گرچه جنگ ماهیتی سریع و تحول پذیر و دامنگیر دارد و ممکن است هر لحظه با ورود متغیرهای جدید، احتمالات به شکل معنی دار تغییر کند، با توجه به تحولات جاری، می توان تا لحظه نگارش این متن به چند احتمال اشاره کرد:
احتمال حمله زمینی:
ارتش اسرائیل گفته است که گریزی از عملیات زمینی ندارد. تلاش های بسیاری از سوی قدرت ها و کشورهای مختلف برای پیشگیری از حمله زمینی به غزه جاریست. یکی از دلایل آن، به خطر افتادن جان انسان های بی شمار و همچنین جان اسیران و پیچیده تر شدن شرایط است که حل منازعه را برای همگان دشوارتر خواهد ساخت. با همین تلاش ها و موضوع آزادی گام به گام اسیران بین المللی تاکنون چندین بار عملیات زمینی اسرائیل به تاخیر افتاده است و حماس توانسته از این اهرم به شکل هوشمندانه ای بهره ببرد.
حمله زمینی به غزه، راهی است که اسرائیل برای پاسخ به تهدیدات حماس و جبران آسیب حیثیتی هفت اکتبر پیش روی می بیند. چرا که حملات هوایی صرفا می تواند به تضعیف اقتصادی و نظامی حماس بیانجامد که با توجه به نوع حمایت کشورهای اسلامی به سرعت جبران خواهد شد. در این حال، اسرائیل برای حمله زمینی با موانع جدی مواجه است که از جمله می توان برشمرد، الف: غافلگیری در عملیات هفت اکتبر و پیچیدگی آن، اعتماد به نفس اسرائیل نسبت به توانمندی امنیتی خود را به شدت تنزل داده و اسرائیل را نگران می سازد که سران نظامی اش ارزیابی درستی از واقعیت ها نداشته باشند و با ضربات غیر قابل پیش بینی در غزه مواجه شوند. ب: در صورت حمله زمینی احتمال باز شدن جبهه های جدید در کرانه باختری و جنوب لبنان و حتی اعراب داخلی اسرائیل بیشتر می شود. ج: تهدیدات و نوع واکنش ایران و جبهه همسو در یمن و عراق و سوریه و دیگر نقاط، دغدغه مهم دیگر اسرائیل و حتی آمریکا است و تاکنون نقش بازدارنده ایفا نموده است. د: شرایط داخلی این رژیم و موقعیت سیاسی سست نتانیاهو از ملاحظات دیگر است که در جمع بندی برای حمله زمینی به غزه موثر خواهد بود. و: احتمال تلفات بالا و سرنوشت اسیران بین المللی و اسرائیلی نیز مزید بر علت است. کشته شدن احتمالی اسرا در طی رخدادهای جنگ شرایط را برای اسرائیل دشوارتر خواهد ساخت.
ه: تعریف دستاورد برای ورود به غزه بسیار دشوار است. با ورود اسرائیل به غزه، حل مسئله حتی برای خود اسرائیل هم غامض تر خواهد شد. اگر بدون دستاورد بازگردد، پس برای چه رفته است؟ و اگر بخواهد به دستاوردهای عادی قناعت کند که با خسارت و پیامدهایی که متحمل می شود و اعتراضاتی که نسبت به تعدی به جان مردم بر می انگیزد، تطبیق نخواهد داشت. هدف های حداکثری که نظامیانش مدعی هستند نیز که معلوم نیست اساسا قابل احصاء باشد.
اما با این همه، با توجه به تحقیر شدن ارتش اسرائیل در هفت اکتبر و فشار جریانات تندروتر اسرائیلی هنوز احتمال ورود به غزه بسیار جدی است و بستگی به تحولات پشت پرده و میدانی در هر ساعت و روز پیش رو دارد. خبرهایی هم از بعضی تحرکات در خطوط تماس قطاع غزه شنیده شده است. همزمان اسراائیل در حال تخریب تمام موانع سطحی در غزه است تا موانع ورود نفربرها و تانک ها را به حداقل رسانده و جنگ زمینی را آسان تر کند. اسرائیلی ها ممکن است در پاسخ به غافلگیری هفتم اکتبر، اگر بتوانند در جستجوی غاافلگیری هایی هم باشند.
