افزونه پارسی دیت را نصب کنید Friday, 27 September , 2024
0

قتل وحشتناک مادر و دوست پسرش توسط پسر حسود / جنایتی که منجر به اعدام شد + جزئیات

  • کد خبر : 376983
قتل وحشتناک مادر و دوست پسرش توسط پسر حسود / جنایتی که منجر به اعدام شد + جزئیات

به گزارش رکنا، رسیدگی به این پرونده اواخر سال 1398 در پی قتل یک زن و مرد در خانه ای استیجاری در قرچک ورامین آغاز شد. شواهد نشان می داد که زن و مرد مورد اصابت گلوله قرار گرفته اند. گلوله و چاقو کشی کشته است. اجساد به پزشکی قانونی منتقل شدند و ماموران برای […]

به گزارش رکنا، رسیدگی به این پرونده اواخر سال 1398 در پی قتل یک زن و مرد در خانه ای استیجاری در قرچک ورامین آغاز شد. شواهد نشان می داد که زن و مرد مورد اصابت گلوله قرار گرفته اند. گلوله و چاقو کشی کشته است.

اجساد به پزشکی قانونی منتقل شدند و ماموران برای حل معمای جنایت شبانه تلاش زیادی کردند.

صاحب خانه دو مقتول به پلیس گفت: چندی پیش مردی میانسال به نام صابر و زن جوانی به نام فریبا خانه را به من اجاره کردند و گفتند تازه از یکی از شهرهای شمالی وارد تهران شده اند. من نمی دانم چه کسی آنها را در خانه خود کشته است. نیمه های شب به دلیل سر و صدایی که از خانه آنها شنیده می شد به طبقه پایین رفتم و اجساد آنها را در پاسیو پیدا کردم.

فاش شدن یک زندگی مخفی پس از فرار از خانه

در مرحله اول تحقیقات، ماموران با بررسی هویت دو مقتول دریافتند فریبا 40 ساله ساکن یکی از شهرهای شمال کشور است. ماموران با بازجویی از نزدیکان او مشخص شد فریبا با مردی 30 سال بزرگتر از خود ازدواج کرده و سال ها قبل صاحب فرزند شده است. اما چند ماه پیش با مردی به نام صابر آشنا آشنا شد و با او فرار کرد و به ورامین آمد و زندگی مخفیانه ای را آغاز کرد.

با فاش شدن این ماجرا، شوهر فریبا و پسر 22 ساله اش به نام شهرام به عنوان مظنون دستگیر و مورد بازجویی قرار گرفتند تا اینکه شهرام لب به قتل مادر و دوست پنهانی اش با همدستی دو دوستش اعتراف کرد. .

اعتراف پسر به قتل مادر و دوست پنهانی اش

مرد جوان هنگام توضیح ماجرا گفت: مادرم 23 سال پیش با پدرم ازدواج کرده بود. اما همیشه با هم اختلاف داشتند تا اینکه چند وقت پیش متوجه شدم که مادرم با مرد جوانی به نام صابر آشنا شده است. چون پدرم از طلاق ناراضی بود، یک روز مادرم با صابر از خانه ما در شمال فرار کرد و دیگر برنگشت. همه جا را دنبال مادرم گشتم تا اینکه متوجه شدم او به تهران آمده و در خانه ای که از صابر اجاره کرده بود، ساکن شده است. آنجا بود که تصمیم گرفتم از آنها انتقام بگیرم. از دو تا از دوستانم کمک گرفتم و با رضا و نادر به تهران آمدیم.

وی ادامه داد: مادرم و صابر آبروی ما را برده بودند. مادرم ما را ترک کرد و از خانه فرار کرد. به همین دلیل او مستحق مرگ بود.

وی در تشریح جزئیات این دو قتل گفت: من و دوستانم یک تفنگ ساچمه زنی و یک چاقو در جاده آماده کردیم تا نیمه شب نقشه خود را اجرا کنیم. نیمه های شب از روی دیوار خانه مادرم پریدیم و وارد خانه شدیم. صابر در حیاط بود. وقتی منو دید شروع کرد به جیغ زدن. در همین لحظه به او حمله کردم و با چاقو به او ضربه زدم. بعد به سراغ مادرم رفتم و او را تیراندازی کردیم. فکر کردم صابر ممکن است زنده باشد. برای همین دوباره دیدمش و به سرش شلیک کردیم. وقتی از مرگش مطمئن شدم با دوستانم از خانه خارج شدیم.

با اعترافات مرد جوان، دو همدست او نیز دستگیر شدند و مدعی شدند که تنها با شهرام بوده و هیچ ارتباطی به قتل ها ندارند.

متهمان با بازسازی صحنه جنایت، تفهیم اتهام شدند و در اتاق دوم دادگاه کیفری یک استان تهران به دفاع پرداختند.

دادگاه اول

در ابتدای جلسه نماینده دادستان به قرائت اتهام پرداخت و گفت: مادر صابر در دادگاه حضور ندارد. انتقام گرفتن خواسته است

اما پدر و مادر دم فریبا اعلام بخشش کرده اند. با توجه به این دادخواست برای متهم تقاضای مجازات دارم.

بعد پدر و مادر فریبا گفتند که فریبا و صابر مقصر هستند و باید مجازات شوند، به همین دلیل شکایتی نداریم.

