بازار؛ گروه بین الملل: حسین امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران که در پاسخ به دعوت رسمی «فیصل بن فرحان» وزیر خارجه عربستان سعودی به ریاض و پس از آن به جده سفر کرده بود، عصر روز جمعه ۲۷ مرداد جده را به مقصد تهران ترک کرد.
وزیر امور خارجه روز پنجشنبه در ریاض با همتای سعودی خود دیدار و در دیداری که سه ساعت و نیم به طول انجامید درباره مناسبات دوجانبه و تحولات منطقهای و بینالمللی به گفتوگو پرداخت.
وزیر خارجه عربستان سعودی در نشست خبری با امیرعبداللهیان بر عزم این کشور برای گسترش و تقویت روابط دوجانبه با ایران تأکید کرد و گفت که منتظر سفر آقای رئیسی به ریاض هستیم.
وزیر امور خارجه هم در این نشست خبری در ریاض گفت که روابط ایران و عربستان سعودی در مسیر درست خود قرار دارد و رو به پیشرفت است و از پذیرش دعوت پادشاه عربستان از سوی رئیسی خبر داد و افزود: این سفر در زمان مناسب انجام خواهد شد.
وی بامداد روز جمعه هم وارد جده شد و با محمد بن سلمان ولیعهد عربستان سعودی دیدار کرد.
وزیر امور خارجه پس از این دیدار با بیان اینکه گفتوگوی صریح، بیپرده و نتیجهبخشی با ولیعهد عربستان داشتم، گفت: بر مناسبات دوجانبه پایدار در همه زمینهها تأکید شد و در منطقه برامنیت و توسعه برای همه اتفاق نظر داریم.
رئیس دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران همچنین پنجشنبه در محل سفارت ایران در ریاض حضور یافت و از نزدیک در جریان فعالیتهای این سفارتخانه قرار گرفت.
این نخستین سفر امیرعبداللهیان و یک مقام عالیرتبه ایرانی به عربستان پس از قطعی روابط دو کشور در دی ۱۳۹۴ است. ایران و عربستان در ۱۹ اسفند ۱۴۰۱ پس از رایزنیهایی در عراق، عمان و پکن در نهایت به توافق رسیدند که روابط دیپلماتیک را از سر بگیرند. پس از آن مقرر شد وزرای خارجه دیدار کنند که این دیدار ۱۷ فروردین ۱۴۰۲ در پکن صورت گرفت. وزرای خارجه پس از آن در کیپ تاون ملاقات کردند و بعد از آن هم وزیر خارجه عربستان ۲۷ خرداد سفری یک روزه به تهران داشت و با امیرعبداللهیان و رئیسی دیدار و گفتوگو کرد.
در این خصوص خبرنگار بازار گفتگویی با پروفسور ریچارد فالک استاد حقوق بینالملل دانشگاه پرینستون و گزارشگر ویژه سابق سازمان ملل متحد انجام داده که در ادامه آمده است.
ریچارد فالک رئیس تیم آمریکایی بود که به همراه «رمزی کلارک» دادستان پیشن آمریکا چند روز پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در نوفل لوشاتو فرانسه با امام خمینی(ره) دیدار کرد. وی همچنین روزی که محمد رضا شاه پهلوی از ایران فرار کرد در دفتر کار شاپور بختیار حضور داشت و شاهد وقایع انقلاب اسلامی از نزدیک بود.
*به دنبال کاهش حضور آمریکا در منطقه، دیپلماسی در منطقه در خصوص مسائل مهم امنیتی برای کشورهای منطقه افزایش یافته است. آیا این روند را تاکتیکی ارزیابی می کنید یا استراتژیک؟
به نظر من در مورد نقشهای منطقهای کنونی و آینده نزدیک بازیگران اصلی غیرخاورمیانه باید احتیاط کرد. نه تنها اختلافات سیاسی در شرایط کنونی مورد بررسی مجدد قرار می گیرد، بلکه چشم انداز دستیابی به همزیستی مسالمت آمیز بین پادشاهی های خلیج فارس و جمهوری اسلامی ایران، علیرغم پایبندی مستمر آنها به سنت های متضاد الهیاتی و اسلامی، در حال بررسی مجدد است.
ابهام دیگر این است که آیا مشغله های اخیر آمریکا در سایر نقاط جهان، به ویژه اوکراین و تایوان، به عربستان اعتماد لازم را برای تعامل با ایران و سایر کشورهای فراتر از مرزهایش که منعکس کننده منافع ملی آن است، داده است یا خیر.
هم ایران و هم عربستان سعودی احتمالاً تحت تأثیر آشفتگی سیاسی در یمن قرار گرفته اند، که ممکن است زمینه ساز تمایل مشترک آنها برای جایگزینی ثبات به عنوان سنگ بنای امنیت ملی آینده آنها باشد
همچنین مهم این است که آیا رنج طولانی مدت از خصومت منطقهای و رژیم تحریمهای بینالمللی، علاقه ایران را به منافع بالقوه گفتوگو افزایش داده است، به ویژه اگر اجازه داده شود که گامی به سوی آشتی و روابط مبتنی بر منافع مشترک و منافع متقابل باشد. هم ایران و هم عربستان سعودی احتمالاً تحت تأثیر آشفتگی سیاسی در یمن قرار گرفته اند، که ممکن است زمینه ساز تمایل مشترک آنها برای جایگزینی ثبات به عنوان سنگ بنای امنیت ملی آینده آنها باشد.