احتمال پیروزی اسرائیل:
با توجه به تجربیات سابق و آرایش میدانی و منطقه ای، احتمال پیروزی بزرگ برای اسرائیل بالا نیست یا بسیار دشوار است.
الف: تاکنون اسرائیل در هیچ جنگ پس از ۲۰۰۶ پیروز نشده است و ذهنیت شکست ناپذیر بودن اسرائیل پس از ۲۰۰۶ تغییر کرده است.
ب: توان اصلی اسرائیل، جنگ کلاسیک با سلاح های فوق مدرن آمریکایی و همچنین ایجاد شبکه ترور است نه جنگ چریکی.
ج: شکست تجربه های قبلی اسرائیل از ورود به غزه و ناچار شدن به عقب نشینی.
د: آمریکا نیز به عنوان حامی درجه یک اسرائیل در هیچ یک از جنگ های منطقه ای پس از ویتنام به پیروزی کامل دست نیافته است.
ه: مانع ایران؛ چه موافق باشیم چه مخالف، ایران مولفه ی مهمی در شکل نهایی تحولات بزرگ منطقه بوده است. در واقع هرگاه ایران و یا کشورهای اسلامی رویکرد آمریکا را پذیرفته اند، آمریکا در منطقه به نتیجه رسیده است و هر گاه نپذیرفته اند، آمریکا با دشواری های فراوان مواجه شده است. در داستان کویت همراهی ها یا عدم مخالفت ها به رفع اشغال کویت منجر شد. در داستان افغانستان و القاعده و اسقاط صدام همه ی این کشورها در حد اسقاط توافق داشتند، اما اشغال عراق مورد توافق نبود. لذا از آن مرحله به بعد، به دلیل تضاد منافع آمریکا با منطقه به ویژه ایران، آمریکا با موانع و چالش های جدی مواجه شد. در لبنان ۲۰۰۶ با آن که آمریکا و اسرائیل هدفی جز اضمحلال حزب الله نداشتند، داستان سرنوشتی دیگر پیدا کرد. در یمن نیز که آمریکا و انگلیس و تقریبا تمام قدرتهای عربی در یک سو بودند، نتیجه ی دلخواه نگرفتند. داستان سوریه نیز که مشخص است.
و: در موضوع اخیر فلسطین، غرب و اسرائیل با دشواری های بزرگتری مواجه شده اند. این بار نه تنها ایران، بلکه در همراه کردن دیگر کشورهای اسلامی که با آنها رابطه سنتی داشته اند، موفقیتی نداشته اند و تلاش آنها برای بازنمایی حماس به عنوان داعش جدید مورد قبول کشورهای مسلمان و افکار عمومی جهان قرار نگرفت.
ظ: ضعف اسرائیل در جنگ دیپلماتیک؛ در مواجهات دیپلماتیک نیز تاکنون شورای امنیت سازمان ملل، قطعنامه های مطلوب آمریکا را تصویب نکرده است و حاضر به ترویستی خواندن حماس نشده تا جایی که آمریکا ناچار به وتوی یک قطعنامه شده است و روسیه با آمریکا همراهی نکرده است. لغو اجلاس محمود عباس، و سران مصر و اردن با بایدن نیز رخداد بی سابقه ای بود که اقتدار دیپلماتیک آمریکا را مخدوش ساخت.
