البته نگرانی همه بازیگران منطقه از این جنگ جهانی یکسان نبوده و نیست. در حالی که حزب الله لبنان و جمهوری اسلامی ایران همواره به دنبال مدیریت تنش و عدم ورود به جنگی تمام عیار بوده اند که می تواند زیرساخت ها و بنیان های اقتصادی کشورشان را از بین ببرد، بازیگر مستقل و سرکش این روزها در منطقه، دولت اسرائیل است. رژیمی که ظاهراً اجازه دارد هر اقدامی را برای حفظ امنیت خود در برابر قدرتهای جهانی انجام دهد، خیالپردازیهای دیگری در سرش شکوفا میشود.
پس از شکست پروژه «پیمان ابراهیم» برای عادی سازی روابط اسرائیل با کشورهای عربی و منزوی ساختن ایران و گروه های مقاومت با حمله 7 اکتبر و سپس با جنگ ویرانگر این رژیم در غزه، مقامات اسرائیلی به این نتیجه رسیدند که چه کسی باید تعریف کند. یک استراتژی جدید برای امنیت شما در حالی که پیمان ابراهیم بر استفاده از ابزارهای اقتصادی و فناوری برای تضعیف دشمن تاکید داشت، استراتژی جدید شامل تخریب فیزیکی زیرساخت ها، حامیان و نخبگان دشمن در رده های فرماندهی بود. بر اساس این استراتژی، جنگ تمام عیار در منطقه بهترین گزینه برای حمله به مواضع، افراد و اهداف مختلف در کشورهای متخاصم به ویژه جمهوری اسلامی ایران، بدون محدودیت و در شرایط جنگی برای چندین دهه است از همه تهدیدات در منطقه، آهای کسانی که خود را بخشیدند. یقیناً مقامات اسرائیلی می دانند که به تنهایی قادر به جنگیدن در چندین جبهه مختلف نیستند، اما تجربه حمله موشکی ایران به اسرائیل (پس از حمله موشکی این رژیم به کنسولگری ایران در سوریه) به آنها نشان داد که حامیان غربی و عرب آنها هستند. نه تنها و همیشه وقتی صحبت از رویارویی با ایران می شود. بهمنی از کمک ها و حمایت های مالی، نظامی و لجستیکی به سرزمین های اشغالی ارسال می شود!
در این چارچوب است که می توان حمله بعدی و سپس حملات موشکی اسرائیل به لبنان را درک کرد. واقعیت این است که در مرحله کنونی، ادامه جنگ در منطقه در خدمت منافع بازیگران مختلف است و بنابراین با چراغ سبز آن مواجه است. در درون خود رژیم اسرائیل، نتانیاهو برای سرپوش گذاشتن بر فاجعه انسانی بدون هیچ دستاوردی در غزه، باید دولت خود را به عنوان دولتی موفق و کارآمد با تدابیر حساب شده و استفاده از فناوری های جدید معرفی کند. سرزمین های اشغالی پس از قتل چند گروگان اسرائیلی در هفته های اخیر، بهمن اعتراضات داخلی علیه نتانیاهو افزایش یافت و بسیاری از تحلیلگران از لزوم استعفای او از قدرت صحبت کردند. بنابراین لازم بود با ایجاد یک شوک خارجی، اوضاع داخلی مهار و کنترل شود. در عین حال، نتانیاهو به انتخاب مجدد ترامپ و حمایت بیشتر از دولتش امیدوار است و برای تحقق این آرزو به مدتی برای ماندن در قدرت تا انتخابات آمریکا نیاز دارد.
از سوی دیگر، کشورهای غربی و به ویژه آمریکا نیز با حمایت از نسل کشی ها و جنایات جنگی اسرائیل، نگران وجهه و اعتبار خود هستند. اما در عین حال نمی توانند منافع کارخانه های اسلحه سازی خود را نادیده بگیرند. تضعیف ایران و جبهه مقاومت نیز در راستای منافع آنهاست.
کشورهای عربی منطقه به ویژه شیوخ خلیج فارس در سکوت تضعیف حماس و حزب الله و در برابر هرگونه اقدامی که منجر به کاهش توان و توان عملیاتی ایران شود بویژه حملات موشکی و تسلیحاتی هسته ای کشورمان را جشن می گیرند. . سایتهای اسرائیل و متحدانش از آن استقبال میکنند، اگرچه سیاستهای اعلامشده آنها از لزوم کنترل تنشها در منطقه حکایت دارد.
بنابراین آنچه وضعیت کنونی منطقه را خطرناک می کند و آینده ای مبهم و تاریک را برای آن به نمایش می گذارد، اتحاد مخفیانه بازیگران مختلف غربی، عربی و اسرائیلی برای گسترش دامنه جنگ است. هر چند سخنان و مواضع آنها خلاف این را نشان می دهد. در چنین شرایطی راه حل هوشمندانه ایران باید تضعیف این اتحاد شیطانی علیه کشور و گروه های مقاومت در منطقه باشد. مقامات و دیپلماتهای ذیصلاح ایرانی باید گامهای هوشمندانهای بردارند تا پیوندهای این اتحاد را یکی پس از دیگری سست کرده و از جرگه خصومت با ایران خارج کنند. پیشنهاد احیای برجام در دوره بایدن با استفاده از ابزارهای چانه زنی کشور از جمله گزینه انتقام سخت ترور هنیه در ایران، به عنوان یک امتیاز در سیاست خارجی آن به شرط مهار اسرائیل و پایان دادن به جنگ غزه و لبنان. هشدار و تبیین برخی از پیامدهای جنگ فراگیر منطقه ای با حضور ایران، برای امنیت آمریکا و دیگر حامیان اسرائیل، علاوه بر ارائه سیاست چماق و هویج به کشورهای عرب منطقه ممکن است. راهی رو به جلو در این زمینه
سخنرانی رئیس جمهور کشورمان در سازمان ملل و تأکید وی بر اهمیت صلح در منطقه و جهان و تلاش ایران برای آغاز عصر جدیدی در روابط بینالملل نشان میدهد که مقامات ایرانی به خوبی شدت این موضوع را درک کردهاند. وضعیت کنونی و به دنبال راهبردهای عملیاتی برای نجات ایران و گروه های مقاومت هستند.
*استاد دانشگاه