طبیعتاً این اتفاق توجه مایر و وزرای او را منحرف کرد. هیأت دولت در جلسه ادامه بحران شرکت کرد. دایان برای ارزیابی وضعیت به شمال اعزام شد. دیدار با کیسینجر به تعویق افتاد. در ساعت 5:30 بعد از ظهر همان روز، پس از سردرگمی شدید پیرامون مذاکرات مربوط به گروگانگیری، کماندوهای ارتش اسرائیل به مدرسه یورش بردند و سه نفر از اعضای جبهه دموکراتیک کشته شدند. اما اندکی قبل از آن که یکی از آنها به سمت بچه ها تیراندازی کرد و شانزده نفر از آنها را کشت و هفتاد نفر دیگر را زخمی کرد. در آن شب، مایر پریشان که با صدایی محکم صحبت می کرد، خطاب به اسرائیلی ها زنجیره غم انگیز وقایع و آمار تکان دهنده کشته ها را توضیح داد و قول داد “دست هایی را که می خواهند به کودکان آسیب برسانند قطع کند.”
مایر همچنین از کیسینجر “برای اینکه در این لحظه اینجا با ما بود” تشکر کرد. مایر میدانست که این امر به افکار عمومی اسرائیل اطمینان میدهد که وزیر خارجهای وجود دارد که حامی قوی اسرائیل است. من در شبی که اسحاق رابین در نوامبر 1995 ترور شد، پدیده مشابهی را تجربه کردم. در حالی که اسرائیلی ها منتظر اخباری در مورد سرنوشت نخست وزیر خود بودند، از رادیو شنیدم که سفیر ایالات متحده در بیمارستانی است که رابین برای او می جنگد. زندگی درواقع من [مارتین ایندیک] 40 دقیقه با بیمارستان فاصله داشتم و هیچکس نمی دانست که من در راه بیمارستان هستم و هنوز نرسیده بودم. سادات در پاسخ به حمله خشونت آمیز ملکوت نامه ای به مایر نوشت که مایر آن را نامه ای «انقلابی» دانست. سادات در آن نامه از مایر خواست تا مذاکرات را ادامه دهد و قول داد که در صورت موفقیت آمیز بودن، به کیسینجر اجازه «رویه مشترک» داده شود. [بین مصر و اسرائیل] برای رسیدگی و پیشگیری از چنین حوادثی در آینده. منشأ همکاری شدید ضد تروریسم بین اسرائیل و مصر در همین جا نهفته است که هنوز هم ادامه دارد.
شاید تا حدی در پاسخ به اقدام سادات، مایر جلسه شبانه کابینه این روز دردناک را به بحث در مورد گام های بعدی خود با سوریه اختصاص داد. بهنظر میرسد به جای فلج کردن روند صلح، مرگ بسیاری از کودکان، اسرائیلیها را به جلو میبرد. پس از آن ملاقات، مایر دینیتز را به سوئیت هتل خود فرستاد تا با کیسینجر ملاقات کند. مایر از من خواست که به کیسینجر توضیح دهم که چرا اسرائیل اینقدر مصمم است که تپه های اطراف قنیطره را حفظ کند. دینیتز کیسینجر را در محاصره سیل تلکسهایی که از دستگاهی حاوی رونوشتهای نوارهای نیکسون که کاخ سفید به کنگره تحویل داده بود، احاطه کرده بود. دینیتز توضیح داد که ارتش اسرائیل به توپوگرافی وابسته است. زیرا نمی تواند ارتش را در حالت بسیج در جولان نگه دارد. این امر پیشروی فراتر از تپه ها را بسیار دشوار می کرد. بحث دفاع از شهرک ها نبود. تپه ها آخرین خط دفاع طبیعی در جولان را نشان می دادند. اسرائیل به سادگی نمی توانست در ازای توافق خروج از جولان، تمام مواضع دفاعی خود را واگذار کند.