ح: تحولات در فضای رسانه ای و نقش رسانه های آلترناتیو؛ شاید روزگاری فجایع را در حاکمیت رسانه های رسمی «قدرت محور» پنهان می ساختند. اما اینک به مدد «رسانه های آلترناتیو» به ویژه رسانه های اجتماعی هر خشونتی ثبت و هر قطره ی خونی شمرده می شود. مهمترین مانع اسرائیل همین رسانه های آلترناتیو هستند که پنهان کاری فجایع را دشوار و ناممکن ساخته اند. لذا در جنگ رسانه ای و پهنه ی افکار عمومی، پس از هفته نخست و شوک اولیه ناشی از حمله ی حماس، با وقوع و گسترش فجایع انسانی در غزه به ویژه در مدارس و بیمارستان ها و مساجد و کلیسا و کشتارهای یکجای خانواده ها، و همچنین ابراز دیدگاه های نژاد پرستانه ی سران رژیم اسرائیل و تاکید آنان بر اشغالگری و کشتار جمعی مردم بی دفاع، افکار عمومی مردم جهان به تدریج بر علیه اقدامات اسرائیل چرخش کرد، تا جایی که به رغم فضای رسانه ای و امنیتی سنگین در غرب، به مدد رسانه های اجتماعی که نقش آلترناتیو دارند، روز شنبه شاهد بزرگترین تظاهرات در پایتخت های اروپایی از جمله تظاهرات بیش از یکصد هزار تن در قلب لندن بودیم. این در حالیست که تاکنون هیچ اجتماع بزرگ قابل ذکری در دفاع از اسرائیل در جهان غرب صورت نگرفته است. رسانه های مطرح غربی همچون بی بی سی نیز به مرور مجبور به تغییر ادبیات خود نسبت به مردم فلسطین و حتی حماس شده اند و در مواردی مجبور به عذرخواهی از مخاطبان خود گردیده اند.
با این مقدمه، فعلا اسرائیل با اتکاء صرف به توان رزمی خود و حمایت چند کشور غربی، در شرایط پیروزی قرار ندارد و هر چه وعده های بزرگتری بدهد شرایط را برای برون رفت خود دشوارتر می سازد. حضور آمریکا در منطقه نیز همین مفهوم ضعف اسرائیل و به صحنه آمدن سرپرست برای کودک صغیر را تداعی می کند. احتمال دخالت آمریکا در جنگ نیز باید مجزا بررسی شود. چنین رخدادی می تواند جنگ را پیچیده تر، دشوارتر و طولانی تر کند، اما ضرورتا موفقیت اسرائیل را تضمین نخواهد کرد. تاکنون اسرائیل در جریان جنگ و در پی شکست هیمنه ی اطلاعاتی و نظامی خود، واکنش های عصبی خشونت محور نشان داده، که فاقد هرگونه خلاقیت یا پیچیدگی نظامی است و بیشتر برای پاسخگویی به افکار عمومی داخلی بوده است، که صرفا منجر به جنایات گسترده تر شده است. چنان که بیان شد در تجربه های قبلی جنگ در غزه، نتیجه ای جز عقب نشینی و مذاکره حاصل نشده است. آنها می دانند که باقی ماندن بلند مدت نیروهای نظامی اسرائیل در غزه، تلفات و هزینه های نظامی فراوانی را بر این رژیم تحمیل خواهد کرد. علاوه، «طولانی شدن جنگ» و یا شرایط «نه جنگ و نه صلح»، خسارات وسیع اقتصادی به دنبال خواهد داشت. نتانیاهو نیز از نظر داخلی دچار تزلزل و مشکل است و در صورت تداوم وضعیت فعلی به مرور شرایط برای او دشوارتر خواهد شد. در نظر داشته باشیم که گرچه ممکن است لابی صهیونیستی در آمریکا تشویق به بالا گرفتن معرکه برای انتقام از حماس داشته باشد، اما شرایط حاکمان فعلی آمریکا نمی تواند ظرفیت درگیری بلند مدت تا نزدیکی انتخابات این کشور را داشته باشد، چرا که شرایط جنگی به زیان دموکرات ها و به نفع جمهوری خواهان خواهد بود. کشورهای منطقه نیز مایل به حاکمیت طولانی مدت شرایط جنگی بر منطقه نیستند.
