به گزارش رکنا، این کتاب خاطرات احمد خیامی، بنیانگذار ایران ناسیونال (ایران خودرو)، فروشگاه کوروش و بانک صنعت و معدن است. «انتخاب» هر روز ساعت 18 قسمت هایی از این کتاب جذاب را منتشر می کند.
احداث کارخانه تفریحی.
ساخت کارخانه سوارکاری به سرعت در حال پیشرفت بود، اما مشکلات زیادی وجود داشت زیرا اولین بار بود که چنین واحد بزرگی در ایران تأسیس می شد. برای مثال یکی از مشکلات را توضیح می دهم: قطعات پرس های بزرگ 1200 تنی که هر کدام بیش از ده متر سطح داشتند، بسیار سنگین بودند. هیچ وسیله ای برای انتقال آنها از خرمشهر به تهران وجود نداشت. عرض این قسمت ها به حدی بود که عبور از تونل های بین راه ها بسیار سخت و گاهی غیرممکن بود.
یادم نیست یک تریلر دوچرخه 36 برای حمل قطعات داشت یا می گفت تریلر را کاظمی مخصوص حمل این قطعات ساخته است. این محموله در طول مسیر از چند تونل عبور نمی کند و من باید آن را حمل کنم. محموله های سنگین از طریق جاده ای که کارگران ساختمانی برای ساختن تونل ها برای حمل و نقل ساخته اند – خلاصه این قطعات وارد تهران شد.
محاسبه پایه های اصلی پرس ها نیز کار بسیار سختی بود که با تلاش مهندس فریدون اعزازیان و محمد فورتون به پایان رسید. برای خالی کردن پرسها از تریلر، فکر نمیکنم دیگر در آن زمان وجود داشته باشد. بیش از دو جرثقیل متحرک در تهران و در بخش خصوصی. فرمانده نیروی هوایی حسین دانشور به دلیل ارتباطش با تیمسار محمد خاتمی دو جرثقیل برای تخلیه پرس ها از نیروی هوایی به امانت گرفت. در آن زمان برادرم به اروپا رفته بود و من هم باید کار ساخت و ساز را انجام می دادم.
نصب قسمت های پایینی گیره ها روی پایه های اصلی کار چندان سختی نبود. مشکل در نصب قسمت بالایی بود. طول دسته های پرس که باید قسمت بالایی روی آن نصب می شد حدود هشت متر بود. ارتفاع خود قطعه دو متر بود. این قطعه 40 تنی باید تا ارتفاع ده متری بلند می شد و روی ستون های پایه پرس ها قرار می گرفت تا سوراخ های داخلی قطعه روی هم قرار می گرفت تا پایه ها وارد شوند. جرثقیل سقف پرس هنوز تعمیر نشده بود و اگر هم بود قدرت بلند کردن این قطعات سنگین را نداشت.
چهار جرثقیل پانزده تنی این قطعه را از چهار طرف بلند می کردند و زمانی که بیش از شش متر بلند شد، وزن چرخ های عقب جرثقیل قطعه را از روی زمین بلند کرد به طوری که رانندگان جرثقیل از این قطعه ترسیدند. و گفت که بالا بردن آن به آن ارتفاع برای ما خطر مرگ است. راه دیگری برای بلند کردن این قطعه وجود نداشت. فکر می کردم اگر وزنه ها روی زمین و روی چرخ های عقب جرثقیل گذاشته شود، وزن آنها مانع از بلند شدن چرخ ها می شود. ما عدل های زیادی ورق آهن به وزن هر کدام دو تن در کارخانه داشتیم. واگن باری هم در کارخانه داشتیم. به آنها گفتم از این خودروها برای قرار دادن بسته های سنگین روی چرخ های عقب جرثقیل استفاده کنند. این قطعه که اگر بیفتد اول من را نابود می کند. همه با پیشنهاد من موافقت کردند و با صدای بلند سلام کردند و یا علی گویان قطعه را بلند کرد و بالای ستون ها گذاشت.
در نهایت این قطعه با تلاش فراوان در جای خود قرار گرفت. و گشت و گذار در ایران آسان است. بسیاری از این مشکلات با ابتکارات جدید حل شد. پرس های قبلی که اتوبوس می ساختیم بین دویست تا چهارصد تن وزن داشتند و برای نصب مشکلی نداشتند. در ضمن کارخانه روتز اولین نمونه هیلمن هانتر را ساخته بود که پیکان بعدی است و طبق قرارداد این خودرو باید به گونه ای ساخته می شد که در بزرگراه های جاده های خاکی بفرستیم و نتیجه خوب بود، اما چون قصد من ساخت ماشین بود، ماشین های جیپ را با دو مهندس از لندن و مهندسان خودمان به جاده فیروزکوه رساندیم. راه باریکی پر از آب و گل انتخاب کرده بودند و به روستایی رسیدند.
ماشین چنین آزمایشی نمی توانست بیش از صد متر طول بکشد. مشخص شد که ترخیص خودرو نسبت به سطح جاده کم است و قرار شد مقداری به فنرهای آن اضافه شود و این کار در کارخانه انجام شد. بعد از اضافه کردن فنرها، دفعه بعد ماشین به راحتی از آن جاده رفت. این خودرو به صورت زمینی از لندن به ایران منتقل شد و مشکلی برای آن وجود نداشت، پس از بیست روز تست در جاده های ایران به لندن بازگشت. زندگی اجتماعی و سیاسی در کنار کارگران و کارخانه ها جریان داشت.
از سال 1343 تا 1344 که به عضویت اتاق بازرگانی و صنعت درآمدم، در مراسم تبریک رسمی کاخ گلستان به بزرگواران بانک، اعضای اتاق بازرگانی و هیئت مدیره شرکت می کردم. کانون وکلا نمایندگان مجلس و در نهایت نمایندگان اصناف در طول و عرض تالار کاخ صف آرایی کردند و محمدرضا شاه به همراه امیر عباس هویدا نخست وزیر و رئیس تشریفات هرمز قریب وارد تالار شدند. دادگاه مدیر کل و رئیس هیئت مدیره شرکت ملی نفت ایران که در آن زمان منوچهر اقبال بود، به مناسبت عید که عید نوروز یا اعیاد دیگر بود، از طرف بخش خصوصی به شاه تبریک گفت و درخواست کرد. بقای سلطنت، سپس پادشاه به او پاسخ کوتاهی داد و از کنار حضار گذشت.
همچنین وقتی از کنار یکی دو نفری که هدفش بودند رد می شد، سؤال می کرد. در این مواقع کمتر اتفاق می افتاد که شاه از امور ایران ملی و بعد از آن بپرسد و این افتخاری بود که کمتر کسی به آن دست می یافت. او این کار را نکرد و با این کار می خواستند علاقه خود را نشان دهند و تبریک بگویند و دشمنان حسادت کردند و دشمنی آنها شدیدتر شد. علاوه بر این، مسئولان کمتر در کار ما اختلال ایجاد کردند. هنوز هجده ماه از روز آشنایی من با شاه در شیراز نگذشته بود که اولین سواری پیکان (البته تجربی) از کارخانه ایران ناسیونال بیرون آمد.
منبع: انتخاب