اگرچه گور و دایان قبلاً به این استدلال اشاره کردند، اما تمایل داشتند بر لزوم دفاع از شهرکها تمرکز کنند. اکنون کیسینجر برای اولین بار متوجه شد که نگه داشتن تپه ها بیشتر به خط دفاعی اسرائیل مربوط می شود. او به دینیتز گفت: “اگر کسی قبلاً این موارد را به وضوح توضیح می داد، ما از استرس زیادی نجات می یافتیم.” او [کیسینجر] او با فراخوانی برای «عمل خیرخواهانه» که غرور سوریه را به خود جلب میکند، پاسخ داد، که به معنای گسترش سرزمینی است که اسرائیل در مزارع اطراف قنیطره در ازای شهرکسازی تسلیم خواهد کرد. در عوض، از اسد خواست، همانطور که از ابتدا انجام داده بود، اسرائیل تپه ها را حفظ کند. زندگی اسرائیلی ها با مصائب مالوت قلب کیسینجر را به درد آورد. کیسینجر پس از دیدار آشتیجویانه با دینیتز، با توضیح به نیکسون که چرا اجرای دستور رئیسجمهور مبنی بر قطع کمک به اسرائیل در این زمان از تراژدی و بحران، نتیجه معکوس خواهد داشت، ابراز همدردی کرد. وی خاطرنشان کرد که سوری ها موضع خود را تعدیل کرده اند، اما این مواضع چندان مفید نیست. در حالی که این “بسیار اشتباه” و “غیر منصفانه و مغایر با واقعیات” است که همه تقصیرها را به گردن اسرائیل انداخته باشیم. آنچه او [کیسینجر] او این کار را بارها در گزارش های خود به نیکسون انجام داده است. کیسینجر همچنان میخواست اهرم کاهش کمکها را در زرادخانه دیپلماتیک خود نگه دارد، اما، همانطور که به نیکسون توضیح داد، اکنون نمیخواست از آن استفاده کند. صبح روز بعد، کیسینجر با تیم اسرائیلی دیدار کرد.
آلون به عنوان معاون نخست وزیر، نخست وزیری را جایگزین کرد که خیلی خسته از آن بود. کیسینجر از آخرین مذاکرات خود در دمشق گزارش داد و به این نتیجه رسید که به نظر او، اسد خواهان یک توافق بود و اکنون به همان اندازه که به دستیابی به آن نزدیک شده اند، نزدیک شده اند. او با تأمل در گفتگوهای خود با دینیتز در شب قبل، قول داد که اسرائیل دیگر مجبور به دادن امتیاز نخواهد بود. او سپس دو مورد دیگر را درخواست کرد: یک فضای در اطراف قنیطره و یک خط جدید که تا آنجا که ممکن است تا بالای تپهها امتداد مییابد، با حضور سازمان ملل در بالای آن و محدودیتهایی برای سلاحهای اسرائیلی مستقر در آنجا. آلون گفت که اگر کیسینجر به اسد بفهماند که این بهترین کاری است که می تواند انجام دهد، اسرائیل کمی بیشتر پذیرفته می شود. اما او اصرار داشت که شهرک نشینان اسرائیلی می توانند مزارع حومه قنیطره را کشت کنند. کیسینجر با علم به این که این اردوگاه ها برای امنیت اسرائیل ضروری نیستند، ایستادگی کرد: او می توانست تپه ها را برای اسرائیل بگیرد. اما او باید دامنه ها و مزارع را ترک کند.
به آرامی اما مطمئناً اسرائیلی ها شروع به حرکت کردند. زمانی که کیسینجر از اقامتگاه مایر بالفور بازدید کرد، این موضوع توسط مایر تأیید شد. مایر مایل بود مسئولیت گفتن به شهرک نشینان را بر عهده بگیرد که باید برخی از مزارع را رها کنند. اما محدودیتی وجود داشت. در شمال و جنوب قنیطره این خط می تواند حدود 200 متر به سمت غرب حرکت کند. دایان مایل به پذیرش یک خط نظامی در پای تپه ها بود. اما به شرطی که منجر به توافق شود. سپس، ناگزیر، نخستوزیر، سرنوشت اسرائیل را به دست کیسینجر سپرد: «همه ما معتقدیم که تو میتوانی این کار را انجام دهی… تو کاری را برای ما انجام دادی که هیچکس انجام نداده است».