به گزارش «تابناک» به نقل از آرمان ملی، گویا قرار نیست فضای سیاسی کشور تغییر کند و با وجود اینکه مسئولان اعلام کرده اند انتخابات باید پرشور باشد، هیات های اجرایی این گونه تصمیم گرفتند. به گونه ای که در مجلس آینده حتی یک منتقد سیاسی حضور نداشته باشد. از سوی دیگر البته برخی بر این باورند که نبود فضای سیاسی مثبت برای حضور جریان اصلاح طلب در انتخابات باعث این وضعیت شده است و البته برخی دیگر معتقدند جریان اصلاح طلبی که موتور محرکه آن بوده است. انتخابات شور در ایران این بار به دلیل اینکه فضایی برای خود نگذاشته تصمیم گرفته به عنوان یک حزب و جریان در انتخابات شرکت کند. حال باید دید در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد و با توجه به اینکه در حال حاضر دلیلی برای حضور نگرش های مختلف فکری در انتخابات وجود ندارد، حضور در انتخابات چگونه خواهد بود؟ آرمانملی با غلامعلی رجایی، فعال سیاسی، به بررسی شرایط سیاسی کشور و نظرات گروه ها و احزاب مختلف در مورد انتخابات پرداخته است. او معتقد است که روند پاکسازی به پایان رسیده و حتی حسن روحانی، رئیس جمهور سابق ایران، با وجود همه خدماتی که به کشور ارائه کرده، رد صلاحیت خواهد شد.
* به نظر می رسد در حال حاضر فضای سیاسی و انتخاباتی کشور سرد است. چرا با وجود تاکید بسیاری بر بهبود شرایط سیاسی و حضور مردم در پای صندوق های رای، ظاهرا تمایلی برای حضور در انتخابات وجود ندارد؟
حوادث انتخابات گذشته، احزاب و جریان های سیاسی نتوانسته اند با یکدیگر رقابت کنند. البته جامعه ایران یک جامعه حزبی نیست، اما اینطور هم نیست که احزاب در آوردن مردم به پای صندوق های رای تاثیری نداشته باشند. چپ ها و اصلاح طلبان توانستند آقای خاتمی را برای دو دوره معرفی کنند و مردم در هر دو دوره وارد عرصه انتخابات شدند. بار دیگر همین گرایش سیاسی در همراهی با اعتدالیون، روحانی را رئیس جمهور ایران کرد. یعنی اگر بخواهیم خوشبینانه به انتخابات گذشته نگاه کنیم، 4 دولت محصول فعالیت انتخاباتی اصلاح طلبان و چپ هستند. بررسی انتخابات گذشته نشان می دهد که دکتر لاریجانی که چهره ای شناخته شده است رد صلاحیت شده یا آقای جهانگیری که از اصلاح طلبان معتدل است نیز فاقد صلاحیت بوده و حتی به یک معنا رد صلاحیت شده است. در چنین شرایطی جامعه مشاهده می کند که دستش در انتخابات باز نیست. در نتیجه انگیزه ای برای شرکت در انتخابات پیدا نمی کند. مردم باید نامزد مورد نظر را در ویترین ببینند. این مورد در انتخابات اخیر با پیش ثبت نام در انتخابات و رد صلاحیت نمایندگان فعلی توسط هیات های اجرایی تکرار شده است. این رفتارها محیط را بیش از پیش غیرانتخابی می کند.
