ربیعی معتقد است: در حوزه سیاست داخلی و رابطه دولت و جامعه سه نظریه را می توان برشمرد.
علی ربیعی فعال سیاسی در کانال شخصی خود نوشت: برای درک گفتمان صادقانه پزشکان در مورد انتخابات کابینه در مجلس و در پاسخ به انتقاداتی که بدون توجه به مبانی نظری و واقعیت های امروز ایران بیان می شود، همانطور که قبلاً نیز گفته ام. ذكر شد، اساساً در حوزه سياست داخلي و رابطه دولت و جامعه، سه نظريه را ميتوان برشمرد:
الف) نظریه حاکمیت و حکومت مقتدر با جامعه ای راضی با معیشت قابل قبول: بر اساس این نظریه نیازی به تقویت جامعه نیست. دولت با استفاده از ابزارهای خود معیشت قابل قبولی را فراهم می کند و در نتیجه مشارکت مؤثر مردم در محیط های اجتماعی را غیرضروری می کند. جناح رقیب، چه در قالب نظریه مکتوب و چه نانوشته، از این رویکرد پیروی می کند. اما به دلیل بحران کارایی ممکن است حتی نتواند رضایت معیشتی مردم را تامین کند.
ب) توانمندسازی جامعه در برابر دولت: این نظریه بر توانمندسازی جامعه برای پراکنده کردن مطالبات و فشارها از پایین برای عقب راندن دولت از سیاستهای متضاد تأکید دارد. این نظریه منجر به جامعه ای پرمطالعه اما بی ثبات می شود که در چالش دائمی با حکومت است.
ج) توانمندسازی همزمان جامعه و توسعه توانمندی های حکمرانی: این نظریه جامعه را به عنوان شریک مؤثر در کنار حاکمیت در سناریوی کنش می شناسد و معتقد است که تغییرات و اصلاحات بدون بازگشت نتیجه تعامل دائمی (حتی اگر کند و کند باشد) است. .
تجارب تاریخی ایران نشان می دهد که دو نظریه اول هرگز به نتایج مطلوبی دست نیافته اند. نظریه اول منجر به پیدایش جامعه ای ناشاد می شود که یکی از نتایج آشکار کاهش مشارکت در انتخابات سراسری است. نظریه دوم چیزی جز ایجاد شکاف بین دولت و مردم و ایجاد بحران های سیاسی و اجتماعی به دست نیاورده است.