افزونه پارسی دیت را نصب کنید Sunday, 27 October , 2024
4

به من گفتند مادرت را بکش !

  • کد خبر : 62382
به من گفتند مادرت را بکش !

پسری که مادرش را به قتل رسانده بود بعد از ۱۲ ساعت اعتراف کرد.  پسر متوهم که در اقدامی هولناک مادرش را به قتل رسانده بود، ۱۲ ساعت بعد از جنایت در تماس با پلیس راز قتل را برملا کرد.  ساعت ۸ صبح شنبه ۴ شهریور، پسر جوانی با پلیس تماس گرفت و گفت: من […]

پسری که مادرش را به قتل رسانده بود بعد از ۱۲ ساعت اعتراف کرد.

 پسر متوهم که در اقدامی هولناک مادرش را به قتل رسانده بود، ۱۲ ساعت بعد از جنایت در تماس با پلیس راز قتل را برملا کرد.

 ساعت ۸ صبح شنبه ۴ شهریور، پسر جوانی با پلیس تماس گرفت و گفت: من دیشب مادرم را کشته‌ام و تازه متوجه شده‌ام دست به چه کاری زده‌ام.

به دنبال این تماس، موضوع از سوی مأموران کلانتری ۱۳۳ شهرزیبا به بازپرس محمد حسین زارعی اعلام شد. بلافاصله تیم جنایی راهی محل جنایت شده و پسر جوان وقتی در را به روی آن‌ها باز کرد با جسد یک زن ۵۶ ساله در حالی مواجه شدند که گلویش بریده شده بود.
طبق معاینات متخصصان پزشکی قانونی حاضر در صحنه، زمان مرگ را حدود ۱۲ ساعت قبل اعلام کردند.

با اعتراف پسر ۳۵ ساله به جنایت، به دستور بازپرس شعبه دوم دادسرای امور جنایی تهران برای بررسی صحت روانی به پزشکی قانونی منتقل شد. همچنین بازپرس جنایی دستور انتقال جسد به پزشکی قانونی را صادر کرد.

گفتگو با متهم
چرا مادرت را کشتی؟
من تصمیم به قتل نداشتم، به من گفته شد که این قتل را انجام دهم. در آن زمان من اصلاً در حال خودم نبودم. انگار یک چیز‌هایی از درونم بیرون آمده بود و من خودم نبودم. صدایی را در درونم می‌شنیدم، صدایی که به من می‌گفت بلند شو مادرت را بکش. انگار یک نفر بیرون از من این کار را می‌کرد.
بعد چه اتفاقی افتاد؟
به سراغ مادرم رفتم، او در حال تماشای تلویزیون بود. رفتم به سمت مادرم، با دیدن من انگار ترسید. انگار از چشم‌های من فهمیده بود که من خودم نیستم و یک نفر دیگر است.
همین طور که نزدیک می‌شدم به من گفت چرا اینطوری شدی؟ هیچ حرفی نزدم، فقط به سمتش رفتم و چادرش را که گوشه اتاق افتاده بود برداشتم و دور گردنش انداختم. بعد که مادرم را خفه کردم رفتم و یک سیگار کشیدم.
چرا به او چاقو زدی؟
صدا از من خواست. ۱۰ دقیقه‌ای از خفه کردن مادرم گذشته بود که صدا دوباره از من خواست تا این بار گردن مادرم را با چاقو بزنم. من هم طبق خواسته او عمل کردم. بعد به اتاق رفتم و خوابیدم.
پدرت کجاست؟
پدرم به خاطر مسائل مالی در زندان است و دو خواهرم خارج از کشور زندگی می‌کنند و من با مادرم در این خانه بودیم.
چه شد که تصمیم گرفتی به پلیس خبر بدهی؟
ساعت ۸ صبح بود که یک دفعه از خواب پریدم و تازه به خودم آمده بودم. هر آنچه شب گذشته برایم رخ داده بود مثل فیلم از جلوی چشم هایم رژه می‌رفت. تمامی صحنه‌های شب جنایت.
وقتی همه چیز را متوجه شدم زنگ زدم به پلیس و راز قتل را برملا کردم.

لینک کوتاه : https://iran360news.com/?p=62382

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.