افزونه پارسی دیت را نصب کنید Wednesday, 6 November , 2024
4

آیا باید موشک ها را سریعتر دریافت کنید؟ آیا همه موشک ها را شلیک کرده اید؟

  • کد خبر : 307453
آیا باید موشک ها را سریعتر دریافت کنید؟  آیا همه موشک ها را شلیک کرده اید؟

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، عملیات والفجر مقدماتی آزمایشی برای پیشرفت شتابان سازمان رزم سپاه بود. شکست این عملیات باعث تعدیل سازمان شد به طوری که تیپ های عملیاتی سپاه به لشکر ارتقا پیدا نکردند. به گزارش ایسنا، از سوی دیگر با هدف دستیابی به طرحی جدید و فراهم آوردن امکانات کافی برای نبرد سرنوشت ساز، […]

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، عملیات والفجر مقدماتی آزمایشی برای پیشرفت شتابان سازمان رزم سپاه بود. شکست این عملیات باعث تعدیل سازمان شد به طوری که تیپ های عملیاتی سپاه به لشکر ارتقا پیدا نکردند.

به گزارش ایسنا، از سوی دیگر با هدف دستیابی به طرحی جدید و فراهم آوردن امکانات کافی برای نبرد سرنوشت ساز، نبردهای محدودی در دستور کار قرار گرفت که با وجود محدود بودن، اهداف مشخص و ارزشمندی داشت. نبرد والفجر 3 که هدف آن آزادسازی مهران است یکی از این نبردها محسوب می شود.

عملیات در 16 مرداد 1362 ساعت 23 با رمز مبارک یا الله آغاز شد. در محور شمالی، ارتفاع نمه کلان ببو و تپه های اطراف به سرعت تصرف شد. در محور مرکزی، نیروهای دشمن در شرق رودخانه کنجانچم منهدم شدند، اما قله اصلی زالو آبی معروف به کله قندی که مشرف به گردنه کنجانچم بود، در دست دشمن باقی ماند.

در محور جنوب با وجود موفقیت های اولیه، مقاومت دشمن در محور فرعی، اتصال یگان ها را با مشکل مواجه کرد، اما در مرحله بعد این مشکل برطرف شد و عملیات پایان یافت.

در این میان نقش لشکر 27 محمد رسول الله (ص) و به ویژه گردان کمیل این لشکر در شکستن مقاومت 11 روزه عراقی ها و بازپس گیری قله مهم و استراتژیک معروف به کله قندی از اهمیت قابل توجهی برخوردار بود. که به مناسبت سالگرد این عملیات پیروزمندانه از سخنان فرمانده این ارتش و برخی دیگر از رزمندگان منتشر می شود:

به روایت محمدابراهیم همت

می خواهم بگویم که در این عملیات نیز; مانند سایر عملیات ها حضور خداوند به وضوح دیده شد و به طرز شگفت انگیزی شاهد نزول امدادهای نامرئی بودیم. در جریان تک گردان کمیل بن زیاد; به فرماندهی برادرمان ابراهیم علی معصومی که در ارتفاع 343 معروف به کله قندی عملیات می کرد. این حضور خداوند چنان آشکار و آشکار دیده می شد که همه برادران گردان از دیدن این حضور فیض های الهی متحیر شدند و از خوشحالی گریه کردند. ضمناً در این حمله تلفات زیادی به دشمن بعثی وارد شد، اما بحمدالله ما کمترین تلفات را در آنجا داشتیم.

درخشش مصطفی پالیزبان در تانک های شکار

در این رویارویی پیروزمندانه رزمندگان تیپ 4 مکانیزه لشکر 27 خوش درخشیدند. 7 تانک دشمن را با شلیک هشت گلوله موشک تاو و سرنگونی بالگرد تیپ یکم لشکر هوابرد ارتش بعث توسط مصطفی پالیزبان شکار کنید. ذوالفقار، رئیس یگان ضد زره تیپ 4، از مهمترین قسمت های نبرد این شکارچیان، تسلط بر خرچنگ ها و خرچنگ های دشمن بود.

عباس برقی; ذوالفقار جانشین وقت فرماندهی تیپ 4 مکانیزه گفت:

در اوج درگیری ها؛ مطلع شدم؛ مصطفی پالیزبان خواستار موشک های تاو شد. از او پرسیدم: آیا او همه موشک ها را شلیک کرد؟ گفتند: تمام موشک هایی که حمل می کرد هشت تیر بود که با آن ها توانست هفت تانک دشمن را منهدم کند. الان هم دشمن فشار می آورد تا مقاومت بچه ها را بشکند. شما باید موشک ها را سریعتر پرتاب کنید.

