افزونه پارسی دیت را نصب کنید Sunday, 29 September , 2024
2

اسمارتک نیوز » مدرسه ای برای کودکان بزرگتر

  • کد خبر : 173334
اسمارتک نیوز » مدرسه ای برای کودکان بزرگتر

سرویس ساعت هشت به خیابان اصلی می رسد و دو دانشجوی مو خاکستری به آن سلام می کنند و سوار می شوند. وقتی همکلاسی هایشان را می بینند چشمانشان از خوشحالی می درخشد و برای همدیگر برای ورزش صبحگاهی و تنیس روی میز آواز می خوانند. ماشین از دروازه بزرگ آهنی مجتمع وارد می شود […]

سرویس ساعت هشت به خیابان اصلی می رسد و دو دانشجوی مو خاکستری به آن سلام می کنند و سوار می شوند. وقتی همکلاسی هایشان را می بینند چشمانشان از خوشحالی می درخشد و برای همدیگر برای ورزش صبحگاهی و تنیس روی میز آواز می خوانند. ماشین از دروازه بزرگ آهنی مجتمع وارد می شود و معلمان با لبخند از دانش آموزان استقبال می کنند. یکی با عصا می آید و دیگری سریع از پله ها پایین می رود تا به همه نشان دهد که هنوز جوان است. زنگ اول برای ورزش است و دانش آموزان با هیجان و خنده به سمت وسایل ورزشی می روند. محمد حسین آرزوی باستانی را می گیرد و با ریتم یکی از همکلاسی هایش بالا و پایین می کند. علی کلاه را روی سرش حرکت می دهد، راکت پینگ پنگ را برمی دارد و حریف می خواهد. در چهره هیچ یک از دانش آموزان غم دیده نمی شود. آنها می خواهند ثابت کنند که سن در شناسنامه شما با سن واقعی شما بسیار متفاوت است.
اینجا دبیرستان است. جایی که 177 مرد و زن مسن‌تر به‌موقع در کلاس شرکت می‌کنند تا درس بهتر زیستن را بیاموزند. مرکز آموزشی و توانبخشی روزانه سالمندان اقامتگاه خیریه کهریزک در استان البرز با مدارس شبانه روزی و یا سایر مراکز متفاوت است. در اینجا سالمندان مانند دانش آموزان هر روز در کلاس های مختلف شرکت می کنند و علاوه بر مهارت آموزی، ورزش و کاردرمانی از کنار هم بودن و صحبت در مورد گذشته و خانواده لذت می برند. هر کدام توانایی های خود را دارند. از رنگ روغن گرفته تا رنگ روغن. صدای آواز ساده از اتاق روبرو شنیده می شود، یعنی وقت کلاس آواز است و بزرگ ترها به نوبت یک لیوان آب می نوشند تا صدای آواز خود را آرام کنند. قالیچه ها در اتاق ترنج کنار هم چیده می شوند و معلم مشغول بستن نخ های قالی است. می گوید بیشتر شاگردانم پیرزن هستند و فردا می آیند. به زودی باید نخ های فرش را برای شما آماده کنم. گوشه ای از اتاق هنرهای زیبای ساخته شده توسط زنان مسن را به نمایش می گذارد. از طرح های زیبای قالی گرفته تا فرش، هر گرهی مهر و محبت دارد. پس از صرف ناهار و گفتگوی سنتی، سرویس وارد حیاط می شود و بزرگان به نوبت به خانه برمی گردند. برخی از بزرگان مدرسه شبانه روزی از پشت پنجره به آنها نگاه می کنند و برای خداحافظی دست تکان می دهند.
به رئیس مرکز در کنار سالمندانی که مشغول جشن گرفتن روز مادر هستند، نزدیک می شوم. صدای موسیقی با کف زدن دستان پینه بسته سالمندان آمیخته می شود. خواننده میکروفون را به دانش آموزان می دهد و از آنها می خواهد آهنگی را بخوانند که خاطرات زیادی با آن دارند. با اشاره یکی از بزرگان، همه با هم می خوانند: عصر پاییزی است، دلم غمگین است، چشمانم بسته است، اشک می ریزد. اعظم منصوری مدیر مرکز توانبخشی و آموزش روزانه سالمندان همه دانش آموزان مدرسه سالمندان را به خوبی می شناسد. می گویند اینجا خانه دومشان است و با فعالیت های هنری و ورزشی احساس مفید بودن می کنند. این مرکز در سال 1365 در آسایشگاه خیریه کهریزک در استان البرز آغاز به کار کرد. هدف اصلی بهبود کیفیت زندگی سالمندان از نظر روحی و جسمی است. بسیاری از آنها پس از ازدواج یا مهاجرت فرزندانشان احساس تنهایی می کنند و طبیعتاً از افت عملکرد رنج می برند. از طرفی خانه و زندگی خود را دارند و شرایط آنها با سالمندانی که در مراکز شبانه روزی می مانند، متفاوت است. همین وضعیت بود که منجر به تأسیس این مرکز روزانه شد. شرط دسترسی به مرکز این است که بالای 60 سال سن داشته باشند و توانایی انجام کارهای شخصی خود را داشته باشند. منصوری می گوید: اینجا وقتی بین سن و سال هستند احساس شادی می کنند و بعد از یک ارزیابی شناختی و روانی برایشان برنامه ریزی می کنیم مثلا بعضی از آنها نیاز به کاردرمانی، فیزیوتراپی و گفتار درمانی دارند در کارگاه آموزشی. روانشناسی روی حافظه سالمندان کار می کنیم آلزایمر بیماری است که بسیاری از سالمندان به آن مبتلا هستند و باید سعی کنیم آن را به تعویق بیندازیم کارگاه های هنری برای سالمندان نوعی توانبخشی برای آنهاست مثلا در کارگاه قالی بافی ماهیچه های دستانشان فعال می شود.