افزونه پارسی دیت را نصب کنید Friday, 4 October , 2024
0

خاطره گویی مسعود بیزیکیان از دوران نوجوانی خود در زمان شاه؛ داشتم تو خونه بازی میکردم/رفتم سربازی اینطوری زندگی نمیکنی

  • کد خبر : 384746
خاطره گویی مسعود بیزیکیان از دوران نوجوانی خود در زمان شاه؛ داشتم تو خونه بازی میکردم/رفتم سربازی اینطوری زندگی نمیکنی

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، «مسعود المدیکیان» صبح امروز سه شنبه 19 مهر 1403 در چهاردهمین همایش ملی نخبگان که در سالن اجلاس سران کشورهای اسلامی برگزار شد، سخنان خود را با تسلیت شهادت سید حسن آغاز کرد. نصرالله ، «سید مقاومت» و یاران عزیزش و سپس مروری بر خاطرات دوران تحصیل خود در رشته پزشکی […]

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، «مسعود المدیکیان» صبح امروز سه شنبه 19 مهر 1403 در چهاردهمین همایش ملی نخبگان که در سالن اجلاس سران کشورهای اسلامی برگزار شد، سخنان خود را با تسلیت شهادت سید حسن آغاز کرد. نصرالله ، «سید مقاومت» و یاران عزیزش و سپس مروری بر خاطرات دوران تحصیل خود در رشته پزشکی و سپس حضور در جبهه های خیر علیه منکر گفت: وقتی وارد دانشگاه شدم هیچ حمایت مالی نداشتم و از نظر اجتماعی ما یک خانواده معمولی بودیم، این همه طبقات را ندیده بودیم، اما قبول نداشتیم که زندگی در جامعه ای که ما را مجبور کند آسان است.

همچنین در این مراسم مسعود بیزیکیان به بیان خاطراتی از زندگی شخصی خود پرداخت که در ادامه می خوانید.

در زمان شاه دانشجوی معمولی بودم و تظاهر به نخبه نداشتم و پس از فارغ التحصیلی به خدمت رفتم و سپس به زابل رفتم. وقتی از شهر خارج شدم دیدم دنیا فرق می کند و باید جور دیگری به آن نگاه کنیم. من در خانه با تلفن بازی می کردم و وقتی به سربازی رفتم دیدم اینطوری نمی شود زندگی کرد و باید جور دیگری عمل کرد. حمایت مالی نداشتم و پدرم کارمند معمولی بود و خانواده معمولی داشتم و زیاد مدرسه نمی رفتم اما تصمیم گرفتم جور دیگری زندگی کنم.

وی ادامه داد: قبول نکردم در جامعه ای زندگی کنم که ما را مجبور کنند. خدمت ضربه سختی به ما زد و تصمیم گرفتم به دانشگاه بروم و پزشکی بخوانم. من دیپلم دبیرستان داشتم و باید دیپلم دیگه بگیرم. برای ورود به دانشگاه نمرات خوب لازم بود. وقتی تصمیم گرفتم شبانه روز درس خواندم و دانشجوی پزشکی شدم. تعجب کردم و فکر نمی کردم به دانشگاه بروم. مثل الان فکر نمی کردم رئیس جمهور شوم. دیدم واقعا دانشجو شدم. آنجا تصمیم گرفتم مشکل مردم را حل کنم تا باور ما را باور کنند. در زمان شاه بیشتر پزشکان رها شده بودند و خیلی به ما رسیدگی نمی کردند، اما تصمیم گرفتم با مهارت خود به مردم خدمت کنم.

وی یادآور شد: بعد از انقلاب برنامه ریزی کردیم که چگونه مشکلات مردم را در روستاها حل کنیم. در زمان جنگ در عملیات ارتش عاشورا شرکت می کنیم یا نیرو می فرستیم. ما باید از آب و خاک خود دفاع می کردیم. بعد از جنگ به دنبال تجربه بودیم. جراح قلب تبریز هر دو سه ماه یک بار نوبت می گرفت. به او گفتم که باید این مشکل را حل کنم و به سراغ متخصص رفتم تا این مشکل را برای مردم حل کند. من در امتحان دوم شدم. اساتید آن رتبه حرفم را باور نکردند و نیامدند به ما آموزش جراحی بدهند چون فکر می کردند ما داریم بازیگوش می کنیم.

رئیس جمهور گفت: برای رفع مشکلات مردم جراح قلب شدم نه برای گرفتن پول و مقام. الان دفتر ندارم، سهام ندارم. چرا ما نمی توانیم مشکل مردم خود را حل کنیم؟ این درد ما را به سیاست کشاند. وقتی نماینده شدم متوجه شدم با یک تصمیم می توانیم مشکل همه را حل کنیم. ما باید کاری می کردیم که مشکل بهداشت و درمان همه مردم حل شود. در قانون برنامه سوم بهداشت عمومی به بازار داده بودند که هرکس پول دارد می تواند عمل کند. جان مردم قابل مذاکره نیست و نمی توانیم بگوییم که چون پول ندارید اقدام نمی کنیم. نمی توان سلامت مردم را به دست بازار سپرد. ما قانون را تغییر دادیم اما قسمت هایی اجرا شد و برخی اجرا نشد.

۲۷۲۱۹

لینک کوتاه : https://iran360news.com/?p=384746

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.