علی اکبر دهخدا او نویسنده، فرهنگ نویس، سیاستمدار و شاعر بود. وی همچنین مؤلف و مؤسس لغت نامه دهخدا بوده است. دهخدا یکی از چهره های درخشان فرهنگ و ادب فارسی معاصر است. داستان امروز حکایتی از کتاب ضرب المثل ها و سخنان این نویسنده بزرگ است. در داستان دوستی الاغ و شتر به هر یک از ما توصیه های زیبایی گفته می شود که به ما کمک می کند در زندگی موفق تر باشیم. با مجله خبری چشک و ماجرای دوستی الاغ و شتر همراه باشید.
روزی روزگاری خرها و شترها در حومه شهری تقریباً متروک و دور از چشم انسان آزادانه زندگی می کردند. آنها هر روز در علفزارها پرسه می زدند و شب ها در کنار صخره ای با سقف زندگی می کردند.
نیمه های شب مشغول چرا بودند و دنبال مرتع سرسبزتر بودند و نزدیک آبادی آمدند. شتر بلافاصله متوجه خطر شد. رو به الاغ کرد و گفت:
– دوست من، من و تو اشتباه بزرگی کردیم. آنقدر مشغول چرا و یافتن علف بودیم که فراموش کردیم نزدیک آبادی و مردم هستیم. پس خر لطفا ساکت باش تا از دعوا فرار کنیم. نگذارید مردم از حضور ما مطلع شوند!
الاغ گفت: اتفاقاً می دانی که این ساعت، ساعت عادت من به فریاد زدن و فغان کردن است!
شتر به او التماس کرد که نگران زوزه کشیدن آن شب نباشد. زیرا این فریادها می تواند توجه افراد را به خود جلب کرده و مشکلاتی را ایجاد کند.
اما الاغ توجهی نکرد و گفت:
– من عادت دارم در این زمان مدفوع کنم. خود شما بهتر می دانید که ترک عادت باعث بیماری و مرگ می شود.
اما در همان لحظه الاغ بی اختیار شروع به خراشیدن کرد. از قضا کاروانی که در آن زمان از آنجا می گذشت متوجه حضور الاغ شد. به سمت صدا رفتند و شتر چاق و چابک و الاغی را یافتند.
الاغ و شتر در صف کاروان های تجاری.
صبح روز بعد در جاده کاروانیان به رودخانه ای عمیق رسیدند. امکان نداشت الاغی از آنجا بگذرد. از این رو الاغ را بر شتر گذاشتند و شتر را به داخل آب فرستادند تا از رودخانه عبور کند. وقتی شتر به عمق آب رسید شروع به لگد زدن کرد.
داستان دوستی الاغ و شتر.
الاغ گفت:
– شتر چیکار میکنی؟ این کار را نکن دوست من، وگرنه می افتم و غرق می شوم.
شتر گفت:
– الاغ من عادت دارم تو آب برقصم!! ترک عادت هم باعث بیماری و مرگ میشه!
الاغ بیچاره التماس کرد، اما شتر اهمیتی نداد. الاغ گفت:
شما چه نوع دوستی هستید؟
شتر گفت:
-از دیشب که نوبت خر بود که بخونه! امروز زمان رقص شتر است!
شتر با حرکتی دیگر الاغ را از پشت انداخت و در آب غرق کرد.
شتر با خود گفت:
دوستی با الاغ نادان هدف دیگری نخواهد داشت. او خودکشی کرد و مرا زندانی کرد.