در کارگاه نقاشی نیز رنگ ها را می شناسند و نقاشی هایی که می کشند در گالری های مختلف به نمایش گذاشته می شود تا الهام بخش باشد.بسیاری از دانش آموزان این مدرسه زوج هایی هستند که ترجیح می دهند هنر یاد بگیرند و ساعت ها صحبت کنند. با همکلاسی های خود به جای ماندن در خانه و گذراندن وقت در اینجا، 177 مرد و زن مسن تجربیات زندگی خود را در اینجا به اشتراک می گذارند و یاد می گیرند که خوب زندگی کنند. از حمایت این سازمان برخوردار شوید.”
پس از صحبت های مدیر مرکز، محمدحسین و علی وارد اتاق می شوند. در طول جشن آنقدر متحرک بودند که در چند قدمی صدای نفس هایشان را می شنید. محمدحسین 88 ساله است و 12 سال است که به همراه همسرش به این مرکز می آید. او با بیان اینکه تمام خاطرات دوران تحصیلش از کلاس اول تا نهم برایش زنده شده است، می گوید: من 4 فرزند و 6 نوه دارم، بچه ها هر کدام زندگی خودشان را دارند، ما در تهران پاریس زندگی می کردیم اما بعد از خرید زمین در محمدشهر کرج اینجا ساختیم و ساکن شدیم زندگی من فراز و نشیب های زیادی داشت حتی یک بار ورشکست شدم همسرم برای اولین بار به این مرکز آمد و من هم با حمایت او آمدم اینجا که وقتی دوستانی مثل علی آقا دارم هیچ وقت احساس پیری نمیکنم هنوزم مثل یه نوجوان بالا و پایین میپرم تو ایام کرونا که این مرکز تعطیل بود همه گیج شده بودیم خمیده و بی حوصله مثل بچه هایی که میرن مدرسه هر روز با اتوبوس، من هم در کوچه منتظرم، خیلی ها تعجب می کنند که این پیرمرد صبح زود با این سن و سال با سرویس کجا می رود، تعجبشان بیشتر می شود وقتی می فهمند من دارم می روم خانه سالمندان اما اینجا خیلی متفاوت است. یک بار رهگذری از شرایط ورود به مرکز پرسید که متوجه شد من به مهدکودک می روم و هر روز برنامه های مختلفی داریم. او 59 ساله بود و من با خنده به او گفتم که می توانی یک سال دیگر بیایی و اینجا باید 60 سال یا بیشتر داشته باشی. یاد دوران کودکی ام افتادم. وقتی برادرم که یک سال از من بزرگتر بود به کلاس اول رفت، با گریه به دنبال او رفتم و از مسئولان مدرسه خواستم تا از من ثبت نام کنند. گفتند یک سال دیگر می توانی به مدرسه بیایی. اینجا هر روز ورزش می کنیم و روانشناس با ما صحبت می کند و در کلاس نقاشی و معرق نقاشی می کشیم و تابلوهای چوبی می سازیم.
صحبت های محمدحسین که به اینجا می رسد، علی صفری سمعک خود را از جیبش بیرون می آورد و محکم در گوشش می گذارد. او 73 سال دارد و 4 سال است که به این مرکز می آید و قبل از آن تصور خوبی از محل سکونت نداشت. او می گوید: “قبل از من ، همسرم به این مرکز می آمد. فکر می کردم خانه سالمندان مکانی است که شما باید در مورد مرگ فکر کنید. من 30 سال سوار شدم و بازنشسته شدم. من چندین بار از این مرکز به من فراخوانده شدم بیایید از نزدیک مشاهده کنید. اولین باری که آمدم نظر خود را تغییر دادم و حالا اگر یک روز نمی آیم احساس بدی می کنم. تمام استعدادهای نهفته ای که در اینجا شکوفا شده ام. از نقاشی و آواز گرفته تا حرکات ریتمیک. من از هر گونه گره و گرهی رها بودم.» 4 فرزند و 8 نوه دارم و همیشه تشویقم می کنند که هیچ کلاسی را از دست ندهم.
رضا حسین معلم بازنشسته ای است که به ما می پیوندد. او 77 ساله است و از روزی که به این مرکز رسید ، تصمیم گرفت به همراه بقیه کارمندان و مقامات این مرکز از سالمندان مراقبت کند. برای همین سراغ افراد مسن بی سواد و بی سواد رفت و عده ای را باسواد کرد. می گوید پیری یک فرصت است. “سالهاست که من به دانش آموزانم در مورد زندگی آموزش می دهم و اکنون یاد می گیرم که خوشحال باشم و بقیه عمر خود را با نگرانی های کمتری سپری کنم. زندگی به سرعت می گذرد و مهم است که از بقیه آن بهترین استفاده را کنم.

لینک کوتاه : https://iran360news.com/?p=173334

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.