چند ماهی از این نامزدی گذشته بود که مهناز متوجه رفتار مشکوک عرشیا شد. او گاهی شب ها ناپدید می شد و به تلفن هایش پاسخ نمی داد و باعث می شد زن جوان فکر کند که شخص دیگری در این ماجرا نقش داشته و ارشایا به او خیانت کرده است.
به همین دلیل زن جوان به فکر کشف راز اسرار نامزدش افتاد. از این رو به دنبال کارآگاه خصوصی رفت و مرد جوانی را استخدام کرد و مدتی به دنبال عرشیا رفت. اگرچه در این تعقیب و گریزهای نامحسوس مشخص شد که زن دیگری در کار نبوده و ارشایا به او خیانت نکرده است، اما کارآگاه خصوصی راز دیگری را برای زن جوان فاش کرد. وی گفت: عرشیا به همراه چند جوان شبانه از طریق بالکن وارد خانه هایی می شود که چراغ آنها خاموش است و نقشه سرقت سریالی خود را اجرا می کند.
صحبت های کارآگاه خصوصی باورنکردنی بود اما وقتی مهناز عکس ها و فیلم هایی که گرفته بود را دید. او تصمیم گرفت نامزدی خود را با این دزد به هم بزند. اما این پایان ماجرا نبود.
تهدید ازدواج
چند روز پیش زن جوان به پلیس آگاهی مراجعه کرد و نامزد سابق خود را گزارش داد. گفت: وقتی فهمیدم نامزدم دزد است تصمیم به جدایی گرفتم، ارشایا مخالف بود اما من نمی توانستم با دزد زندگی کنم. بالاخره طلاق گرفتم و بعد از مدتی با مرد دیگری نامزد کردم و قرار شد با هم ازدواج کنیم. در این مدت ارشایا مدام با من تماس می گرفت و از من می خواست تا او را ملاقات کنم تا اینکه روز حادثه در حال عبور از جاده بودم که ناگهان ماشینی که توسط ارشایا هدایت می شد سد راهم شد و مرا تهدید کرد که سوار ماشینش شوم و بروم. . به خانه شما برنده شوید او مدام بهانه می آورد که می خواهد با من صحبت کند و از من می خواهد که آخرین حرف هایش را گوش کنم. با تهدید عرشیا به سمت خانه او رفتم، اما عرشیا مرا کتک زد و حتی النگوهایم را دزدید. هر چقدر به او التماس کردم که مرا رها کند و نخواهد با او زندگی کند، قبول نکرد. ارشایا چند تا عکس از من با خودش گرفت و تهدید کرد که نه تنها برای نامزدم بلکه برای خانواده ام می فرستم و آبرویم را می برم. ارشایا چاقویی را به گلویم گرفت و من باید به او می گفتم که این ماجرا را به کسی نمی گویم و به زودی نامزدی ام را به هم می ریزم. سپس مرا ترک کرد.
دستگیری باند سارقان
با شکایت زن جوان، بازپرس دادسرای ویژه سرقت دستور تحقیقات و متهم دستگیر شد و در بازرسی از منزل عرشیا مقادیری اقلام مسروقه نیز کشف شد.
متهم در تحقیقات اولیه به جرم خود اعتراف کرد و گفت: مهناز را خیلی دوست داشت و عاشق او بود. می دانستم اگر بفهمد من دزد هستم قطعا از من دوری می کند. به همین دلیل به او دروغ گفتم که من مهندس هستم و هر بار که با او بیرون میرفتم لباسهایی که از خانهها دزدیده بود میپوشید.
وی ادامه داد: اما شغل من دزدی بود و نمی توانستم آن را رها کنم. وقتی فهمیدم مهناز راز دزدی های من را کشف کرده با تمام وجود سعی کردم او را از دست ندهم اما فایده ای نداشت. با خودم گفتم باید مدتی از من دوری کند و دوباره دلش را به دست بیاورم اما در اوج ناباوری مهناز متعهد شد و برای جلب او مجبور شدم به زور او را به خانه ام ببرم و او را بگیرم. رضایت با تهدید
با اعتراف عرشیا به سرقت های زنجیره ای و آزار و اذیت نامزدش، اعضای باند وی نیز به اتهام سرقت منزل به دستور دادسرای ویژه سرقت دستگیر شدند و تحقیقات در این زمینه ادامه دارد.
23302