افزایش فعالیت دیپلماتیک چین در تضاد با دیپلماسی اساساً نظامی شده ای است که قبلاً توسط ایالات متحده در منطقه غالباً آشکارا در حمایت از اهداف سعودی و اسرائیل، مانند یمن یا در رابطه با مبارزه فلسطینیان برای حقوق اساسی، به کار می رفت
* مشارکت چین در منطقه – اگرچه در حال حاضر جنبه نظامی و امنیتی گسترده ای ندارد – چه تاثیری بر روندهای منطقه ای خواهد داشت؟
افزایش فعالیت دیپلماتیک چین در تضاد با دیپلماسی اساساً نظامی شده ای است که قبلاً توسط ایالات متحده در منطقه غالباً آشکارا در حمایت از اهداف سعودی و اسرائیل، مانند یمن یا در رابطه با مبارزه فلسطینیان برای حقوق اساسی، به کار می رفت.
من معتقدم که تلاش ماهرانه چین برای دستیابی به گفتگو بین ریاض و تهران سردرگمی در واشنگتن ایجاد کرده است. آیا ایالات متحده باید تلاش کند تا جاه طلبی های هژمونیک خود را دوباره مطرح کند یا باید نسخه خود از دیپلماسی عادی سازی و ثبات محور را دنبال کند؟ تا چه اندازه چین از نگرانی های خود در رابطه با امنیت انرژی انگیزه دارد؟ و تا چه حد چین پیامی به دولت ایالات متحده ارسال می کند که اگر در مشغله های سنتی هند و اقیانوس آرام چین مداخله کند، چین در مناطقی که حضور قوی ایالات متحده وجود داشته است، نفوذ خواهد کرد.
از آنجایی که من جنگ اوکراین را تا حدودی مربوط به همسوییهای ژئوپلیتیکی پس از پایان جنگ سرد در اوایل دهه 1990 میدانم، خیلی به این بستگی دارد که آیا امنیت جهانی ساختار تک قطبی را که پس از فروپاشی شوروی به وجود آمد حفظ کند یا به نوع جدیدی از دوقطبی برگردد (شاید چین/روسیه در برابر ناتو)، یا انتقال به اشکال چندقطبی که به دنبال حل مشکلات جهانی مشترک به خاطر امنیت ملی و حتی بیشتر از آن است.
تا چه حد می توان از روابط تجاری و وابستگی متقابل اقتصادی برای گفتگوهای منطقه ای استفاده کرد؟
من معتقدم که روابط تجاری قوی در اکثر شرایط، اشکال مثبتی از وابستگی متقابل اقتصادی ایجاد می کند که به نوبه خود فرآیندهای گفتگوی حل منازعه را تقویت می کند. چنین شتابی همچنین پایههای سیاسی را برای افزایش تجارت، سرمایهگذاری، گردشگری، مبادلات فرهنگی به منافع مشترک و به دست آوردن منافع متقابل میسازد.
با این حال نمی توان چنین ابعاد اقتصادی را لزوماً دارای این اثرات مثبت فرض کرد. بستگی به توازن منافع و ادراکات و همچنین وجود یا عدم وجود فشارهای ژئوپلیتیکی دارد. تعمیم آن دشوار است و همیشه به عوامل زمینه ای بستگی دارد که دائماً در حال تغییر هستند.
تحولات منطقهای و جهانی در حال حاضر از دیپلماسی تثبیتکننده و گسترش روابط اقتصادی سودمند متقابل میان کشورهایی حمایت میکند که نیم قرن اخیر یا بیشتر را در درگیریهای غیرمولد سپری کردهاند
تحولات منطقهای و جهانی در حال حاضر از دیپلماسی تثبیتکننده و گسترش روابط اقتصادی سودمند متقابل میان کشورهایی حمایت میکند که نیم قرن اخیر یا بیشتر را در درگیریهای غیرمولد سپری کردهاند.
تأثیر چنین تحولاتی بر روابط با اسرائیل، بهویژه با توجه به اینکه آشفتگی داخلی کنونی در آن همچنان ناشناخته است. اگر دولت نتانیاهو قدرت را حفظ کند، ممکن است با بازگرداندن وحدت ملی با توسل به اقداماتی که عمداً تنشهای منطقهای را افزایش میدهد، تلاش کند تا توجه را از رویاروییهای داخلی منحرف کند، بهویژه با ادعای تحریکآمیز مبنی بر اینکه امنیت ملی اسرائیل در خطر است. این که آیا این بازی قدیمی انحرافی در شرایط فعلی کار خواهد کرد یا نه جای سوال است، اما با این وجود می تواند خطرناک باشد.