رسیدگی به این پرونده در 26 دی ماه 1402 در پی مرگ مشکوک زنی 43 ساله به نام شهلا در منزلش در منطقه چهاردانگه آغاز شد.
پسر 15 ساله او که از مدرسه به خانه برگشته بود با جسد مادرش به پلیس خبر داد.
جسدی که طبق شواهد با روسری دور گردن خفه شده بود با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد و ماموران برای روشن شدن راز این جنایت خاموش تلاش کردند.
در همین حال برادر شهلا در بازجویی ها به ماموران گفت: از چند سال پیش که شوهر خواهرم فوت کرد، خواهرم با مرد میانسالی به نام حمید که با ما فامیل بود رابطه نزدیک داشت. چندین بار آنها را با هم دیده بودم و فکر می کنم حمید در قتل خواهرم دست داشت.
بازگشت به زندگی پس از اقدام به خودکشی
در حالی که تحقیقات روی صحبت های این مرد متمرکز بود، از بیمارستان خبری مبنی بر بستری شدن حمید 62 ساله با مصرف قرص ها در بیمارستانی در جنوب تهران منتشر شد.
او که تحت درمان قرار گرفت و به طور معجزه آسایی زنده ماند، به قتل بیوه اعتراف کرد و صحنه جنایت را بازسازی کرد.
او گفت که زن جوان را به دلیل تهدید به رسوایی او کشته است.
از فرزند قربانی رضایت بگیرید.
حمید با پرداخت دیه توانست رضایت پسر نوجوان مقتول را جلب و در بند ۱۱ دادگاه کیفری یک استان تهران از جنبه عمومی جنایت دفاع کند.
در این جلسه مرد میانسال به تشریح ماجرا پرداخت و گفت: از زمانی که همسر شهلا فوت کرده به او و پسرش کمک مالی می کنم. بعد از مدتی به هم علاقه مند شدیم و او را همسر عادی خود کردم. اما همسرم متوجه این موضوع شد و من از ترس آبرو نامزدی را پاره کردم و به همسرم قول دادم دیگر پیش شهلا نروم. آن روز به خانه شهلا رفتم و به او گفتم که همسرم از ماجرا مطلع شده و آبروی من در خطر است. از او خواستم دیگر با من تماس نگیرد. اما شهلا می گفت عاشق من شده و نمی تواند دلش برای من تنگ شود. به او گفتم که حاضرم به حمایت مالی او و پسرش ادامه دهم اما دیگر نمی توانم با او رابطه نزدیکی داشته باشم اما شهلا نپذیرفت. گفت باید او را بکشم یا رابطه ام را با او ادامه دهم. او حتی مرا تهدید کرد و گفت پیش همسرم می روم و با او صحبت می کنم. با حرفش خیلی عصبانیم کرد.
وی ادامه داد: شهلا برنج به گردنش انداخت و از من خواست او را بکشم. او مرا ترسو خطاب کرد و گفت برای اثبات مردانگی ام او را خفه کنم. من هم شال را دور گردنش پیچیدم تا او را بترسانم. اما ناگهان متوجه شدم که دیگر نفس نمی کشم. از ترس خانه شهلا را ترک کردم. اما عذاب وجدانم اجازه نمی داد بروم. به همین دلیل با مصرف قرص خودکشی کردم اما زنده ماندم.
این متهم ادامه داد: باور کنید من راضی به مرگ شهلا نبودم. خودش هم نزدیک بود بمیرد، شال را دور گردنش پیچید و به من داد. به اصرارش روسری را دور گردنش پیچیدم و هیچ عکس العملی نشان نداد. هرگز فکر نمی کردم او را بکشم. الان هم پشیمانم و با پرداخت مهریه توانستم از پسرش رضایت بگیرم. از قضات دادگاه تقاضا دارم مجازاتم را تخفیف دهند.
در پایان جلسه قضات به شور مراجعه کردند و با رضایت اولیای دم او را به چهار سال حبس با احتساب روزهای بازداشت محکوم کردند.