به گزارش رکنا، این جوان 29 ساله که با تصمیم عاقلانه وارد کلانتری شده بود تا ماجرای پیامک ها و نامه های عاشقانه مرد مرموز را از طریق قانون پیگیری کند به مشاور و مددکار اجتماعی پلیس آگاهی طبرسی شمال مشهد گفت. ایستگاه درباره این داستان: اهل یکی از شهرهاست. من رضوی خراسان شمالی هستم، اما در مشهد بزرگ شدم و به شغل میلگردسازی روی آوردم، چون علاقه ای به مدرسه نداشتم و در مقطع راهنمایی ترک تحصیل کردم.
از طرفی من فردی آرام و مودب بودم و به همین دلیل بزرگترهای خانواده من را خیلی دوست داشتند، زندگی من به همین منوال ادامه داشت تا اینکه چند سال پیش با دختری آشنا شدم که با عمویش در دانشگاه بود. خدمت سربازی من یک دوست بودم
«زینت» و خواهرش در خانه ناپدریاش زندگی میکردند، زیرا مادرش پس از مرگ شوهرش با مرد دیگری ازدواج کرد. ازدواج اما وضع مالی خوبی نداشتند و ناپدری او به دلیل بیکاری نمی توانست مخارج فرزندان و دو همسرش را تامین کند. به همین دلیل روزهای سختی را پشت سر گذاشتند اما من مشکل مالی نداشتم و بعد از مدتی نامزدی رفتم «زینت» و 6 سال پیش سر سفره عقد نشستیم. با اینکه همسرم هنوز باردار نشده است اما من او را خیلی دوست دارم و زندگی آرامی داشتیم تا اینکه یک سال پیش ناپدری «زینت» فوت کرد. و بین فرزندان دو همسرش بر سر ارث اختلاف شد و زندگی خانوادگی آنها تباه شد.
در همین حین خواهر زینت به نام «ربابه» برای تامین مخارج زندگی خود در یک شرکت تولید مرباهای خانگی کار می کرد و همسرم مرا متقاعد کرد که در همان شرکت کار کنم تا نه تنها خواهرش بلکه مادرش تنها بماند.از «زنت» “. خانه خلوت بود و با پولی که به دست می آوردند طلا و لوازم منزل خریدند.
در این شرایط برادر ناتنی «زینت» که فکر می کرد طلاها از پدرش به ارث رسیده، روزی با دستمال به خانه او و مادر «زینت» می رود. آدم کشی به همین دلیل از سال گذشته ما دائماً در راه دادگاه و کلانتری هستیم. اما بعد از این اتفاق همسرم و خواهرش از نظر روحی و روانی در شرایط خوبی قرار نداشتند و برای کمک به همسرم خواهرش را به خانه خود آوردم تا او را از تنهایی نجات دهم. از طرفی به پیشنهاد یکی از آشنایان اجازه دادم به سراغ تهیه کننده مربا بروند تا مرگ مادرشان را فراموش کنند اما حدود یک ماه پیش وقتی از سر کار برمی گشتم در حیاط یک نامه عاشقانه دیدم. و زمین دور من چرخید… باورم نمی شد که همسرم با مرد غریبه ای رابطه داشته باشد.
وقتی با عصبانیت و شوک نامه را به «زینت» نشان دادم، با گریه قسم خورد که با کسی رابطه ندارد، اما وقتی تلفنش را چک کردم بیشتر مشکوک شدم، چون برایش پیامک های عاشقانه هم ارسال شده بود. همسرم مدعی شد که مرد غریبه یکی از همکارانش است که به درخواست های ارتباطی نامتعارف او پاسخ منفی داده و حالا با این پیامک ها و نامه ها قصد دارد زندگی شیرین ما را نابود کند. وقتی فکر کردم بهترین راه را برای تعقیب او از طریق قانون دیدم و به کلانتری آمدم اما ای کاش…
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی از آن است که با صدور دستور سرهنگ قاسم همت آبادی در اداره مشاوره و مددکاری اجتماعی کلانتری برای افشای اسرار نامه های مرموز، مراحل قانونی و تحقیقات درباره این حادثه ناگوار آغاز شد.
داستان واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی