بازار؛ گروه بین الملل: سایت تحلیلی نشنال اینترست در مقاله ای به قلم “دیوید ام هیل” نوشت: رقابت قدرت های بزرگ در خاورمیانه به قدمت تاریخ است، همانطور که ویرانه های امپراتوری ها و خطوط روی نقشه های به جا مانده در امتداد آن ها نشان می دهد. قدرت ها در منطقه شرکت کردند، چه به عنوان یک نقطه ترانزیتی، منطقه ای برای محافظت از متحدان و رقبای متخاصم، یا برای بهره برداری از منابع نفت و گاز.جنگ سرد، از جمله خاورمیانه، به واشنگتن یک سیستم تک قطبی جهانی داد که سی سال طول کشید و یک دوره مشخص. میزان نفوذ در منطقه اما امروزه شاهد رقابت چین و آمریکا در منطقه خاورمیانه هستیم.
روی آوردن به شرق آسیا حرکتی منطقی است که در دهه های اخیر بسیار مورد بحث بوده است. با این حال، این نباید به معنای کنار گذاشتن متحدان و دارایی های مهم ایالات متحده در خاورمیانه باشد، جایی که منافع ایالات متحده حیاتی است، در خطر است و با رقابت جهانی با چین مرتبط است.
خاورمیانه مدتهاست که بر دیدگاه ایالات متحده نسبت به تهدیداتش مسلط بوده و تصویر آن کشور از جهان را مخدوش کرده است. اصلاحات باید خاورمیانه را در سطح مناسبی از اولویت قرار دهد و شرایطی را ایجاد کند که امکان توزیع مجدد ابزارهای قدرت آمریکا در جاهای دیگر را بدون آسیب رساندن به منافع پایدار ایالات متحده در آن بخش از جهان فراهم کند.
چین و خاورمیانه و واکنش آمریکا
نیویورک تایمز در 11 مارس 2023 اعلام کرد: “توافق با میانجیگری چین دیپلماسی خاورمیانه و موضع ایالات متحده را به چالش می کشد.” عادی سازی روابط ایران و عربستان با میانجیگری چین، این کشور را بازیگر و قدرت جدیدی توصیف می کند که پس از هفتاد و پنج سال تمرکز در خاورمیانه، ایالات متحده را به چالش می کشد. هفت ماه پس از توافق، حماس به اسرائیل حمله کرد و همه نگاه ها به واشنگتن (نه پکن) معطوف شد تا راه حل هایی برای وضعیت بد برای کل منطقه پیدا کند.
با مشاهده رویکرد ایالات متحده آمریکا در قبال ایران، دیگر کشورهای منطقه زیر چتر آمریکا احساس امنیت نمی کنند. این وضعیت آنها را به کاهش ارتباطات با واشنگتن سوق می دهد
همانطور که ایالات متحده به دنبال منزوی کردن ایران انقلابی بود، تهران و پکن در زمینه انرژی، همکاری هستهای و نوسازی نظامی با یکدیگر همکاری کردند. چین گاهی با طرحهای آمریکا علیه ایران همکاری میکرد، اما اغلب سعی در خنثی کردن آنها داشت.
تا پیش از توافق مارس، واشنگتن تا حد زیادی از فرصت طلبی فزاینده چین و حضور و نفوذ آن در منطقه بی اطلاع بود. زمانی که این توافق به دست آمد، این دیدگاه در برخی محافل آمریکایی ایجاد شد که دیپلماسی چین می تواند ثبات منطقه ای را به ارمغان بیاورد، چیزی که آمریکا به دنبال آن است.
بر اساس این استدلال، هم واشنگتن و هم پکن در خاورمیانه عاری از اشاعه تسلیحات هسته ای و تروریسم منافع مشترک داشتند، در حالی که این منطقه یک تامین کننده انرژی و مرکز حمل و نقل قابل اعتماد باقی ماند.
این دیدگاه این واقعیت را پنهان می کند که رهبران چین و آمریکا دیدگاه های بسیار متفاوتی در مورد ثبات دارند. اقدامات چین در منطقه منعکس کننده اقدامات ایالات متحده نخواهد بود، نه تنها به این دلیل که دولت چین سبک متفاوتی دارد، بلکه به این دلیل که اهداف متفاوتی دارد. با مشاهده رویکرد ایالات متحده آمریکا در قبال ایران، دیگر کشورهای منطقه زیر چتر آمریکا احساس امنیت نمی کنند. این وضعیت آنها را به کاهش ارتباطات با واشنگتن سوق می دهد.
ایران و متحدانش همچنان به ابتکار عمل در منطقه ادامه می دهند و ایالات متحده و متحدانش را در حالت واکنشی نگه می دارند.
برای عربستان سعودی، کاهش ریسک به معنای تلاش برای آتش بس و خروج دیپلماتیک از جنگ یمن و کاهش تنش با ایران است. در حالی که واشنگتن در تلاش برای یافتن یک استراتژی منسجم بود، ریاض و تهران روابط خود را عادی کردند. هر دو به عدم انسجام آمریکا واکنش نشان میدادند: تهران تحریمها را اعمال کند، ریاض برای محافظت از خود در برابر پیامدهای آنها. دخالت چین برای عربستان سعودی و ایران مفید بود تا به دولت بایدن نشان دهند که گزینه هایی دارند. اما رقابت ایران و عربستان ادامه خواهد داشت.
