به گزارش رکنا، بامداد یکشنبه خبری مبنی بر وقوع جنایت هولناک در بلوار میرزا کوچچ خان مشهد، ماموران پلیس آگاهی را به محل حادثه رساند. تحقیقات اولیه تیم تحقیق که به دستور سرهنگ علی برزنونی (رئیس کلانتری میرزا کوچوک خان) عملیات حفاظت از صحنه جنایت را آغاز کرده بود، مربوط به قتل یکی از دوستانش بود که عامل جنایت خود را تسلیم کرد. پلیس قانون
دقایقی بعد هنگام گزارش این اتفاق تکان دهنده به قاضی ویژه قتل عمد مشهد، تحقیقات تخصصی با دستورات قاطع و محرمانه قاضی دکتر صادق صفری ادامه یافت به طوری که سرنخ هایی از ظن مرگبار در صفحات این پرونده جنایی نمایان شد. تحقیقات میدانی مقام قضایی طولی نکشید که به خنجر خون آلودی که متجاوز با آن ضربات هولناک متعددی بر پیکر دوستش وارد کرده بود رسید. در همین زمان مظنون جوان خنجار نیز جنایت را به بازپرسان کلانتری تحویل داد و بدین ترتیب متهم «محمدرضا الف» 33 ساله با حضور در دادسرای 208 پلیس آگاهی معرفی شد. به دادسرای عمومی و انقلاب برای گفتن راز پنهان این قتل تکان دهنده.
وی در حالی که با بیان اینکه هنوز باور نمی کنم که این حادثه دردناک در زندگی شخصی من رخ داده باشد، به دلیل اعتماد بی دریغ به دوستم، در ادامه اظهارات خود خطاب به قاضی صفری گفت: من و او دوستی صمیمانه ای بین خود داشتیم. به طوری که حتی بعد از ازدواج هم این رفت و آمد و معاشرت ادامه داشت و چنان صمیمیت بین ما برقرار بود که همسرانمان در مجالس خانوادگی همدیگر را با کلمه داداشی خطاب می کردند; اما در این بین چند روز پیش متوجه شدم.
بدگمانی مثل طاعون بر من افتاد و بدبینی تمام وجودم را فرا گرفت. آن شب تا صبح غرق در فکر و رنج بودم تا اینکه صبح با راهنمایی یکی از کارکنان مخابرات موفق به دریافت لیست اس ام اس های ارسالی شدم. دیگر طاقت نیاوردم و این احتمال وجود داشت که دوستم در میان این تعاملات، نظر بدی نسبت به خانواده ام داشته باشد.
در نهایت در هر صورت از همسرم خواستم حقیقت ماجرا را به من بگوید تا پس از 20 سال دوستی دوستم را بشناسم. همسرم ابتدا همه چیز را پنهان کرد، اما در نهایت ادعا کرد که فریب یک نقشه شوم و حیله گرانه را خورده است. وقتی این عبارات را شنیدم شکم بیشتر شد. چاقو را برداشتم و به سمت محل اقامت دوستم در بلوار میرزا کوچوک خان رفتم.
او که تازه از زیر دوش بیرون آمده بود بدون اینکه بپوشد در خانه را باز کرد. وقتی ماجرا را برایش تعریف کردم، مدعی شد که سوء تفاهم پیش آمده و می تواند حقیقت را برایم توضیح دهد، اما آنقدر عصبانی بودم که ناگهان خنجری را بیرون آوردم و با چند ضربه آن را به زمین زدم. وقتی عابران و اطرافیانم مرا گرفتند، گفتم با پلیس تماس بگیرند تا من را تحویل قانون بدهند. اما هنوز نمی توانم این داستان تکان دهنده را در زندگی شخصی خود بپذیرم که یک دوستی و دیدارهای خانوادگی 20 ساله اینگونه تمام می شود!
با توجه به ادعای متهم مشکوک به خیانت در امانت، تحقیقات کامل با دستور ویژه قاضی جنایی مشهد آغاز و علت اصلی وقوع این حادثه در دستور کار کارآگاهان باند قتل عمد پلیس آگاهی قرار گرفت. .