*اگر رای دهندگان یعنی افرادی که می توانند در انتخابات شرکت کنند را به چند دسته تقسیم کنیم به نظر شما کدام یک بیشتر و کدام کمتر در انتخابات شرکت می کنند؟
چند دسته از آرا وجود دارد. دسته اول رای سنتی و اجباری است که در هر شرایطی در انتخابات شرکت می کند که به نظر می رسد بین 10 تا 15 درصد آرای اخذ شده در صندوق ها را شامل می شود. 30 درصد آرا رای احزاب و گروه های سیاسی است که در صورت رقابتی نبودن انتخابات. این بخش به دلیل اینکه انگیزه ای برای حضور در انتخابات برای دعوت از مردم برای حضور در انتخابات ندارد پای صندوق های رای نمی آید اما در این دوره هم اصلاح طلبان و هم اعتدال گرایان به پارکینگ اعزام شده اند. هیچکس دکتر علی مطهری را اصلاح طلب نمی داند، هیچکس دکتر مزیکیان را اصلاح طلب نمی داند اما این افراد نه توسط شورای نگهبان بلکه توسط هیات های اجرایی رد صلاحیت شدند. این افراد از مردم برای شرکت در انتخابات دعوت کردند. دسته دیگر، آرای خاکستری هستند که در انتخابات به تماشای هیجان و دعوا می نشینند و وقتی می بینند دریا به یک سمت می رود، در جهت اول در انتخابات شرکت نمی کنند. دسته چهارم دهه 80 هستند که اساسا در انتخابات شرکت نمی کنند. بنابراین مجدداً تاکید می کنم که انتخابات پیش رو یکی از کم رقابت ترین انتخابات در تاریخ مجلس خواهد بود.
* به نظر می رسد با توجه به رد صلاحیت منتقدان حاضر در مجلس، تمایل برخی در دولت برگزاری انتخابات غیررقابتی است. شاید آنها نمی خواهند رقیبی ایجاد کنند. تا چه حد با این گفته موافقید؟
همین اتفاق هم میافتد، زیرا برای اولین بار است که هیئتهای اجرایی تا این حد به رد صلاحیتها روی میآورند. به عنوان یک قاعده کلی، اگر شخصیت ها و منتقدان ملی در مجلس حضور داشته باشند، اولین کسی که متضرر می شود، دولت است. به نظر من فضایی از پیش تعیین شده برای ایجاد یک جریان روان ایجاد شده است. در حال حاضر اساتید دانشگاه با همین سیاست اخراج می شوند. به نظر می رسد که همسویی و تکمیل طهارت در دستشان است. البته این دیگر تطهیر نیست. یعنی نیمی از جامعه را با دست خود از رای دادن محروم می کنیم و چهره های سیاسی که می توانند فعالان خوبی باشند مانند پزشکان، مطهری و مطهری ها را از صحنه سیاسی حذف می کنیم. در این صورت تطهیر کجاست؟ این خود خرابکاری است و با آن پایه های خودشان را خراب می کنند.
*آیا دولت با این رد صلاحیت ها می داند که بخشی از فعالان را حذف می کند که در نهایت به ضرر آنها تمام می شود؟
برداشت من این است که آنها اساساً نمی فهمند که با این اقدام و رد صلاحیت منتقدان دلسوز به کشور آسیب می زنند. هر حکومتی به سرنوشت مردم بستگی دارد. ما همیشه اعلام کرده ایم که هر سال انتخابات برگزار شده و مشارکت مردم در انتخابات را به دنیا و منطقه نشان داده ایم، حالا ما می خواهیم با دنیا چه کنیم؟ رئیسی نسبت به چهار سال پیش کمتر از روحانی رای آورده است. قاعدتاً در چهار سال دوم روحانی چند آرای اول به سبد انتخابات اضافه شد، اما توجه می کنیم که آرای رئیس جمهور قبلی در مجلس کمتر بود. من فکر می کنم برخی از مردم جنبه های بلند مدت مشکل را درک نمی کنند و به دستاوردهای کوتاه مدت نگاه می کنند. به گفته برخی از اعضای دولت، منتقدان آزاردهنده هستند و آنها را دوست دارند. زنان را برای پیشبرد برنامه های خود ناراضی نکنید.
*در این دوره از انتخابات خبرگان می بینیم که نماینده ای که به نظر می رسد از سوی مردم منصوب شده، حسن روحانی است اما طبق نامه های او حتی احتمال رد صلاحیت خود را نیز می دهد.
تطهیر فقط مربوط به مجلس نیست. احتمالا در مجلس خبرگان نیز ادامه خواهد داشت. قابل پیش بینی است که روحانی رد صلاحیت شود زیرا تخریب علیه وی آغاز شده است. وقتی دامادش در تلویزیون نابود می شود، همه چیز مشخص می شود. چند شب پیش در مسجدی در شهر محلاتی حضور یافتم. یکی از فعالان اصولگرای معروف آن مسجد به بدترین الفاظ از آقای روحانی یاد کرد و اعلام کرد روحانی اجتهاد ندارد و به صراحت گفت که روحانی جاسوس انگلیس است. این آتش آمادگی است که در حال سقوط است تا جامعه مورد نظر برای پذیرش این کار آماده شود. من فکر می کنم رد صلاحیت آقای روحانی محتمل نیست، بلکه قابل قبول است و حتی فکر می کنیم که آقای روحانی رد صلاحیت شود.