احتمال شکست غزه:
در این شرایط احتمال محو یا شکست کامل جریان سیاسی – نظامی حاکم بر غزه وجود ندارد. تا این مرحله کوچاندن مردم غزه به صحرای سینا، نه مورد استقبال مردم این شهر بوده است و نه مورد قبول مصر و دیگر کشورهای منطقه، و اسرائیل در این هدف شکست خورده است. حضور مردم در غزه از ظرفیت های مثبت برای حماس و موانع جدی برای اسرائیل است، گرچه خسارات جبران ناپذیری به مردم غیر نظامی وارد شده و می شود. حماس دارای ریشه ی های اجتماعی و سیاسی و مذهبی در بطن این منطقه و دارای عقبه در اخوان المسلمین به ویژه در مصر و ترکیه است. در تحولات اخیر، ورزیدگی این گروه از نظر نظامی و اطلاعاتی موجب حیرت بوده است. حماس در بیست سال گذشته، موفق به تقویت ریشه های خود در غزه و جهان اسلام شده است و در شرایط فعلی قطر را به لحاظ اقتصادی و رسانه ای، و ترکیه را به لحاظ سیاسی و عقیدتی، و ایران و مقاومت لبنان (که گفته می شود ده برابر حماس ظرفیت نظامی و عملیاتی دارد) و هم پیمنانان عراقی و حوثی ها را به لحاظ نظامی پشت سر خود می بیند. قدرتهای دیگر جهان اسلام نیز به رغم تفاوت نظرها با حماس در شرایط فعلی کم و بیش کنار غزه ایستاده اند. در واقع جهان اسلام، پس از چند دهه شرایط منحصر بفردی از همسویی دیپلماتیک را تجربه می کند. رابطه ی ایران و عربستان تاثیر بی سابقه ای بر روابط منطقه ای و آرایش جهان اسلام گذاشته و شرایط جدیدی را پدید آورد ه اند. صداهای مشترکی از عربستان، مصر، ترکیه، عراق و قطر و اردن شنیده می شود. به تبع، بخش اعظم رسانه های جهان اسلام نیز برخی از ابتدا و برخی پس از وقفه ای دو هفته ای به کمپین حمایت از مردم فلسطین پیوسته اند و فضای هم زبانی را رقم زده اند که مهم است و می تواند نقش آفرین باشد. حساب رسانه های کشورهای حامی فلسطین و الجزیره و المیادین جدا، سخن از تی آرتی و العربیه و الاهرام و حتی رسانه های کشورهای شرقی دورتر است.
سخنرانی های اجلاس قاهره نیز چهره ی جدیدی از سران اردن و مصر و عربستان و عراق به تصویر کشید. در اجلاس قاهره کشورهایی که با افتخار صرفا بر حق دفاع اسرائیل از خودش تاکید داشتند، حالا با یک پرسش جدی از سوی کشورهای اسلامی مواجه شدند که چرا هرگز بر حق دفاع فلسطین از خودش ابرام نمی کنند؟ یا چرا صرفا حمله حماس را محکوم می کنند اما حاضر به محکومیت حمله به فلسطینیان نیستند؟
با این مقدمات و در این شرایط، احتمال شکست قطعی حاکمان غزه جدی نیست. ترور رهبران آن و یا قتل مبارزان منجر به سقوط جریان فکری – سیاسی حاکم بر غزه نخواهد شد و مجددا شخصیت های دیگری جایگزین خواهند شد. در کرانه باختری نیز هنوز کسی وجود ندارد که در غزه محبوبیت داشته و یا بتواند جایگزین رهبران فعلی غزه شود. لذا هر طرح کودتا و یا گماشتن عناصر وابسته میسر نخواهد بود. رهبران اصلی غزه نیز در خارج از این منطقه زندگی می کنند. لذا دیدگاهی که می گوید رهبران سیاسی نظامی حاکم بر غزه در قبال آتش بس، غزه را رها کنند و بروند، حد اقل تا این لحظه جایگاهی در افکار عمومی غزه و فلسطین ندارد. این دیدگاه به معنی پذیرش کوچاندن یا نابودی بخش بسیار بزرگی از مردم غزه است.
