بازار؛ صابر گلانبری: فکر نمی کنم لازم باشد بگوییم یکی از اعضای تیم سیاست خارجی ترامپ رادیکال تر از دیگری است. تیم ارائه شده تقریباً سه چیز مشترک دارد. دوستی افراطی با اسرائیل، دشمنی شدید با ایران و مواضع سخت در برابر چین. این در حالی است که اگرچه این چهرهها در گذشته گاهی علیه روسیه موضعگیری کردهاند، اما مخالف آنها مشخص نیست.
اول اینکه این انتخابات پیام های متناقض و چندلایه ای را برای احزاب مختلف از آمریکا، اسرائیل و فلسطین گرفته تا ایران، چین، روسیه و حتی بازیگرانی مانند عربستان سعودی ارسال می کند. به عنوان مثال انتخاب مایک هاکبی فرماندار سابق آرکانزاس به سمت سفیر آمریکا در اسرائیل با مواضع معروف انجیلی او در مورد مناقشه فلسطین و الحاق کرانه باختری به اسرائیل. او اولین غیریهودی است که در 13 سال گذشته به این سمت انتخاب می شود و این شاید نشان دهنده نارضایتی ترامپ از یهودیان آمریکایی باشد که 79 درصد از آنها در انتخابات به رقیب دموکرات خود رای دادند. واقعیت این است که باعث رضایت انجیلی ها می شود که بیشتر به خاطر اسرائیل به ترامپ رای دادند.
اما انتخاب دوست صمیمی یهودی و دوست گلف او، استیون ویتکاف، به عنوان فرستاده ویژه در خاورمیانه نیز در راستای تداوم سیاست «اول اسرائیل» در سیاست خاورمیانه ای آمریکاست.
واقعیت این است که اگرچه تیم منتخب ترامپ معیار مهمی برای شناخت نزدیک شدن احتمالی او در دور دوم نسبت به ایران و خاورمیانه است، اما منتخبان در این تیم علیرغم اشتراکگذاری نظرات بهویژه علیه ایران، تفاوتهای قابل توجهی در جزئیات دارند . . به عنوان مثال، مایکل والتز، مشاور جدید امنیت ملی، برخلاف سایر اعضای تیم و مشاوران ترامپ، معتقد است که آمریکا نباید درگیر خاورمیانه شود و باید به سرعت به جنگ غزه و اوکراین پایان دهد و بر رویارویی با چین تمرکز کند. در اقیانوس آرام
در مجموع، تیم جدید ترامپ بیشتر شبیه یک کابینه جنگی است. اما سوال اینجاست که آیا ترامپ به دنبال جنگ با ایران است یا چین. پاسخ نویسنده منفی است. ترامپ بیشتر از روسای جمهور قبلی آمریکا به هزینه های اقتصادی جنگ فکر می کند و جنگ را بر تراز تجاری و اقتصادی سبک و سنگین می کند. این دلیل اصلی توافق با طالبان برای خروج از افغانستان بود و تلاش برای پایان دادن به جنگ اوکراین و توافق با کره شمالی نیز از این منظر است.
بنابراین، یکی از دلایل وعده پایان دادن به جنگ غزه و لبنان احتمالاً تلاش برای خاموش کردن آتشی است که ممکن است به جنگی تمام عیار در خاورمیانه منجر شود و آمریکا را درگیر کند.
ترامپ در آستانه جنگ است، اما بعید است که جنگی را آغاز کند. جدا از هزینه های جنگ برای اقتصاد آمریکا، سیاست اقتصادی خود ترامپ و نگرش انزواطلبانه او با تعریف خاص دکترین «اول آمریکا»، اما هزینه های سنگین جنگ برای منافع شخصی خودش و سرمایه گذاری های کلان و میلیاردرهای معروف. مانند ایلان ماسک که او را احاطه کرده و وارد کابینه اش شده است و خواهد بود، مانع دیگری در بازارهای مالی جهان است.
بنابراین هدف ترامپ از انتخاب “چند جنگ طلب” برای تیم جدیدش چیست؟ به گفته نویسنده، این انتخاب ها بسیار هوشمندانه، مصمم هستند و احتمالاً تصویری «دیوانه تر و خشن تر» ارائه می دهند.
در واقع ترامپ به دنبال ایجاد فضای «ترور حداکثری» علیه ایران و چین برای تأثیرگذاری بر محاسبات آنها با این پیام است که نسخه دوم ترامپ دیوانهکنندهتر از نسخه اول خواهد بود.
تقریباً در دور اول ریاست جمهوری خود، با انتخاب افرادی مانند مایک پمپئو و جان بولتون، همین رویکرد را در سطح دیگری اتخاذ کرده بود. تا جایی که برخی ناظران آن را مقدمه ای برای آغاز جنگ در خاورمیانه می دانستند. اما رویه ترامپ در دور اول برعکس بود و همان چهره های جنگجو در نهایت مجبور شدند برنامه کاری ترامپ را در قالب غیرنظامی پیش ببرند.
به نظر می رسد رویکرد ترامپ به سیاست آمریکا در قبال ایران در خاورمیانه «فشار حداکثری» تا آستانه جنگ، به ویژه در مرحله اول ریاست جمهوری اوست. با این حال، برای جلوگیری از گسترش جنگ در منطقه و همچنین زمینه سازی برای عادی سازی روابط بین اسرائیل و عربستان سعودی، ممکن است ابتدا سعی کند به دو جنگ غزه و لبنان پایان دهد.
بعلاوه، همان راهبرد «فشار حداکثری» علیه ایران احتمالاً فصلهای جدیدی را در مرحله اول دوره دوم ریاستجمهوری ترامپ خواهد داشت، بهویژه در رابطه با برنامه هستهای ایران که در یادداشت دیگری به آن خواهم پرداخت و همچنین امکان آغاز مذاکرات با ایران او .