افزونه پارسی دیت را نصب کنید Friday, 29 November , 2024
4

سرنوشت تلخ نوجوانی که به خواب رفت/دوبار عاشق شد + جزئیات

  • کد خبر : 159175
سرنوشت تلخ نوجوانی که به خواب رفت/دوبار عاشق شد + جزئیات

به گزارش رکنا، مرد 36 ساله ای که به اتهام سرقت دستگیر شده بود، با بیان اینکه هرکس زندگی و آینده خود را می سازد، ماجرای تلخ خود را به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری معراج مشهد گفت: خرج کردم. دوران کودکی در یکی از شهرهای کردستان اما 11 سال بیشتر بچه دار نشدم. طلاق […]

به گزارش رکنا، مرد 36 ساله ای که به اتهام سرقت دستگیر شده بود، با بیان اینکه هرکس زندگی و آینده خود را می سازد، ماجرای تلخ خود را به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری معراج مشهد گفت: خرج کردم. دوران کودکی در یکی از شهرهای کردستان اما 11 سال بیشتر بچه دار نشدم. طلاق نامم را به این دلیل گرفتم که پدر و مادرم بر سر خرید زمین اختلاف داشتند و در نهایت مهر طلاق را در شناسنامه خود ثبت کردند.

پدرم سرباز بود. مادرم هم در یکی از مراکز درمانی کار می کرد، اما هر کدام یک حساب بانکی جداگانه داشتند و مادرم نمی خواست درآمدش را خرج خرید زمینی کند که پدرم قصد داشت به نام خودش آن را سند بزند! اما پدرم را انتخاب کردم و با او به همدان رفتم. مدتی بعد پدرم با زن جوانی ازدواج کرد و صاحب یک پسر دیگر شد، اما من با نامادریم کنار آمدم و مدرسه را رها کردم و قبر مردگان را شستم و در قبرستان آب فروختم.

چند ماهی این کار را رها کردم و در ترمینال مسافربری شروع به شستن شیشه های ماشین کردم و گاهی روزها را به واکس زدن کفش مسافران می گذراندم تا اینکه یک روز با یکی از دوستانم به باغی نزدیک همدان رفتیم. 14 سال بیشتر نداشتم که دوستانم مرا تشویق به مصرف هروئین کردند تا بتوانم با انرژی بیشتری کار کنم. با اینکه می دانستم با مصرف هروئین روزگارم تاریک می شود، اما غرورم اجازه نمی داد “نه” بگویم، حقیقت این است که وقتی اولین ماده مخدر را در آن باغ لعنتی مصرف کردم، کم کم تبدیل به یک وحشتناک شدم. معتاد و زندگی من در مسیر نابودی بود. چند سال بعد عاشق یک دختر زیبای خیابانی شدم و بعد از مدتی رابطه پنهانی با او ازدواج کردم اما این ازدواج نیز پایانی نداشت زیرا به دلیل استفاده نتوانستم نیازهای عاطفی همسرم را برآورده کنم. مواد مخدر، و او نیز در یک رابطه خیابانی با من ازدواج کرد. خیانت و با اینکه فرزندی نداشتیم، او سرنوشت سیاه خود را دنبال کرد.

بعد از این ماجرا چون قبلا همدان بودم و همه مرا به عنوان یک معتاد سرگردان می شناختند به مشهد آمدم!

در همان روز ورودم به مشهد، در یکی از مراکز تفریحی عاشق دختر دیگری شدم و در همانجا از او خواستگاری کردم. آنها که مرا نمی شناختند وقتی به آنها گفتم خانواده ام مرا به دلیل طلاق رها کرده اند، ازدواج ما را پذیرفتند. البته زمانی که با فریده ازدواج کرده بودم متوجه اعتیاد من شدند. او دختر خوبی بود و همه سرگردانی ها و بدبختی های من را تحمل می کرد، اما به دلیل مصرف شدید مواد مخدر نتوانستم به او پناه بدهم و هزینه اعتیادم را هم با دزدی تامین کردم، بنابراین مجبور شد به خانه پدرش برگردد تا حداقل نان بخورد. برای خوردن

من هم به خوابیدن در پارک ها و حمام ها ادامه دادم و به کارهای خلاف خودم ادامه دادم. در همین حال هفته گذشته برای گرفتن پول از مادرم به کردستان برگشتم، اما او مرا از خانه بیرون کرد و فریاد زد که جز بدبختی و مشکلی برایش ندارم. بنابراین به پارک های مشهد بازگشتم تا اینکه توسط نیروهای پلیس معراج به اتهام سرقت شناسایی و دستگیر شدم، اما ای کاش…

با صدور دستور ویژه سرگرد امیررضا اکف (رئیس کلانتری معراج) تحقیقات در خصوص سایر جرایم احتمالی این متهم ادامه دارد.

داستان واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

لینک کوتاه : https://iran360news.com/?p=159175

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.