ایرانی بود مهرداد خضیر: از روزی که خبر برهنه شدن یک دانشجوی دختر در محوطه دانشگاه علوم و تحقیقات آزاد اسلامی منتشر شد، همه چیز درباره این حادثه. حرف می زنند چون تعجب برانگیز است و برخلاف عادی بودن روزمره، و آن اتفاق نابهنجار هر چه باشد، گفت و گو درباره چرایی طبیعی و ضروری است.
در حالی که مسئله رفتار یک انسان (زن مادر، دانشجو و همشهری من و شما) به وجود می آید و ناشی از نوعی اختلال یا بی حوصلگی یا مشکلات روحی و روانی یا هر موضوع دیگری است، تلاش رسمی در این 48 ساعت این بود که نشان دهند باور نمی کنند به دلیل تذکر حراست برای استفاده از حجاب یا به دلیل اقدام سیاسی بوده است! به عبارت دیگر دغدغه مردم سلامت و کرامت و ادامه تحصیل و وضعیت روحی آن زن است و اینکه چرا باید این کار را انجام دهد و چه فشار روحی و روانی به او وارد می شود و خدای نکرده فرزندانش و خودش آسیبی نبیند. دغدغه کار در دست او این است که آن را به رفتار نگهبان نسبت ندهید! هیچ فرض نادرستی در مورد کار دستی وجود ندارد.
خیلی خوب اگر حزب از اختلالات روانی رنج می برد، چرا اصرار دارند که آن را در جای دیگر مشکوک بدانند و برخی به دنبال ردپای استکبار جهانی و صهیونیسم بین المللی و دست های آشکار و پنهان استعمار می گردند؟
در شهری 10 میلیونی اتفاقی افتاده است که قطعاً خارج از عرف و عرف و موازین شرعی و اخلاقی است و خود نویسنده معمولاً با زشتی آن در موقعیت های مناسب آشناست. فقط بحث شرع و حجاب و عفاف نیست (مقامات ما علاقه دارند عفاف را پشت حجاب بیاورند، انگار میلیاردها زن در کشورهای دیگر که حجاب همیشگی ما را ندارند عفاف ندارند!). غافلگیر کننده بود.
در توضیحات آخر گفته شد که او مبتلا به اسکیزوفرنی یا اسکیزوفرنی است و فکر می کند که مغزش با ماهواره توسط دیگران کنترل می شود و اتفاقاً چون من افرادی با این ویژگی ها را دیده ام به طور کلی این احتمال را رد نمی کنم. نه این موضوع به طور خاص، اما 10 نکته دیگر صرف نظر از اینکه آیا به هر دلیلی:
1. این واقعه نیز نشان می دهد که صدا و سیما صلاحیت گزارش دهی ندارد و صلاحیت ندارد. زیرا مردم این خبر را در شبکه های اجتماعی دریافت کردند و حتی تصویر به اشتراک گذاشته شد. البته اگر قرار باشد اعترافات تلویزیون پخش شود، صداوسیما قطعاً در حد وظیفه خواهد بود!
2. در نظر داشته باشید که هر انسانی و اساساً هر ظرفی ظرفیتی دارد. اگر ظرفیت پر باشد، یک اتفاق ساده می تواند جام صبر را پر کند. شما می توانید یک اعتراض ساده به راننده حریف بکنید، اما دلش پر از صدها چیز دیگر است و با شما دعوا می کند. یک قطره می تواند باعث سرریز شود. اعتراض افسر شاید عادی بود اما هر روز آنقدر تکرار می کرد که اعصاب آن فرد را خورد می کرد.
3. نگهبانان تحت نظارت کل کشور هستند و همه نگهبانان نگهبان نیستند. درست مانند کلمه پرستار، یکی دکترای این رشته دارد و سوپروایزر بیمارستان است و دیگری صرفاً برای مراقبت از کودک در خانه، پرستار نامیده می شود. نظارت یک امر تخصصی است و همه نگهبانان این کار را انجام نمی دهند، بلکه همه باید آموزش دیده باشند. حوصله مردم بعضی جاها کمتر است. به عنوان مثال، در یک بیمارستان، نگهبانان برای بیمارانی با رفتار پرخاشگرانه آموزش می بینند. این پاسداران باید در دانشگاه ها آموزش ببینند. صحبت از امنیت مهمتر از این است که ذهن مردم را به هر گونه امنیت فیزیکی تقلیل دهیم.
