خبرگزاری مهر، گروه بین بین المللی؛ کشورهای مختلف دنیا ارتش دارند. اما «اسرائیل ارتشی است که کشور دارد»! یعنی یک سازمان جنایتکار با مشارکت باندهای سرقت و سرقت مسلحانه که در نهایت رژیم فعلی را تشکیل دادند. هستند.
ظهور اروپا در جهان با تحولات و تعاملات تاریخی، مذهبی، فکری و سیاسی همراه بود که مهم ترین آنها رنسانس ایتالیا، اصلاحات مذهبی پروتستان، وستفالن و آغاز موج استعمار، شهرک سازی و نسل کشی.
ریچارد سویین برنفیلسوف دانشگاه آکسفورد، ایده کشتار یهودیان و سوزاندن یهودیان را توجیه می کند. او معتقد است کشتن فلسطینیان به دست یهودیان نوعی احترام به آنهاست! او معتقد است که خالق زندگی بر آن حق دارد. دوباره برگرد و چنین حقی به یهودیان داده شده است; پس نباید یک صهیونیست را مقصر کشتن فلسطینی ها دانست، زیرا او دستور خالق زندگی را اجرا می کند!
این جریان با بینش معرفتی امپریالیستی همراه بود که کرامت الهی انسان و جانشینی او را در زمین نفی می کرد و از وجود او در جهان تحت حمایت قانون الهی در برابر ظلم و نسل کشی محافظت نمی کرد.
این بینش در نهایت منجر به «تهاجم و استعمار جهان» می شود که هسته اصلی نظام بین الملل است. بین المللی تحت سلطه غرب بود و مشروعیت می بخشید.
امپریالیسم های اروپایی با استفاده از اسطوره «اکتشافات جغرافیایی»، مفهوم جنگ «عادلانه» و «برتری سفید» بهانه هایی برای مشروعیت بخشیدن به غارت، استعمار و اشغال قاره های جهان و نسل کشی ملت ها فراهم کردند و رژیم های شهرک نشین اروپایی را تأسیس کردند. . در آن سوی دریاها و قاره های جهان بین خود تقسیم شدند.
میلیون ها نفر در آفریقا ربوده شدند و از غرب این قاره با کشتی هایی که حتی برای حیوانات مناسب نبودند منتقل شدند و در مزارع تنباکو، پنبه و نیشکر در آمریکای جنوبی و جزایر کارائیب به بردگی درآمدند.
میلیونها نفر دیگر از هند و جزایر هند شرقی گرفته تا آفریقای جنوبی و کوهها & آنها به آمریکای جنوبی و جزایر کارائیب منتقل شدند.
میلیون ها نفر از بومیان آمریکای مرکزی و جنوبی نیز با کار در معادن طلا و نقره و ثروت امپراتوری ها جان خود را از دست دادند. آزتک و مایاها به شهرهای اروپای مرکزی نقل مکان کردند.
اسرائیل جدید
استعمارگران اروپایی ایده های خشونت و نسل کشی را از متون، داستان ها، نمادها و سنت های تورات الهام گرفتند. در واقع مهاجران اروپایی بینش جهانی، مذهبی و اخلاقی خود را از او گرفتند.
برخی از مهاجران در کشتی که آنها را به آمریکای شمالی می برد، عهدی نوشتند که شبیه عهد خداوندشان یهوه با بنی اسرائیل بود.
آنها به این دلیل مهاجرت کردند که می خواستند «اسرائیل جدید» را در دنیای جدید تأسیس کنند. ایدئولوژی شهرک سازی که بر اساس ایده “اسرائیل یک افسانه است.” من“، با تسریع شهرک سازی های قدرتمند مبتنی بر جایگزینی یک ملت به جای ملتی دیگر و جایگزینی یک تاریخ به جای تاریخ دیگر، که هر یک پروژه مستقل نسل کشی بودند، تأسیس و شکل گرفت.
مهاجران استعماری در وضعیتی مشابه خروج بنی اسرائیل از اسارت فرعون (در مصر تورات) به سوی سرزمین موعود قرار گرفتند. سخنان او مملو از عباراتی مانند «سرزمین موعود»، «عهد خدا»، «برگزیدگان خدا»، اکتشاف و هجوم به سرزمینها و نابودی اقوام دیگر (بومیان) بود. آنها معتقد بودند که استعمار آنها بخشی از نقشه خداست و سرزمین های استعماری، همانطور که در عهد عتیق تعبیر شده است، “شهری بر روی کوه” است.
“یهوه” مرجع عالی!
