به گزارش خبرگزاری مهر، روزنامه «همشهری» به یکی از محله های تهران رفت که دختران دهه 80 با برگزاری مراسم عروسی از همان اوایل نوجوانی حال خوبی دارند. متن کامل این گزارش به شرح زیر است:
سن آنها از 16-17 سال بیشتر نیست. آنها در کلاس هشتم مدرسه بطول وفا هستند. دانش آموزان معمولی مانند بسیاری از هم سن و سالهای خودش؛ تنها تفاوت این است که آنها به فعالیت های گروهی علاقه مند هستند، از نوع فعالیت هایی که به نوعی با شهر و شهروندان آن مرتبط است.
همشهری آنلاین-نسیبه سجادی: دهه 80 منطقه ما علاوه بر این که بهترین زمان زندگی آنها صرف مطالعه و تمرین می شود. قرآن را به زیبایی تلاوت می کنند، مترجم آموزش می بینند و در یک کلام مهارت های خود را افزایش می دهند، زیرا می دانند که در مقطعی از زندگی برایشان مفید خواهد بود، مثل چند وقت پیش که از آنها خواسته شد برای یک جوان عروسی برگزار کنند. زن و شوهر. آنها باید صفر تا صد کار را خودشان انجام دهند و عدالت روزفید بیرون آمد.
صبا، ریحانه، نیلوفر، آتنا، مریم، آوا، کیمیا، فاطمه و… همه دانش آموزان یک مدرسه هستند، مدرسه بطول وفا در منطقه 6 تهران. یا در خیابان نصرت زندگی می کنند یا در الخبال و یوسف آباد. محل زندگی شما فراتر از این محدوده نیست. از اینجا برای انجام کار گروهی دعوت می شوند. فاطمه نماینده آنهاست که از بین خودشان برای صحبت با ما انتخاب می کنند. فاطمه ساکت و متواضع است و می گوید درس خواندن اولویتش است و سنتی است، چه در غذا و چه در لباس پوشیدن.
سپس به سرعت داستان را دنبال کنید. او میگوید: «اگر از سازمان، مدرسه یا فرهنگسرا برای انجام کارهای عام المنفعه، کارهایی که به نفع مردم و همسایگانشان باشد، تماس بگیریم، حتماً شرکت میکنیم، زیرا با این کار زندگی را تمرین میکنیم و اعتماد به نفسمان را بالا میبرد. . . همان خودباوری که رئیس فرهنگسرای سارو می گوید: دهه 80 با تکیه بر او می تواند در پست های مختلف سکاندار کشور شود.
دهه هشتاد میزبان یک رویداد بزرگ است.
کل 11 مردم آنها وقتی آنها را به خانه دعوت می کنند متوجه می شوند که باید کاری انجام دهند و آن اجرای مراسم عروسی است که اگرچه ساده و بدون تشریفات است اما از نظر تدارک و پذیرایی از مهمانان دست کمی از مراسم دیگر ندارد. این را فاطمه می گوید و ادامه می دهند: درست است که ما معمولاً در برگزاری بیشتر مراسم های مدرسه شرکت می کنیم، اما اولین بار بود که مراسم عروسی به ما سپرده شد. با همکاری مدیر کارگاه، خانم نوری جلسه ای تشکیل می دهند و وظایف را بین آنها تقسیم می کنند.
وقتی کارها با مشورت پیش می رود
روز قبل از مراسم به سالن می روند و یکی یکی مسائل را با هم در میان می گذارند. تزیین سفره عقد، تالار عقد، میزبانی، نحوه چیدمان، شعرخوانی، زمان پخش موزیک، همه با مشورت با یکدیگر و آماده شدن برای فردا مشخص و نهایی می شوند. مطمئناً روز سخت و جالبی برای آنها خواهد بود. همانطور که فاطمه میگوید: «بعضی وقتها یک کار را چند بار انجام میدادیم و درست نمیشد زیاد ما این کار را کردیم تا بهتر شود. ما استرس داشتیم و با صحبت کردن با هم این مشکل را حل کردیم. ما همه کارها را با مشورت یکدیگر انجام دادیم، مخصوصاً سفره عقد را چیدیم و کجا قرار دهیم. در سالن مراسم که همه می توانند ببینند یا در یک اتاق جداگانه.»
آرزوهای خوشبختی
سالن مملو از مهمانانی است که هر کدام به نوعی متوجه مراسم شده اند. صدای دست و شادی از هر سو به گوش می رسد. عروسی عروس و داماد که به نام فاطمه و دوستانش که خوب انجام داده اند شروع به پذیرایی از مهمانان می کنند و با شربت و کیک و لبخندهای شادشان کامشان را شیرین می کنند. مهمانان همگی شاد و خندان هستند و برای این زوج آرزوی خوشبختی می کنند.
تا جشنی دیگر
دهه هشتادی های سرحال و پرانرژی محله ما، اما می مانند تا بقیه کارها را انجام دهند و اتاق را تحویل بگیرند تا روز بعد و جشنی دیگر که از مدرسه، فرهنگسرا یا هر سازمانی زنگ می زنند و مثل همیشه درخواست شرکت می کنند. در مراسم عروسی به آنها کمک کنید. مراسمی که این روزها به خاطر هزینه های زیاد و سخت گیری جوانان به خاطره ای دور تبدیل خواهد شد.