به گزارش رکنا، یکی از پر زحمت ترین و مهم ترین حرفه های کشورمان رانندگی با اتوبوس همه افرادی که هر روز برای رفتن به محل کار یا دانشگاه مجبور به تردد با وسایل نقلیه عمومی مانند اتوبوس و مترو هستند، با انواع رفتارهای شخصیتی و سبک رانندگی متفاوت رانندگان اتوبوس مواجه می شوند. گاهی آرام و محتاط و گاهی بسیار ناامن و سریع. رفتار این رانندگان نیز با مسافران اتوبوس متفاوت است. درست مثل مسافرانی که گاهی با این مردم زحمتکش با اعتبار فراوان برخورد می کنند و عده ای هم هستند که سختی کار آنها را درک می کنند. از این مقدمه برای حرفه اتوبوسرانی که بگذریم، اتفاق جالبی که در یکی از اتوبوس های همین شرکت رخ داد توجهم را جلب کرد که بهانه ای شد برای مصاحبه با این راننده محترم. غلام فصیحی یکی را نام برد راننده اتوبوس او در پایتخت است، اهل بروجرد است و 5 سال است که با خانواده اش در تهران زندگی می کند و به عنوان راننده اتوبوس مشغول به کار است. آقای فصیحی مردی سختکوش است که از ۱۵ یا ۱۴ سالگی به عنوان کاشیکاری شروع به کار کرد، اما کمردرد و آسیبهای جسمی باعث شد که به رانندگی اتوبوس روی بیاورد.
صبح که از خواب بیدار می شود از ساعت 4:30 صبح تا 10:20 شب و 23:00 شب کار می کند. چگونه خستگی کار ناشی از ترافیک و قرار گرفتن مداوم پای خود را روی پدال گاز و ترمز حل می کنید؟ گفت به این کار عادت کرده آقای فصیحی درباره نحوه برخوردش با مسافران بی ادب گفت که صبور است و واکنشی نشان نمی دهد. در واقع چاره ای جز صبر نداریم.
این راننده صبور 2 فرزند دارد که یکی 16 ساله و دیگری 9 ساله است. پدر هیچ وقت دوست ندارد فرزندانش کار او را دنبال کنند زیرا معتقد است فشار کار زیاد است و کارش کسل کننده است. آقای فصیحی خاطرنشان کردند که ما مثل بی آر تی هایی نیستیم که 8 ساعت کار کنند. ما کمتر از 16، 15 ساعت کار نمی کنیم.
چرا بعد از این همه زحمت رانندگی اتوبوس در این شغل ماندید؟ گفت: چون مشکلات خودمان را داشتیم و کمردرد اجازه نمی داد کار دیگری انجام دهم.
غلام فصیحی از معدود رانندگانی است که همچنان پروتکل های بهداشتی دوران کرونا را رعایت می کند و ماسک می زند. وقتی علت را جویا شدم، گفت: به دلیل آلودگی هوا و برای اینکه کمتر مریض شویم، باید رعایت کنیم و ماسک بزنیم تا سالم بمانیم.
اقدام محترمانه راننده اتوبوس
اما چه چیزی مرا برای انجام این مصاحبه با راننده اتوبوس جذب کرد؟ در مقابل اتوبوس و درست بالای آینه بغل ماشینش، کاغذی چسباند که روی آن نوشته شده بود: «یک تکه طلا پیدا شد».
وقتی از او درباره این اقدام زیبا و قابل توجه پرسیدم که چه چیزی باعث شده در این شرایط سخت اقتصادی و معیشتی به وسوسه نیفتد و این طلا را حفظ کند، گفت: طلا مال ما نیست و دوست داریم به صاحبش برگردد. اگر این شخص با این اتوبوس بیاید و این نوشته را بخواند و مشخصات طلاها را به ما بدهد و ما به او وام بدهیم بسیار خوشحال می شویم.
آقای. فصیحی از چگونگی پیدا شدن این طلا در اتوبوسش؟ او گفت که خودش این طلاها را داخل اتوبوس پیدا کرده و بعد از اتمام کارش هنگام پیاده شدن آن را دیده و اصلا دنبال این چیزها نبوده است. او ابتدا فکر می کرد تقلبی است و می خواست آن را دور بیندازد اما وقتی آن را به خانه آورد و همسرش که خانه دار است آن را دید، بعد از 4 یا 3 روز همسرش به این فلز شک کرد و حتی آن را امتحان کرد. با آهنربا گفت وقتی دیدند به آهنربا نمی چسبد آن را نزد زرگری بردند و زرگر به آنها گفت که این ماده گرانبهایی است. اینگونه تصمیم گرفتند که این قطعه طلا را به صاحبش برگردانند.
وقتی از این راننده صادق اتوبوس پرسیدم اگر صاحبش پیدا نشود چه می کند؟ او پاسخ داد که قصد داریم آن را به فردی بدهیم که سرپرست ندارد و حداقل 2 فرزند دارد.
آقای فصیحی در اوقات فراغت چه می کند؟ او گفت که با خانواده اش وقت می گذراند، با آنها می گذرد و خوش می گذرد.
از راننده پرسیدم چه می خواهد؟ و او پاسخ داد: امیدوارم خانواده و مردم کشورم همیشه سالم باشند.
همچنین برای جناب آقای غلام فصیحی و خانواده محترمشان آرزوی سلامتی و سعادت داریم و امیدواریم صاحب این طلا به زودی پیدا شود.