احتمال پیروزی فلسطین و راه برون رفت:
در فضای سیاسی و رسانه ای جهان، این اتفاق نظر وجود دارد که عملیات ناگهانی و پیچیده ی هفتم اکتبر، چهره ی امنیتی و نظامی اسرائیل را به شدت مخدوش کرده است. مردم غزه، حمایت بخش بزرگی از افکار عمومی و دولت های کشورهای اسلامی را پشت سر خود حس می کنند. در این حال، در شرایطی به سر می بریم که جوانان فلسطین به طور کلی و نوار غزه به ویژه با مشکل اشتغال، آموزش در همه سطوح، بهداشت، امنیت و فقر و نداشتن امید به آینده مواجه هستند. غزه منطقه ای ایست که عملا امکان توسعه در هیچ بعدی در آن وجود نداشته است. یکی از دلایل این امر، محاصره ی شدید غزه و عملیات گاه و بیگاه اسرائیل است که امکان سرمایه گذاری را به صفر رسانده است.
برخی رها کردن خاک فلسطین و واگذاری به اسرائیل و کوچ از غزه را بهترین راه پایان درگیری ها عنوان کرده اند. تجربه ی ۷۰ ساله ثابت کرده است این مسیر ثبات فلسطین نیست و دستاوردی ندارد. سفیر فلسطین در انگلستان در برنامه ی پر بیننده «هارد تاک» به صراحت بیان داشت که از ۳۰ سال پیش هر چه اسرائیلی ها و آمریکایی ها از ما خواستند از جمله به رسمیت شناختن اسرائیل و چشم پوشی از سرزمین هایمان را پذیرفتیم و عمل کردیم، اما آنها حتی به یک بند توافقات هم عمل نکردند و یک سانتی متر از سرزمین های اشغالی را بازنگرداند، بلکه شهرک سازی ها را هم توسعه دادند.
لذا بهترین برون رفت برای فلسطینی ها آن است که ضمن مقاومت و حفظ تمامیت غزه، بتوانند فضای گفت و گو و توافق و دیپلماسی را از طریق مصر و هر کشورهای اسلامی که نمایندگی شان را قبول دارند باز نگه دارند. فشار پیوسته کشورهای اسلامی و قدرت های منطقه به آمریکا برای کنترل اسرائیل و اصرار فلسطین به پایان سریعتر درگیری ها و موضوعات بشر دوستانه از جمله رسیدگی به مصدومان و تبادل اسرا، اسرائیل را در موقعیت دشوارتری قرار خواهد داد. اگر فلسطینیان پس از پایان این دور از درگیری ها در مذاکرات تبادل اسرا، اسرائیل را وادار سازند که هزاران زندانی فلسطینی را ازاد و محاصره غزه را منتفی و حملات گاه و بیگاه به غزه را متوقف کند و در نتیجه نظیر جنوب لبنان ثباتی حداقل پنج یا ده ساله برقرار و به توافقی بلند مدت دست یازیده شود، در این صورت می توانند، خود را پیروز قلمداد نمایند. و در مرحله ی بعدی از موضع قوی تری در اندیشه ی ایجاد وفاق با کرانه باختری و فلسطین متحد برآیند. به ویژه که بار دیگر توانسته اند فلسطین را به مسئله اول جهان تبدیل کنند و مصائب اشغالگری اسرائیل را پیش چشم جهانیان قرار دهند. چه کسی باور می کرد میلیونها نفر در سال ۲۰۲۳ در سراسر جهان شعار آزادی فلسطین سر دهند؟
احتمال گسترش جنگ:
فعلا احتمال گسترش جنگ به کشورهای دورتر به دلیل رفتار کنترل شده ی ایران و آمریکا و کشورهای بزرگ منطقه بالا نیست، اما سطح تنش فزونی یافته است و احتمال درگیری های پراکنده بیشتر شده است، که در نوع خود خطرناک است. درگیری هایی نیز در کرانه باختری و جنوب لبنان به شکل محدود آغاز شده است. همزمان با ظاهر شدن علایم ناتوانی استراتژی فعلی اسرائیل و واکنش های جهانی به تهاجمات و خونریزی ها، این رژیم در شرایط بن بست قرار گرفته است. در بن بست ها معمولا سه احتمال رخ می نماید:
الف: ایجاد فاجعه انسانی به عنوان راه حل اسرائیلی چنان که قبلا هم از آمریکا و این رژیم دیده ایم. این ها همانها هستند که در دکترین نظامی و پیشینه ی آنها «دکترین هیروشیما» و کشتارهای صبرا و شتیلا و قانا و فجایع بی شمار در ویتنام و افغانستان و عراق وجود دارد.
