نه تصاویر آخرالزمانی معدن، نه قاب ها و کارت پستال های زیبای نایب السلطنه ها. برگ برنده رحیم کن – با همه ایرادات یا جذابیت هایش – چیز دیگری است…
به گزارش صبح به نقل از برترین ها; نه تصاویر آخرالزمانی معدن، نه قاب ها و کارت پستال های زیبای نایب السلطنه ها. برگ برنده رحیم کن – جدا از همه کاستی ها یا جذابیت هایش – چیز دیگری است: تطابق درست و دقیق نقش و بازیگر، استفاده از بازیگرانی که یا تصویری تثبیت شده در ذهن مخاطب دارند یا به دلیل ویژگی های شخصی نمی توانند. در اجرای نقش ها خود را پنهان می کنند و کاملا به شکل آن در می آیند. این نشان دهنده ریسک پذیری بالای کارگردان، درک دقیق نقش توسط بازیگر و هدایت صحیح در صحنه است.
رحیم کن – مانند هر اثر دیگری – دارای نقاط ضعفی است که ممکن است بیننده را دچار تردید کند; از زمان و اسلوموشن های بی زمان گرفته تا قابل پیش بینی بودن داستان عاشقانه – برخلاف غافلگیری هایی که در داستان های فرعی می بینیم – و… با همه اینها رحیم کن چیزی دارد که مخاطب را درگیر خود می کند.
از داستان های فرعی متعدد تا نمایش محیط های غیرمعمول و گاه هولناک معدن و معدنچی ها، فیلمبرداری عموماً تمیز و چشم نواز، شخصیت پردازی های ناقص و پرهیز از افتادن در دام عاشقانه های پرطرفدار و تکراری (البته تا اینجا به معنای قسمت هشتم است. ).
نویسنده برای جذب مخاطب، تمام غم خود را معطوف مثلث های عاشقانه اش نمی کند و خطوط داستانی متفاوت و موازی را به گونه ای پیش می برد که نمی توان به طور قطع گفت کدام داستان اصلی و کدام داستان فرعی است. قرار است به پیشبرد داستان اصلی و وزن داستان کمک کنند. برای بالا بردن چندین خط داستانی موازی به هم گره خورده و طنابی ساخته می شود که در عین درهم تنیدگی، هر کدام به طور مستقل دیده می شوند و فضاهای متفاوتی را ایجاد می کنند.
در این سریال شهرام شاهحسینی، خبری از لحظات آتشین عاشقانه ای نیست که می کوشد تپش قلب بالنده عاشق و معشوق را به مخاطب منتقل کند.
پس از صحنه ای کوتاه در قسمت اول که تکلیف مخاطب با رابطه عاطفی دو شخصیت اصلی حاتم (محسن تنابنده) و مارال (هادی زین العابدین) مشخص می شود، کارگردان فیتیله برخورد معمولی را با این فیلم پایین آورده است. عاشقانه های شدید است و یک عشق ثابت و جدی ایجاد کرده است. و عمقی را در پس زمینه داستانش قرار می دهد که نیازی به نمایش و بیان های تکراری ندارد. رویکردی که یکی از اصلی ترین نقاط قوت سریال به حساب می آید. اما بزرگترین برگ برنده این مجموعه شخصیت پردازی، انتخاب بازیگران و راهنمایی آنها به خصوص در موارد خاص است.
شهرام شاه حسینی حداقل در انتخاب دو نقش حاتم (محسن تنابنده) و ناصر (حسن معجونی) دست به ریسکی عجیب اما موفق و دیدنی زده است. انتخاب دو بازیگری که به دلایل جسمی و همچنین لحن گفتار و حجم صدا، با وجود توانایی ها و توانایی هایشان، به سختی می توانند سابقه ذهنی مخاطب را از نقش های قبلی خود و شخصیت واقعی خود دور نگه دارند و در یک فیلم غرق شوند. نقش جدید؛ در هر نقش، نماد قبلی یا خودشان در مقابل شخصیت جدید برای مخاطب دست تکان نمی دهند.