برخی از محققان بر این باورند که شکل گیری آمریکا و تأسیس آن بر اساس ایدئولوژی استعمارگران است.پیوریتنآنها اولین کسانی هستند که میدانند «یَهُوَه»، خدای عهد عتیق و خدای خشونت و نسلکشی را به مقام عالی تبدیل کردهاند. این خشونت و سلطه نظام حقوقی آمریکا و نژادپرستی آن را توضیح می دهد.
پروژه های استعماری ذاتاً با استعمار اروپا پیوند خورده بود و شرایط و سیستم های استعماری را ایجاد می کرد که مبتنی بر روابط نهادی و شخصی بود.
این جریان شامل دو عنصر بود: ایجاد شهرک ها و استقرار مهاجران در آنها و تمایل کشورهای اروپایی به استعمار سایر سرزمین ها و تسلط بر آنها.
مستعمرات به عنوان بازتولید جامعه اروپایی در چارچوب استعمار بدیل ایجاد شدند. جامعه استعماری به گونه ای تعریف شد که دولت استعماری بومیان را ریشه کن کرد و فرهنگ های مهاجران را در پروژه استعماری ادغام کرد و برای مدتی در غرب این تصور رایج بود که «اسرائیل» اروپا فراتر از دریاها است. .
بریتانیای کبیر، ایالات متحده آمریکا، کانادا، استرالیا و نیوزلند با هم چیزی را تشکیل می دهند که کره آنگلو نامیده می شود و هسته سخت سیستم استعماری جهان محسوب می شود.
بر اساس شواهد و مدارک موجود پس از عملیات حمله به مسجد الاقصی، افسران و کارشناسان آن هنگام مراجعه به مقر وزارت جنگ رژیم صهیونیستی در سالهمیشه آویوآنها فعالانه در رهبری جنگ نسل کشی در غزه و لبنان شرکت کرده اند.
انکار بومیان و تاریخ.
تفکر استعماری شهرک نشین مبتنی بر انکار مردم بومی و انکار تاریخ است. زمانی که وینستون چرچیل وزیر مستعمرات و حامی پروژه صهیونیستی بود و آن را از «وطن یهود» به «دولت یهود» تبدیل کرد، حقوق ملت فلسطین را انکار کرد و گفت: «حضور سگ در خانه به معنای دادن حق مالکیت خانه به آن نیست.
در اسناد امانی بریتانیا از ملت فلسطین به عنوان «محمدی» نیز یاد شده است. یعنی از نظر آنها فلسطینی ها کاری به این سرزمین ندارند!
این انکار پس از تأسیس رژیم صهیونیستی نیز ادامه یافت. تصویر معروف گلدا مایرنخست وزیر رژیم صهیونیستی با دوربین دو چشم و جمله «فلسطینی ها کجایند؟!» معروف است، همین جمله معروف او درباره پناهندگان فلسطینی است که «پیرمردها می میرند و جوان ها فراموش می کنند».
این انکار اخیراً به انکار وجود 8 میلیون فلسطینی در سرزمین کنونی فلسطین تبدیل شده است.
بتسائیل یسموتریک وزیر دارایی کنونی رژیم صهیونیستی مدعی است که ملت فلسطین «اختراع کشورهای عربی» است. او فلسطینیان کرانه باختری را بین «اخراج، قتل و بردگی برای یهودیان» تقسیم کرد. خیرخواه انجام داده است
همچنین، آمیهای ایلیا دیگر مقامات کابینه راست افراطی نتانیاهو پیشنهاد کردهاند که غزه را با سلاحهای هستهای نابود کنند و «روشهای دردناکتری برای مرگ» برای فلسطینیها پیدا کنند تا آنها را شکست دهند و روحیه آنها را تضعیف کنند، همانطور که با ژاپن انجام شد.
حذف حقوق بشر
استعمارگر حقوق بشر برای استعمار شده آن را رد می کند و حتی آن را حذف می کند. برای استعمارگر، پیش بینی اعمال استعمار شده بی فایده است، زیرا نمی توان چیزی در مورد آنها پیش بینی کرد. آنها موجوداتی غیرمنطقی به حساب می آیند که نمی توان آنها را بدیهی یا درک کرد! به گفته استعمارگر، انگیزه ها و نیات مبهم وجود دارد. استعمار شدید است. حاکم است
استعمارگر چنین فکر می کند استعمار شدید است. این یک موجود عجیب و بسیار بیگانه است، به خصوص اگر پس از سال ها زندگی با استعمارگر همچنان یک راز باقی بماند. از این رو استعمارگر حقوق انسانی ملت های تحت کنترل خود را نادیده می گیرد و آنها را موجوداتی بی ارزش می بیند. در این صورت، تنها زبان ممکن برای برقراری ارتباط با آنها خشونت، حتی خشونت شدید و نسل کشی است.
