برایشان خیلی مهم بود.

یعنی همان دموکراسی که بخاطر نبودش با رژیم شاه مبارزه کردند، وقتی به قدرت رسیدند چقدر به او وفادار بودند. این هشداری است که فیضه هاشمی داده است که مردم اکنون در زندان های زنان نمی دانند که چقدر به دموکراسی وفادار هستند. من خودم کمتر زندانی سیاسی از زمان شاه را دیده ام که بعد از انقلاب سنگ دموکراسی را بر سینه خود بگذارند. تعداد آنها بسیار کم بوده است. ببینید فردی که در زندان نظام شاهنشاهی حق انتخاب نداشت، چه دلیلی داشت که آن شخص در سال های ۵۷ و ۵۸ که انقلاب شد از دموکراسی دفاع کرد.

کم کم متوجه می‌شویم که انقلاب ۵۷ که مطالبات دموکراتیک زیادی داشت چه شد و چرا آن اهداف و آرمان‌ها در حد مطلوب محقق نشد. حق با خانم هاشمی است. البته می توانم به نکات دیگری هم فکر کنم که شاید کمتر اهمیت داشته باشند. من فکر می کنم مقداری از نفرت هایی که نسبت به فیضه هاشمی صورت می گیرد از طرف مخالفان است، چون او دختر اکبر هاشمی رفسنجانی است، به دلیل حجاب بودن، چون هنگام عکس گرفتن پرچم شیر و خورشید را پشت سرش نگذاشته است. اگر فیضه هاشمی حجاب نداشت و پرچم شیر و خورشید را پشت سرش گذاشت و آن نامه را نوشت. ایران اینترنشنال در آن زمان برای او چه کرد و چقدر از او حمایت کردند؟

عواقب نوشتن این نامه چه می تواند باشد؟ موضوعی هم وجود دارد که فائزه هاشمی در سخنرانی خود اصرار داشت جان خود را نجات دهد.

من در قسمتی که گفت ممکن است کشته شود با او موافق نیستم و فکر می کنم فشار زیادی از سوی متحدین بر او وارد شده است. این نامه باید سؤالات عمیقی را برای فعالان سیاسی، جامعه شناسان، مورخان و علاقمندان به مسائل سیاسی و اجتماعی ما ایجاد کند که با وجود این همه دعوا برای آزادی، دموکراسی، حاکمیت قانون و عدم حضور زندانیان سیاسی، چه می شود؟ از مشروطه تا این سو با این همه کشمکش نتیجه چندانی نداشته است. نامه خانم هاشمی رفسنجانی مطالبی را به ما نشان می دهد که جای تأمل دارد.

لینک کوتاه : https://iran360news.com/?p=362296

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.