گفتار یکنواخت و کشیده معجون و حالات صورت و بدنش یا لحن لهجه و حجم صدایش و شیطنت های عجیب چشمانش هنگام خندیدن ویژگی هایی به آنها می دهد که پنهان کردنشان سخت است یا تغییر دادن. با دیدن مکرر این صفاتی که فرد به ناچار در نقش های مختلف با خود همراه می کند، شرایطی را ایجاد می کند که جداکردن بازیگر از نقش (و بالعکس) برای بیننده دشوار یا گاهی غیرممکن می شود و این هایلایت های فردی از پشت همه نقش ها بیرون می زند. مثل دم خروس
برای ذهنی که فیزیک، بدن و بیان یک فرد را به سیستم های روانی، اجتماعی و طبقاتی خاصی متصل می کند، دیدن مثلاً بازیگری با صدای نازک و عروسکی در نقش یک جنایتکار گردن کلفت غیر قابل باور است. ; به جز در یک موقعیت کمیک. سخت است که لحن خاص، آرام و بی تفاوت معجون را به قشر و طبقه خاصی نسبت ندهیم یا لهجه های کلامی نوسانی را بشنویم و نقی معمولی شمالی را با تمام ویژگی های رفتاری اش به یاد نیاوریم.
از آنجایی که ویژگی ها و ویژگی های ظاهری هر فرد الگوهای رفتاری خاصی را در ذهن ترسیم می کند، رهایی از این الگوهای رفتاری ذهنی هم برای مخاطب و هم برای بازیگر دشوار و گاه غیرممکن است.
سریال رحیم کن این فرصت را به این دو بازیگر داده است تا بدون یادآوری شخصیتی تکراری و دیده شده یا قبل و بیش از نقش دیده شدن بیننده، به طور کامل در نقشی جدید جا بیفتند.
شاه حسینی با شناخت دقیق و صحیح نقش ها و همچنین قابلیت های بالقوه این ویژگی های پویا و معجونی، آنها را به گونه ای جفت کرد که سطح انرژی درونی نقش با شخص و همه خصلت های او یکی شود. به یکدیگر خدمت کنید و برخیزید و با یکدیگر هماهنگ شوید. به طوری که تارهای کاراکتر در مچ پاهای بازیگر بسته می شود تا دیگر نه صدای تمیز و شیک معجون بیرون بیاید و نه صدای همیشگی بازیگر.
از همان قسمت اول نقی معمولی تنابنده را رها می کند و تنابنده می شود «حاتم». قهرمانی میانسال، جدی، لوتی، دوست داشتنی، خانواده دوست، قوی و مصمم که به جای خان بزرگ نقش پدری برای خانواده و روستا دارد. آرایش خوب، کاهش وزن، شکل ایستادن، راه رفتن، نگاه کردن، تلاش نسبتا موفق برای پنهان کردن لهجه، همگی کمک کرده اند تا حاتم به مردی جدید و جذاب تبدیل شود که علاقه، همراهی و همدلی مخاطب را برمی انگیزد.
کم بیانی و جدی بودن این شخصیت به تنابنده کمک کرد تا هم در ادای جملات و هم در بازی با چهره و حرکات خود کنترل و آرامش بیشتری داشته باشد و خشونت چهره او که اغلب با شیطنت و چشم های پنهان دفع می شد، اکنون در عدم وجود لبخند مداوم فرصت ظهور دارد.
این شانسی است که رحیم کن نیز به حسن معجون داده است. لحن متفاوت و کشیده معجون، بی احتیاطی و خونسردی در حرف زدن، کاملا بر شخصیت بی دقت ناصر است.
طراحی صحنه و لباس نیز کمک کرد تا فاصله (تقریبا) ثابت بین نقش و معجون و همه چیز مطابقت داشته باشد، بدون هیچ گونه برآمدگی. اتفاقی مهیج که در کنار بازی خوب سایر بازیگران، طراوت، جذابیت و هیجانی به سریال می بخشد که آن را با تمام کاستی ها تماشایی می کند.
نوشته شاه نقش محسن تنابنده در رحیم کن اول صبح. ظاهر شد.