ریچارد سویین برنفیلسوف دانشگاه آکسفورد، ایده کشتار یهودیان و سوزاندن یهودیان را توجیه می کند. او معتقد است کشتن فلسطینیان به دست یهودیان نوعی احترام به آنهاست! او معتقد است که خالق زندگی بر آن حق دارد. دوباره برگرد و چنین حقی به یهودیان داده شده است; بنابراین نباید یک صهیونیست را به خاطر کشتار فلسطینیان مقصر دانست زیرا او در حال انجام فرمان خالق زندگی است!
در نتیجه، فلسطینی ها نه تنها حق زندگی ندارند، بلکه «ارزش زندگی آنها در واقع به ارزش هایی بستگی دارد که زندگی آنها را برای اسرائیل مهم می کند».
سویین برناو مانند دیگر استعمارگران، پروژه ای را بر اساس رد ارزش های انسانی و جایگزینی آنها با معیارهای خشونت، نسل کشی و تخریب می سازد.
خشونت و تخریب
این نوع رفتارها در طول 76 سال رژیم دروغین صهیونیستی به ویژه پس از شروع جنگ غزه همواره وجود داشته است.
به گزارش المیادین، دیوان بین المللی دادگستری در تصمیم 26 ژانویه 2024 تعداد زیادی از اظهارات سران کنونی رژیم صهیونیستی را مستند کرد که خواستار کشتار جمعی بودند.
یکی از نشانههای ورود پروژههای استعماری به مرحله زوال و فروپاشی، استفاده از خشونت و تخریب گسترده است و آسیبهای جدی به جمعیتهای بومی وارد میکند که منجر به تخریب و نابودی کامل میشود.
این نوع رفتار با سردرگمی شدید و پیگیری اهداف متناقض همراه است که بحران داخلی رژیم استعماری را تشدید می کند و مشروعیت آن را زیر سوال می برد و تقاضای «بایکوت، واگذاری و تحریم» را افزایش می دهد.
تخمین زده می شود که میزان مواد منفجره ای که از آغاز جنگ بر روی نوار غزه ریخته شده است، معادل چندین بمب اتمی با قدرت تخریب مشابه بمب هیروشیما است.
این دکترین توافق است. دستیاران اشاره به استفاده از زور، خشونت و بازدارندگی دارد که می گوید: «آنچه با زور به دست نمی آید، با زور بیشتر به دست می آید!».
رونان برگمن در کتاب خود “برخیز و بکش: تاریخ مخفی اسرائیل” می گوید: اصل کشتار جمعی و نسل کشی به عنوان یک اعتقاد راسخ در این رژیم از زمان تأسیس اسرائیل تا به امروز وجود داشته است.
بنابراین، رژیمهای استعماری با سرکوب مستمر، حملات و ترورهای نظامی و مجازاتهای دستهجمعی، تلاشهای زیادی برای انحصار و تداوم خشونت و ابزارهای آن و محروم کردن جنبشهای آزادیبخش ملی از سلاح و سازماندهی انجام میدهند. همانطور که رژیم صهیونیستی در کرانه باختری با نام هایی مانند «علف زنی»، «امواج شکستنی» و «دیوارهای بلند» انجام می دهد.
بر اساس اسناد برگمان، سازمان اطلاعات رژیم صهیونیستی در طول 70 سال هزاران عملیات ترور علیه کسانی که آنها را دشمن می دانستند، این کار را انجام داده است.
نظامی گری و جامعه استعماری
در حالی که همه کشورهای عادی ارتش دارند، رژیم اسرائیل “ارتشی است که کشور دارد!” به عبارت دیگر، این رژیم از یک ساختار جنایتکار چند سطحی از گروه های مسلح تشکیل شده است.
نکته جالب این است که سازماندهی جامعه استعماری و نظامی کردن آن به این شکل، چیز جدیدی در تاریخ نیست. مارتین لوتر پادشاه او از “مثلث آمریکایی” که به معنای نظامی گری، نژادپرستی و ماتریالیسم است صحبت کرد. و در جریان جنگهای صلیبی امیر اسامه بن نجات دهنده وی با اشاره به مشاهدات خود در مورد وضعیت صلیبی ها گفت: فرانک ها، خدا رحمتشان کند، فضیلت دیگری جز کشتن و جنگیدن ندارند و برای آنها حیثیتی بالاتر از شوالیه ها نیست و هیچ کس را نمی شناسند. غیر از شوالیه ها به عنوان قاضی و داور.» “