به گزارش رکنا، زن 47 ساله ای که درمانده و مستاصل وارد کلانتری شده بود، این حادثه تلخ را برای مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری مشهد بازگو کرد: 16 سال بیشتر نداشتم که ازدواج کردم. دایوش» و «سارینا» سومین دخترم است اما دو فرزند بزرگتر دارم که یکی از آنها به دلیل اختلافات خانوادگی از همسرش جدا شده است اما بقیه فرزندانم زندگی آرامی دارند.
در ضمن دختر 17 ساله ام وابستگی شدیدی به پدرش داشت. البته رابطه من با همسرم هم خیلی خوب بود تا اینکه شوهرم به دلیل عدم توانایی در «نه» گفتن و معاشرت با همکارانش که در مسائل ساختمانی با او کار می کردند، دچار لغزش شد و شروع به مصرف مواد کرد. چیزی نگذشت که دیگر مواد مخدر جوابگوی نیازهای او نبود و بار دیگر با وسوسه های دوستانش به شیشه کشیده شد و این همه بدبختی و بدبختی را وارد زندگی ما کرد.
شوهرم با اینکه مرد مهربانی بود و «سارینا» را دوست داشت، اما برای تامین مخارج بالای اعتیادش شروع به فروش مواد کرد. زندان تبدیل شود. اما از آنجایی که وی سابقه کیفری نداشت پس از یک سال به خانه بازگشت و به جنایات خود ادامه داد تا اینکه برای بار دوم با محموله سنگین مواد مخدر صنعتی گرفتار قانون شد و این بار به 30 سال زندان محکوم شد.
با وجود این، شوهرم مورد عفو قرار گرفت و حکم 15 ساله او بخشیده شد و حالا چند سال دیگر تا آزادی باقی مانده است، اما «سارینا» که علاقه عجیبی به پدرش داشت، دچار نوعی ناراحتی روحی شد. که همکلاسی ها و دوستانش او را طرد می کردند، او به خاطر اعمال ناشایست پدرش تحقیر می شد، بنابراین گاهی از عیوب اطرافیان ناراحت می شد و درگیری ایجاد می کرد تا اینکه وقتی بزرگ شد دیگر نتوانست رابطه عاطفی برقرار کند. من . از سوی دیگر، من گرفتار من مسئول زندگی خودم بودم و مجبور بودم با کار در خانه مردم از زندگی خود و فرزندانم حمایت کنم. این رها شدن ها در بازار آشفته این زندگی فلاکت بار باعث شد دخترم بیرون از خانه به دنبال «عشق» بگردد. پارسال متوجه شدم که او با پسری به نام «فرهاد» آشنا شده و گاهی شب ها به خانه نمی آمد. حالا بیشتر وقتم را صرف پیدا کردن دخترم کردم اما آن پسر به من اطمینان داد که از دخترم مراقبت خواهد کرد اما من به خوبی می دانستم که راهی که دخترم طی کرد به یک باتلاق منتهی شد. خیلی بد و ناخوشایند خواهد آمد و ساکنان ترسناک باتلاق آن را خواهند بلعید!
اما چاره ای نداشتم چون نمی توانستم در خانه بمانم و از دخترم مراقبت کنم. طلاق من آن را گرفتم تا مشکلاتم کمتر شود و فقط به فکر بچه هایم باشم! اما باز هم موفق نشدم چون حدود 2 هفته پیش «سارینا» دوباره از خانه فرار کرد و دیگر به خانه برنگشت. وقتی به دنبال او رفتم، متوجه شدم که او با یک زن مرموز در پارک آشنا شده و به سمت تخت مجردی خود رفته است. با اینکه از شوهرش جدا نشده اما لانه مجردی دارد و روزهایش را با دخترم در پارک می گذراند و او را به مصرف قلیان و مواد مخدر تشویق می کند و شب ها دخترم را به خانه اش می برد. حالا می دانم که دخترم مسیر باتلاقی را رفته است، اما قبل از اینکه توسط هیولاهای وحشتناک بلعیده شود، با قانون درگیر شدم تا شاید پلیس بتواند او را از این وضعیت وحشتناک نجات دهد، اما ای کاش…
با توجه به اهمیت و حساسیت موضوع، با صدور دستور ویژه از سوی سرهنگ محمد وولیان (رئیس کلانتری مصلای مشهد)، تحقیقات گسترده ای با هماهنگی مراجع قضایی برای رهاسازی «سارینا» از پنجه ها آغاز شد. از زن مرموز