4. چه نیازی به اعلام جزئیات زندگی خصوصی این خانم بود؟ او مرتکب تخلف می شود و بر اساس آن جریمه، مجازات یا عفو می شود. می گفتند از هم جدا شده اند و از هم جدا شده اند، انگار مثل 30 یا 40 سال پیش آمار طلاق کم است. وقتی متأسفانه طلاق در جامعه رایج شده است، اصرار بر آشتی شدن آن به چه معناست؟ بالاخره کسی که جدا شده تو خیابون برهنه میشه؟
5. اولاً نمی توان تشخیص داد که از نظر ذهنی سریع هستید یا نه و ثانیاً دانشگاه باز نیست. قانونگذار تصریح کرد: تشخیص این موارد در حوزه تخصصی روانپزشکی حقوقی انجام می شود. پس از مصاحبه های بالینی متعدد، روانپزشک قانونی به این نتیجه می رسد که آیا فرد دارای اختلال روانی است یا خیر. همچنین در ماده 149 قانون مجازات اسلامی آمده است: اگر مرتکب در هنگام ارتکاب جرم دچار اختلال روانی باشد که فاقد اراده و عقل باشد، مجنون محسوب میشود و مسئولیت کیفری ندارد. البته این را دانشگاه آزاد نمی تواند تعیین کند!
6. عده ای از عکس العمل مردم تمجید کردند که چشم و دلشان راضی است و با حرص به بدن زن نگاه نمی کنند و انگار نه! اما این ماجرا جنبه دیگری هم دارد: بی تفاوتی!
چه مشکل روحی، چه بی حوصلگی و اعتراضی که یک شهروند انسانی، به خصوص وقتی زن جوانی در هوای سرد برهنه مانده بود، چرا کسی سریع او را نپوشاند؟ چرا همه مات و مبهوت هستند؟ بلافاصله یک نفر باید بدود و لباس و شال بر سرش بگذارد یا او را سوار ماشین کند. بی تفاوتی یا حیرت گروه واقعاً جای تأمل دارد. بیهوده نیست که می گویند ما اتمی شدیم و جدا شدیم. آرمان اومد تو تاکسی سلام کنه. یا به مشکلی در خیابان توجه کنید.
7. خوب بود که بنیادگرایی رادیکال ایرانی قضیه را به حل مسئله حجاب و عفاف ربط نداد و به این نتیجه نرسید که باید سختگیرتر باشند. چون ربطی به حجاب نداره. اگر در دانشگاه حجاب اجباری نیست، درآوردن لباس، رفت و آمد با لباس زیر و سپس درآوردن، قابل قبول نیست. پسر باشد، دختر و زن هم همینطور.
8. باید یاد بگیریم به هم کمک کنیم. مایه شرمساری است که مردم از کمک اجتناب کردند زیرا فکر می کردند برای آنها مشکل ایجاد می شود. یعنی معلمان، کارمندان، دانشآموزان و نگهبانان نمیتوانستند کمک کنند و همه به بیرون نگاه میکردند و به دنبال کشف ریشه بودند و چرا؟ دانشگاه برای دانشجو است نه دانشجو برای دانشگاه و این هنجارها انسانی تر است. به قول استاد ملکیان انسان از گوشت و خون است و انسان مشکل دارد و رفتار غیرقابل قبولی داشته است. او به کسی آسیبی نزد. به خودش صدمه زد. ببینیم این همه استاد روانشناسی و جامعه شناسی، کتاب و پایان نامه و مدافع فرهنگی می توانند برای این مشکل خاص چاره ای بیندیشند؟ اگر قرار است برگردد، چگونه با آن برخورد خواهند کرد؟
9. مردم بیشتر به روایت روزنامه نگاران مستقل اهمیت می دهند. همیشه اعلان ارسال نکنید. امکان کشف حقیقت و گفتگو با خود شخص را فراهم کنید.
10. هیچکدام از این اتفاقات قبلاً رخ نداده است و ایران اینترنشنال و دیگران نباید هیجان زده شوند و فکر کنند قیام شده است! اتفاق اخیر از این جهت متفاوت است که در کسری از ثانیه در رسانه ها بازتولید و پخش می شود و به جای نگاه سیاسی نیازمند بررسی های اجتماعی و روانی است. ضمن اینکه معتقدم هر کدام از ما یک هویت و فردیت داریم و اگر مجبور به زندگی مشترک هستیم به این معنا نیست که بتوانید هر رفتاری را تعمیم دهید و نتیجه بگیرید که جامعه بیمار است یا فلان چیز. زیرا هر فردی در جامعه شیوه زندگی و رفتار خود را دارد و قوانین فقط در خدمت هماهنگی و جلوگیری از آسیب به دیگران است و رفتار از بیرون قابل کنترل نیست و ممکن است هر فردی رفتار غیرقابل پیش بینی داشته باشد. دلیل