وقتی شهرام جای متهم را گرفت، گفت: مادرم با ناموس ما بازی کرد و مستحق مرگ بود. از کشتن مادرم پشیمان نیستم. وقتی فهمیدم مادرم با صابر فرار کرده تصمیم گرفتم او را بکشم. به همین دلیل با دوستانم صحبت کردم و از آنها خواستم برای حفظ آبروی خانواده در کنار من باشند. موافقت کردند و ما به تهران آمدیم و بعد از پرس و جو خانه مادرم و صابر را پیدا کردیم. من اتهام هر دو قتل را قبول دارم.

سپس رضا در دفاع از خود گفت: با شنیدن صحبت های شهرام غمگین شدم و با دیدن وضعیت روحی او برایش متاسف شدم. یک اسلحه شکاری گرفتم و سه روز بعد با دوستم برای دفاع از ناموسش به تهران رفتیم.

وقتی نادر جلوی قضات ایستاد گفت: این سوال که چرا شهرام قتل را انجام داد؟ محترم و اگر این اتفاق برای هر یک از ما سه نفر افتاده بود، سه دوست ما همکاری می کردند. ابتدا تصمیم گرفتیم با مادر شهرام صحبت کنیم و او را برگردانیم اما پس از ورود به خانه متوجه شدیم که نمی توانیم از این آبروریزی جلوگیری کنیم. و ما باید کار را تمام کنیم. من و رضا با چاقو و قمه صابر را زدیم اما شهرام آخرین ضربه را به او زد و با اسلحه شکاری او را کشت. شهرام سپس به سراغ مادرش رفت و او را به تنهایی با ضربات متعدد چاقو کشت.

سپس شهرام برای آخرین دفاع خود را در جایگاه متهم قرار داد و گفت: اعتراف می کنم که دو نفر را کشتم اما آنها مقصر بودند و مستحق مرگ بودند.

قاضی پرسید: اگر زمان به عقب برگردد باز هم مادرت را میکشی؟

شهران پاسخ داد: اگر صد بار دیگر این اتفاق بیفتد، دوباره مادرم را می کشم. پدرم را رها کرد و با غریبه ای برای خوش گذرانی به تهران آمد. پشیمان نیستم

قاضی گفت: تو سنی هستی. آیا در جایی از دین خود خوانده اید که باید با فردی مانند مادرتان این گونه رفتار کنید؟

متهم پاسخ داد: آن را نخوانده ام، اما از بچگی آن را یاد گرفته ام. اگر کسی چنین اشتباهی کرد، خونش حلال است. خوشحالم که مادرم را کشتم و افتخار و از آبرویم دفاع کردم.

سپس وکیل وی در جمع قضات حاضر شد و گفت: موکلم به دلیل اعتقادات مذهبی خود چنین کاری کرد و معتقد بود که خون مادر و غریبه اش حلال است.

با اعلام خبر فوت مادر فریبا و درخواست قصاص مادر صابر، پرونده به دادسرا بازگردانده شد تا دادستان به نمایندگی از دو فرزند صابر صابر اظهارنظر کند.

زمانی که دادستان از طرف دو فرزند صابر تقاضای دیه کرد و شوهر فریبا که سرپرست دو فرزند نابالغ او است نیز از فرزندان او معاف شد، شهرام به جرم قتل مادرش به عنوان یک جرم عمومی محاکمه شد.

اما این در حالی بود که مادر صابر بر صدور حکم قصاص برای شهرام اصرار داشت. او گفت پسرش نمی دانست فریبا ازدواج کرده است. به همین دلیل او را صیغه کرد و به قتل رسید.

محاکمه از جنبه عمومی جرم

پس از مرگ همه پدر و مادر دم فریبا، شهرام به جرم قتل مادرش علنا ​​محاکمه شد. این پسر اظهار پشیمانی نکرد و گفت: مادرم مستحق مرگ بود.

وی در توضیح ماجرا گفت: مادرم با رفتارش آبروی ما را برده بود. به همین دلیل بازگشت او به زندگی بی فایده بود. پدر 82 ساله ام در چهارراه کفاشی می کرد تا دو برادر کوچکترم را تامین کند. او برای زندگی ما هر کاری کرد، اما مادرم به همه ما کمک کرد. خیانت و از خانه فرار کرد

قاضی گفت: چرا ماجرای فرار مادرت از خانه را به پلیس نگفتی؟

متهم در پاسخ گفت: بازگشت مادرم به خانه برای ما فایده ای نداشت، او ما را رسوا کرده بود، به همین دلیل تصمیم گرفتم او و صابر را بکشم. من خودم دو نفر را کشتم و دو دوستم فقط شاهد بودند.

جمله سنگین

قضات دادگاه پس از بررسی درخواست اولیای دم و مستندات پرونده، شهرام را به اتهام قتل صابر با پرداخت سهم کمتر و قتل مادرش به 10 سال حبس تعزیری محکوم کردند.

رضا و نادر هرکدام به اتهام همراهی در دو جنایت به 10 سال زندان و به دلیل حمل سلاح به 6 ماه حبس محکوم شدند.

لینک کوتاه : https://iran360news.com/?p=376983

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.