ب: گسترش دادن جنگ به سراسر منطقه و فراتر از لبنان و سوریه، با هدف تغییر موازنه ی فعلی که به دلایل مختلف از جمله مخالفت کشورهای منطقه و هزینه ی بسیار بالا برای آمریکا و اسرائیل و ایجاد خطر جنگ فرا منطقه ای، فعلا احتمال کمتری دارد یا حداقل با موانع بزرگی مواجه است. در نظر داشته باشیم که چین نیز که در حال سرمایه گذاری وسیع در منطقه است به هیچ وجه مایل به گسترش جنگ نیست و روس ها هم گرچه وضعیت فعلی را موجب انحراف توجه جهان از اوکراین می دانند اما گسترش آن را چندان استقبال نمی کنند.
آسیب پذیری اسرائیل در جبهه جنوبی نیز سبب شده است که در حال حاضر مایل به گشودن جدی جبهه شمالی با لبنان نباشد. اما اگر بتواند در جبهه غزه تا حدی خود را به ثبات برساند و از این مرحله با موفقیت عبور کند، و کمک های بیشتری نیز از آمریکا دریافت کند، بعید نیست که در فکر ماجراجویی های انتقام جویانه و پاسخ وسیع تر به حزب الله بیافتد.
ج: لذا احتمال سوم و ناگزیر، گفت و گو و توافق نسبی با حضور مصر و دیگر میانجی گران است که فعلا به عنوان بالاترین احتمال در بیشتر منازعات و پس از فراز و فرود درگیری ها دیر یا زود مطرح خواهد بود.
خارج از متن و در حاشیه افکار عمومی مردم ایران
متن یادداشت نخست درباره احتمالات جنگ غزه به پایان رسید. اما در حاشیه افکار عمومی این روزهای مردم ایران نکاتی عرض می شود.
چنان که می دانیم بخش بزرگی از ملت ایران از جمله منتقدان جدی نظام، در کنار مردم فلسطین قرار دارند و مواضع روشنی اتخاذ نموده اند. در این حال، موضوع فلسطین تا حدی تحت تاثیر شکاف های سیاسی – حزبی در داخل و خارج قرار گرفته و بخشی از جامعه ایران را به دلیل دلگیری از حاکمیت از دیگر کشورهای اسلامی تا حدی مستثنا ساخته است. به نظر می رسد هم مسئولان جمهوری اسلامی و هم مخالفان و نخبگان در شکاف فعلی درباره فلسطین مسئولیت دارند. در میان برخی جریانهای منتقد نظام، این دیدگاه وجود دارد که حمایت از فلسطین، حمایت از سیاست های رسمی نظام است و نباید در کنار آن ایستاد. آنها می گویند اگر نظام، حقیقتا در جستجوی حق تعیین سرنوشت برای فلسطین است، چرا این حق انتخاب آزاد را از ملت ایران دریغ می کند؟ چگونه است که درد و رنج فلسطین برای نظام سیاسی مهم است، اما مصائب بسیاری از مردم ایران مهم دانسته نمی شود؟ چرا ملت ایران و نخبگان کشور در سیاست خارجی و هزینه هایی که به دلیل مداخلات خارجی متحمل می شوند، طرف مشورت قرار نمی گیرند؟ در مقابل، این دیدگاه وجود دارد که وقتی آمریکا از آن سوی اقیانوس ها در منطقه دخالت می کند. وقتی فلسطین مسئله ی همه ی ملت ها و کشورهاست، چگونه مسئله ایران نباشد؟ اگر جریاناتی از حق انتخاب آزاد مردم ایران سخن می گویند، چرا از این حق برای مردم فلسطین دفاع نشود؟ بسیاری که خود از منتقدین سیاسی در ایران محسوب می شوند، بر این باورند که داستان فلسطین حکایت یک مظلومیت تاریخی است که باید حساب آن را جدا از سیاست های داخلی حکومت های دیگر فهمید و نباید حقانیت فلسطین را با عملکرد داخلی حکومت های دیگر سنجید؟ می توان منتقد حکومت ها بود اما در کنار فلسطین ایستاد و این وظیفه نخبگان سیاسی است که تفکیک این گونه امور را برای جوانان تسهیل کنند.