غافلگیری فرمانده قرارگاه نجف از شکار تانک

می دانستم دیگر از این نوع موشک در انبار مهمات خود نداریم که با حاج همت تماس گرفتم و گفتند: به اردوگاه قلاجه برگرد. با عجله به سمت چادر فرماندهی ارتش حرکت کردم. دیدم حاج همت داخل چادر است و یک برادر یونیفرم پوش دیگر جلوی در ورودی چادر نشسته و سرش را خم کرده است.

در حال نفس نفس زدن گفتم: حاجی جان; مصطفی پالیزبان هشت تا راکت تاو داشت، همه را شلیک کرد و الان هم به موشک نیاز دارد. چون تانک های دشمن هست، بچه ها را آنجا اذیت می کنند.

حاج همت گفت: اول بگو ببینم. پلیس با این موشک ها به چند تانک شلیک کرد؟ گفتم: به خدا ما هشت موشک داشتیم، همه را شلیک کردیم و توانستیم هفت تانک دشمن را با آنها بزنیم.

تا اینکه این را گفتم؛ برادر نگهبانی که جلوی مغازه نشسته بود رو به من کرد و گفت: پس این پلیس شما با شلیک هشت موشک توانسته هفت تانک دشمن را ساقط کند؟ ممکن نیست.

گفتم: مصطفی پالیزبان; راکت انداز تاو درجه یک تیپ ما است. چون امکانش نیست؟ گفت: زنگ می زنم; بله حق با شماست؛ حالا من می گویم 10 تیر موشک تاو به شما می دهند. چهره آن برادر برایم آشنا به نظر می رسید، اما در آن مه ناشی از کم خوابی و دویدن، هر چه فکر می کردم، یادم نمی آمد کجا او را دیده بودم.

درست زمانی که با ذهنم کلنجار می رفت این برادر پاسدار کیست که با این اطمینان به من قول می دهد 10 تیر موشک تاو را تحویلم دهد که حاج همت به من گفت: برکی; وی برادر عزیز جعفری است. او فرمانده قرارگاه نجف است. فقط همانجا دو ریالم رسید و بعد از صحبت گرم با برادر جعفری عذرخواهی کردم که نیاوردم.

جناب آقای عزیز همانطور که فرمودید; ابتدا بلافاصله با بیسیم تماس گرفت و از مخاطبین خود در منطقه مهران پرسید که آیا این اتفاق افتاده است یا خیر؟ وقتی به او اطمینان دادند و گفتند که تانک های منهدم شده الان جلوی چشم ما می سوزند، بلافاصله نامه ای به قرارگاه نجف نوشت که ده موشک دیگر در اختیار تیپ ما قرار دهد.

آن نامه را به حسین بختیاری دادم. من و افسر تدارکات تیپمان پشت فرمان وانت نشستیم و بدون معطلی به منطقه مهران برگشتیم. نزدیک پاسگاه دراجی که رسیدم دیدم بچه های یگان 106 و خمپاره های ما به رهبری محسن نورانی (فرمانده تیپ 4 مکانیزه ذوالفقار) همچنان در حال جنگ هستند.

مصطفی پالیزبان هم آنجا بود، وقتی مرا دید گفت: برادر برکی. چه کار کردین؟ گفتم: حل شد. حالا حسین بختیاری موشک ها را برایشان می آورد. خوب به صورت مصطفی نگاه کردم. دیدم چشمانش از دهانش بیرون زده بود، مثل دو کاسه خون بود، طوری که جلوی پایش را هم نمی دید.

دستش را گرفتم و سوار تویوتای وانتم کردم و برای شستن چشم هایش با محلول بهداشتی به اورژانس 17 لشکر علی بن ابی طالب علیه السلام بردم. منظور من این است که؛ هم بچه های ما و هم نیروهای تیپ عمار. یعنی گردان کمیل بن زیاد به همراه گروهی از گردان مقداد واقعاً در عملیات والفجر 3 گل کاشتند و به تذکرات فرماندهان به خوبی پاسخ دادند.

27219

لینک کوتاه : https://iran360news.com/?p=307453

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.