* آیا رد صلاحیت آقای روحانی در ابعاد مختلف می تواند هزینه هایی داشته باشد؟
نباید انتظار داشته باشیم که هزینه رد صلاحیت ها را در نظر بگیرند. وقتی آقای هاشمی رفسنجانی رد صلاحیت شد، رد صلاحیت آقای روحانی فراموش نمی شود. به عنوان یک قاعده کلی، جامعه رسوا نمی شود، اما از منظر ملی و بین المللی رد صلاحیت فردی که عضو خبرگان بوده و رئیس جمهور نیز بوده است، مطلوب نیست. آقای هاشمی یک بار به من گفت که یکی از گزینه های مهم نظام است.
* اصولگرایان معتقدند اگر اصلاح طلبان در انتخابات کاندیدای زیادی نداشتند به این دلیل است که مردم به آنها توجه نمی کنند. به نظر شما آیا جریان اصلاح طلبی پایگاه مردمی خود را که در انتخابات شرکت نکرد، متزلزل دیده است؟
من نه تکذیب می کنم و نه تایید. اصلاح طلبان آنقدر قدرت دارند که اصولگرایان همیشه از آنها و جایگاه اجتماعی آنها می ترسند. در انتخابات سال 76 مردم در شرایطی نابرابر به خاتمی رای دادند و چهار سال بعد آن رای را تکرار کردند و وزن همین جناح بود که باعث شد روحانی رئیسی را سرنگون کند. من معتقدم اصلاحات نسخه ای است که باید همیشه روی میز باشد و مورد توجه قرار گیرد، زیرا هر نظام سیاسی نیاز به اصلاح دارد. در نظامهای سیاسی، وجود اصلاحطلبان آنها را به اصلاح امور سوق میدهد یا رقبای خود را وادار میکند که علیرغم ایدههایشان در آن مسیر حرکت کنند. من فکر می کنم پایه اصلاح طلبان از بین نرفته است، اما وقتی فردی مثل تاج زاده به خاطر عقایدش زندانی می شود، فرصت نمی یابند، اصلاح طلبان می فهمند که نمی توانند خود را به عنوان یک فعال سیاسی فعال به جامعه معرفی کنند، چون امکان پذیر نیست. برای حرکت آنها
*پس آیا می توان نتیجه گرفت که اصلاح طلبان فکر می کنند اگر وارد میدان شوند فقط پول می دهند و به چیزی نمی رسند؟
وقتی خواسته های بزرگ ترین اصلاح طلبان و نامه های آنها نادیده گرفته می شود، به این معناست که نظر آنها مهم نیست و اصلاح طلبان متوجه می شوند که دولت و شرایط موجود هیچ فضایی را برای اقدام آنها آماده نکرده و نخواهند کرد.
در انتخابات دوره های گذشته به نظر می رسد که نمی توان آنها را نادیده گرفت. احزاب و جریان های سیاسی نتوانسته اند با یکدیگر رقابت کنند. البته جامعه ایران یک جامعه حزبی نیست، اما اینکه احزاب تاثیری در کشاندن مردم به پای صندوق های رای ندارند، درست نیست. چپ ها و اصلاح طلبان توانستند آقای خاتمی را برای دو دوره معرفی کنند و مردم در هر دو دوره وارد عرصه انتخابات شدند. بار دیگر همین گرایش سیاسی در همراهی با اعتدالیون، روحانی را رئیس جمهور ایران کرد.
در این مدت هم اصلاح طلبان و هم اعتدالیون به پارکینگ اعزام شده اند. هیچکس دکتر علی مطهری را اصلاح طلب نمی داند، هیچکس دکتر مزیکیان را اصلاح طلب نمی داند اما این افراد نه توسط شورای نگهبان بلکه توسط هیات های اجرایی رد صلاحیت شدند. این افراد از مردم برای شرکت در انتخابات دعوت کردند.