حمله حماس به اسرائیل که برخی آن را پاسخی به عادی سازی در حال ظهور عربستان سعودی و اسرائیل می دانند، یادآور خطوط گسلی بود که ایران می تواند از آنها بهره برداری کند. کارزار علیه اسرائیل و ایالات متحده آمریکا سرعت فعالیت های دیپلماتیک و نظامی در منطقه را تعیین می کند. ایران با کنترل چهار پایتخت عربی: بغداد، دمشق، بیروت و صنعا در موقعیت خوبی برای این تلاش قرار دارد. ایران و متحدانش همچنان به ابتکار عمل ادامه می دهند و ایالات متحده و متحدانش را در حالت واکنشی نگه می دارند.
اقدامات ایالات متحده آمریکا فاقد زمینه یک استراتژی جامع برای محدود کردن تهدید ایران است.
علاوه بر این، اقدامات ایالات متحده آمریکا فاقد زمینه یک استراتژی جامع برای محدود کردن تهدید ایران است. در حالی که ایالات متحده و شرکای آن بازدارندگی را دوباره برقرار می کنند، تهران همچنان به این موضوع ادامه خواهد داد که کجا و چه میزان درد را متحمل خواهند شد.
بازگشت به استراتژی فشار حداکثری بر ایران، اعتماد شرکای آمریکا را دوباره به دست خواهد آورد! و به واشنگتن اهرم بیشتری می دهد تا از طریق آنها کار کند و دفاع جمعی خود را بسازد. در غیر این صورت، عقب نشینی آمریکا به ایجاد فرصت هایی برای فرصت طلبی دیپلماتیک و استراتژیک از سوی چین و ایران ادامه خواهد داد.
از سوی دیگر کشورهای حوزه خلیج فارس و دریای سرخ بخشی از استراتژی هند و اقیانوسیه هستند. آنها در رقابت جهانی ایالات متحده با چین نقش دارند. تا زمانی که ایالات متحده به دنبال یک اقتصاد بازار جهانی باثبات است، خاورمیانه دارای منافع حیاتی خواهد بود.
وابستگی چین به واردات مستقیم انرژی از منطقه یکی از آسیب پذیری های بزرگ این کشور است و خلیج فارس را به منطقه ای بالقوه برای تنش بین چین و آمریکا در آینده تبدیل می کند. دسترسی به زنجیره تامین انرژی خلیج فارس به چین این امکان را می دهد که نقشی پیشرو در اقتصاد جهانی ایفا کند، اما حمایت مستمر ایالات متحده از امنیت خلیج فارس با منافع اصلی ایالات متحده در تضمین عدم تسلط چین بر منطقه مطابقت خواهد داشت.
ریاض و ابوظبی علیرغم پتانسیل جمعیتی محدود خود به دنبال موقعیت قدرت های بزرگ جهانی هستند. رهبران خلیج فارس خواهان گزینه ها، نفوذ، احترام و بازارهای بیشتری برای تجارت و سرمایه گذاری دوجانبه هستند. چین ممکن است فرصت هایی را برای افزایش نفوذ خود در این فرآیند ببیند، اما رهبران عربستان و امارات به میل خود استقلال خود را به خطر نمی اندازند.
حجم تجارت و سرمایه گذاری با چین چشمگیر است، اما مزیت های استراتژیکی که می تواند در کشورهای در حال توسعه داشته باشد به چین نمی دهد. ایالات متحده باید بر ماهیت و نه حجم تجارت و سرمایه گذاری بین کشورهای عربی خلیج فارس و چین تمرکز کند.
گفتوگوی ایالات متحده، اعراب و اسرائیل در مورد خطرات مربوط به انتقال فناوری حساس، و همچنین اطلاعات نظامی چین و بهرهبرداری از زیرساختهای ارتباطات و حملونقل، باید در هر استراتژی پس از چرخش نقش برجسته داشته باشد. دولت ایالات متحده باید دکترینی را ایجاد کند که با واقعیت دو سطحی جدیدی که با آن مواجه است سازگار باشد: رقابت جهانی با چین و اولویت بندی، رویارویی یا انحراف چالش های منطقه ای به سمت منافع ایالات متحده.
رویکرد منطقهای ایالات متحده که مشکلات ناتمام سیاسی و بشردوستانه را نادیده میگیرد، مانند مشکلاتی که اسرائیل و فلسطینیها با آن روبرو هستند، منافعی را برای ایران تضمین میکند.
افزایش فعالیت چین در منطقه برای منافع آمریکا بد است. رویکرد منطقهای ایالات متحده که مشکلات ناتمام سیاسی و بشردوستانه را نادیده میگیرد، مانند مشکلاتی که اسرائیل و فلسطینیها با آن روبرو هستند، منافعی را برای ایران تضمین میکند.
محور آسیا تا زمانی که آمریکا را مجبور به ایجاد خلاء در خاورمیانه نکند که چین، روسیه و ایران از آن بهره برداری کنند، آمریکا را تقویت خواهد کرد. نقاط ضعف سیاست ایالات متحده، نه نقاط قوت چین، راهبردهای پوشش ریسک در منطقه را توضیح می دهد که به نفع پکن است. کمک به شرکا برای مقابله با مشکلاتشان، برخی از راه هایی را که چین برای تبلیغ خود استفاده می کند، حذف می کند.