در جنگ ها هر سو که باشی، تعرض به بیگناهان از هر دین و مرام و نژاد محکوم است و باید به شدت به همه مراقبت و پرهیز داد. جنگ هم قوانین و اخلاقی دارد. همه گزارش ها حاکی است که اسرائیل مشغول نسل کشی و انتقام بی حد و حصر از مردم بی پناهی است که سرزمینشان اشغال شده است. بلاتکلیفی در این امور بی معناست. در اموری می توان بلاتکلیف بود که اساس مسئله بلاتکلیف باشد. انسانیت را که نمی توان سیاسی یا بلا تکلیف دانست؟
آمریکا اعلام نموده است که علاوه بر همه کمک های مستقیم نظامی، ۱۴ میلیارد کمک تسلیحاتی دیگر روانه ی اسرائیل می کند. این اسلحه ها قرار است به چه کار آیند؟ اگر این ۱۴ میلیارد دلار صرفا کیسه های اسکناس هم بود و از آسمان بر سر مردم ریخته می شد، چه بسا تعداد فراوانی کشته و مصدوم بر جای می گذاشت. چه رسد به آن که قرار است بمب شود و هر جنبنده ای را هدف بگیرد و زمین را در آتش بسوزاند و قلب جنین را در رحم مادر از هم بدرد.
باریکه ی غزه در کجای جغرافیای نظامی جهان، هدفی است که تسخیر آن افتخار داشته باشد و از چه امکانات دفاعی برخوردار است که فتح آن غرور داشته باشد؟ آیا غزه از یک ارتش کلاسیک فوق پیشرفته یا گنبد آهنین برخوردار است؟ این دفاع از غزه است که موجب بهت عالم وتحقیر یک ارتش تا بن دندان مسلح است. ناو هواپیما بر و تانک های فوق پیشرفته و میلیاردها دلار پول و محاصره غزه از زمین و هوا و دریا و منع آب و غذا و دارو، عبور از حیثیت ارتش های مدعی است نه قدرت نمایی نظامی. بعید است کسی این را شرافت بداند.
نتانیاهو گفته است «ما کودکان نور و آنها کودکان تاریکی اند. ما جبهه ی انسانیت و آنها جبهه ی حیوانیتند». چنین دیدگاه نژاد پرستانه ای جان هزاران انسان بیگناه و کودکان و مادران را به خطر انداخته و تجربه نشان داده احتمال کشتار جمعی و نسل کشی وجود دارد و در صورت سکوت جامعه ی بین الملل این احتمال فزونی می یابد. این جنگ دیر یا زود به پایان خواهد رسید. برای هرانسان آزاده و هر جریانات سیاسی جهان مهم است که در چنین بحران هایی کجا ایستاده است؟ منطقا این یک مولفه ی هویتی و آزمونی برای فلسفه وجودی، وجدان اخلاقی و تعهد به شعارهای هر جریان و فرد است. هر فرد و جریان باید از خود بپرسد که آیا مسئله ی بنیادی او انسانیت، شرافت و عدالت است؟ نکند بعضا آنقدر که به مظلوم سخت گرفته ایم به ظالم کاری نداشته ایم و آنقدر که غصه ظالم را خورده ایم، غصه مظلوم نخورده ایم؟
بایدن به محض ورود به اسرائیل اعلام کرد «من یک صهیونیست هستم». ما کیستیم؟
ادامه دارد …..
والسلام و رحمه الله و برکاته
اول آبان ۱۴۹۲